یکشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۴

حکومت ۷۵ ميليون دلاری ـ ۳

در جنگ عراق، و در شرايطی که نگاه و توجه بسياری از انسان‌ها معطوف به يورش هواپيماها و شليک انواع راکت‌ها و بمب‌ها شده بود و به دامنه‌ی تخريب چشم دوخته بودند؛ همان زمان، تنها گروهی اندک و انگشت‌شماری در جهان يافت می‌شدند که در باره انرژی متراکم نيروهای غير رانتی در آن سرزمين می‌انديشيدند. نيروی بی‌شماری که با هزار و يک نوع کينه، نفرت و فقر، مانند فنری که در زير فشارهای سنگين استبدادی جمع و پرِس شده باشند؛ اگر ناگهان رهايی ‌يابند و آزاد گردند، گستره تخريب آنان، بمراتب وسيع‌تر و عميق‌تر از کاربرد راکت‌ها خواهند بود.
درس‌آموزی از تلاطم‌ها، حادثه‌ها و درگيری‌های داخلی عراق بعد از جنگ، اثبات‌گر يک نکته‌ی کاملا بديهی است که مقولات آزادی و تغيير نظام سياسی، پيش و بيش از هرچيزی با مقولاتی چون مسئوليت، اخلاق و فرهنگ گره خورده‌اند و لازم و ملزوم يک‌ديگرند. بطور مشخص، يورش‌های فرصت‌طلبانه مردم عراق به موزه‌ها، بيمارستان‌ها، ادارات دولتی، مدارس و در يک کلام چپاول اموال ملی و عمومی، با هر عيار و استدلالی سنجيده و توجيه شوند، بازهم معنا و مفهوم چنين عمل‌کردی در جامعه ـ‌حتا جامعه‌ی مبتلا به بحران؛ بمراتب از مرزها و عرف‌هايی که عموما غيرمسئولانه، غيراخلاقی و غيرفرهنگی تلقی می‌شوند فراتر می‌رود. اين‌که چرا جامعه و مردم تن به چنين واکنش‌های سراپا زيان‌آور و ضد ملی می‌دهند، دلايل متفاوتی دارند که در وهله نخست، ناچاريم يک‌سری عوامل کليدی پيوندهای اقشار مختلف جمعيت و نظام رانتی‌ـ‌استبدادی را مورد بررسی دقيق قرار دهيم.
عملا در اوج بحران‌های سياسی و در شرايطی که ديگر دولت توانی برای کنترل جامعه ندارد، اقشار پائينی و تهی‌دست، فرصت‌طلبانه وارد ميدان می‌شوند تا از اين آشفته‌بازار، غنيمتی بدست آورند. هرچه ساخت اجتماعی سنتی‌تر، قبيله‌ای‌تر و غير شهروندی‌تر باشد، حضور اين گروه از نيروها نيز چشم‌گيرتر و دامنه‌ی خسارت آنان گسترده‌تر است. افرادی که در اعتلاء و پيروزی انقلاب ايران شرکت و نقش داشتند، حتما يکی ‌ـ‌دو نمونه از اين نوع برخوردها را در ربع قرن گذشته بچشم ديده‌اند و بخاطر می‌آورند. اما آن‌چه که باعث شده انقلاب بهمن بسمت چنين هرج و مرجی گسترده نرود، علت را بايد در ارتباط با توازن نيروهای درون جامعه و نقش کنترل‌کننده اقشار ميانی جامعه ببينيم.
در نظام رانتی‌ـ‌استبدادی کنونی، نه تنها چنين توازنی به‌هم خورده است و کل جامعه بصورت دو نيروی خودی و غيرخودی تقسيم شده‌اند، بل‌که اقشار ميانی، که در هر شرايطی واسطه‌ی ميان پائينی‌ها و بالايی‌ها بود، خود در حالا تجزيه و تحليل رفتن است. اگرچه از منظر اقتصادی نمی‌توان نيروهای درون جامعه را به خودی و غيرخودی تقسيم کرد، مع‌ذالک، در شرايط‌ بحرانی، نيروهای خودی به دليل وابستگی و عمل‌کردهای گذشته‌شان، نقش منفعلانه‌ای [نمونه‌اش عراق] بخود می‌گيرند و چه‌بسا ناچارند مدتی را پنهان بمانند و در انظار عمومی ظاهر نگردند. از اين زاويه، سقوط نظام سياسی ايران، چه از طريق مردم صورت پذيرد و يا بدست عامل خارجی مهيا گردد، در هر دو حالت، خسران‌ها و زيان‌های بسياری را بدنبال خواهند داشت که از هرحيث تهديدگر منافع عمومی و امنيت ملی هستند.
يگانه راه منطقی و استراتژی درست، حرکت‌های همآهنگی بودند که گشايشی در بالا از طريق دولت‌مردان ايجاد و از جانب مردم، مورد حمايت قرار گيرد. يعنی از طريق نزديکی و پيوند اين دو نيرو، زمينه‌ی تدريجی گذار و تغيير درجامعه آماده گردد. متأسفانه اين راه نيز به‌دليل تنگ‌نظری‌ها و خرده‌بينی‌های امثال خاتمی و ديگر اصلاح‌طلبانی که دست رد برسينه‌ی پُر تمنای مردم زده بودند، با شکست مواجهه گرديد. از اين منظر، تنها راه پيش‌رو، بظاهر همان دو مؤلفه‌ی زيان‌آوری است که در بالا از آن نام بُرده‌ایم. اما طرح خانم رايس در ميان، بحث و موضوع جديدتری را باز می‌کند: يعنی اصلاحات از بيرون و توسط دولت خارجی.
ادامه دارد....
* ـ حکومت ۷۵ ميليون دلاری ـ ۱
* ـ حکومت ۷۵ ميليون دلاری ـ ۲

۵ نظر:

ناشناس گفت...

آقای درویش پور عزیز
ایمیلی تحت نام شما برایم رسید با عنوان ویروس!!!
شما ایمیلی برای من فرستاده اید؟

ناشناس گفت...

!سلام نی لبک عزيز
مدتی است با نام وآدرس دوستان و آشنايان وبلاگ نویس،ايميل های حامل ويروس برايم می فرستند. با ارسال آن ايميل میخواستم شما را نيزدر جريان بگذارم

ناشناس گفت...

آهان متوجه شدم.منم از ویروس می ترسیدم چون برای منهم زیاد ارسال میشه.
تشکر میکنم آقای درویش پور عزیز

ناشناس گفت...

بلاگ نیوز به این مطلب شما لینک داد . شاد باشید .

ناشناس گفت...

سلام.اگزچه من زياد خوب پيش بينی نميکنم.اما فکر ميکنم که سرانجام ناجی ما اين بار با پان آمريکن بيايد.چون خود ما دست رو دست گذاشته ايم و حداکثر پتيشين-ی چيزی..امضا ميکنيم و منتظر روز موعود هستيم-