چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۷

هم‌سويی‌های ناخواسته يا هدف‌مند؟ ـ ۱


در بهار۱۳۸۷و هم‌زمان با آغاز نمايشگاه کتاب تهران،
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی کتابی را با عنوان "چريک‌های فدائی خلق از نخستين کُنش‌ها تا بهمن ۱۳۵۷" منتشر کرده است.
کتاب مجموعۀ گوناگونی است از درس‌نامه‌های مختلف تکنيکی‌ـ‌روانی که پيش‌تر، برای آموزش بازجويان وزارت اطلاعات گردآوری و تنظيم شده بود. کتاب محصول کار گروهی است ولی بنا به شنيده‌ها، از آن‌جايی که آقای محمود نادری طراح اصلی ايده مونتاژ درس‌نامه‌ها به نام تاريخ بودند و نقش ويژه‌ای در تأليف و تنظيم داشتند؛ «مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سياسی» کتاب را با نام ايشان انتشار داد. در ظاهر اين کتاب تز دکترای آقای نادری در زمينه نگاه امنيتی به تاريخ است و برخلاف گذشته که آثار خود را با نام مستعار انتشار می‌داد، برای اولين‌بار نام و امضای واقعی خود را در زير عنوان کتاب گذاشت.
آقای نادری در اين تز که در واقع هم مضمون و هم عنوان دوم _‌ولی نانوشته‌_ کتاب را شکل می‌دهند، می‌خواهد اثبات کند که چگونه می‌توانيم برای اپوزيسيون تاريخ بنويسيم؟ يعنی همان تز امنيتی معروف و قديمی «کی.جی.بی»(K.G.B) دوران استالين را که می‌گويد نيروهای امنيتی تاريخ سازند؛ می‌خواهد در عمل پياده کند و به‌زعم من، بسيار ماهرانه و هنرمندانه پياده نمود.
زبان پنهان کتاب از همان آغاز می‌گويد: اگر ساخته‌های ما در بازجويی‌ها هموارۀ کارکردهای مفيد و مؤثری داشتند، تاريخ‌نگاری ما هم به‌سهم خود می‌تواند ساختار ذهنی بسياری را برهم زده و يا دست‌کم اعضاء و هواداران آنان را به شک و ترديد وادارد. البته با اين تفاوت که تاريخ‌نگاری برخلاف شيوه‌های سخت‌ابزاری که بازجو‌ها در زندان به‌کار می‌برند، متکی بر نرم‌ابزاری، عقلانيت‌ابزاری و چه‌بسا در بعضی موارد با موضع جانب‌دارانه و دل‌سوزانه تهيه و تنظيم می‌گردند.

نقد و قانون مبادله
اين که چرا ديرهنگام به فکر بررسی و نقد کتاب افتادم، پيشاپيش بگويم که غرض نقدنويسی نيست و دلايل آن را در ادامه خواهم آورد. انگيزه‌ای که پايم را به اين وادی بی‌فرياد کشاند، موضوع عدم تناسبی است که ميان عرضه و نقد و تقاضا می‌بينم. اين ناهمآهنگی اگرچه از منظر روانشناسی عمومی، نوع و سطح تقاضايی که نشان می‌دهند اقشار متوسط به بالا همچنان در جهت کشف نقاط مبهم و تاريک تاريخ گذشته هستند و مايه‌ی خوشحالی‌ست، ولی از آن‌جايی‌که موضوع نقد در اين مورد مشخص به‌عنوان شاهين ترازو، نقش تعيين‌کننده‌ای در وضعيت کفه‌های عرضه و تقاضا ندارد و هم‌چنان می‌بينيم که منتقدان به اين ويژه‌گی بی‌توجه‌اند؛ مايه تأسف است.
اساساً در ارتباط با آثاری که تا حدودی جنبه استراتژيک دارند و به‌ويژه برای رساندن منظوری خاص با نگاه ‌امنيتی نوشته می‌شوند؛ منطق حکم می‌کند تا برخلاف و فراتر از نگاه عمومی که بيش‌تر روی مقولۀ «نيت‌مندی‌ها» تکيه می‌کنند، تمام و اصل توجه را معطوف به موضوع مبادله، درصد استقبال و نوع تأثير آن بر اذهان عمومی نمائيم. به‌زعم من هر کتابی، به‌عنوان يک کالای ويژه وقتی وارد بازار می‌گردد، به ندرت تابع قوانين عرضه و تقاضا هستند. سرنوشت آن‌ها در گرو چگونگی برخورد منقدان با کتاب است. آن‌ها هستند که به‌طور واقعی هم علت مصرف و هم بالا رفتن سطح تقاضا برای خريد چنين کالايی را تعيين می‌کنند. اما برخلاف روند عمومی که تا حدودی نيز خارج از انتظار و برآوردهای اوليه‌ی که توليدکنندگان کتاب از استقبال عمومی داشتند و آن‌را در سه هزار نسخه منتشر کردند، به‌محض ورود اين کالا به بازار، موجب تحرک بخش‌های مختلف اجتماعی می‌گردد و در همان دو‌ـ‌سه روز نخست ناياب می‌شود. وقتی می‌بينند که سطح تقاضا نسبت به موارد مشابه [مثلاً در مقايسه با کتاب «شورشيان آرمان‌خواه» دکتر مازيار بهروز] بی‌اندازه بالاست، «مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سياسی» برای نخستين‌بار، تصميم می‌گيرد تا دانلود مجانی آن را در اختيار کاربران بگذارد. اين مبادله به‌خودی خود نشان می‌دهد که موضوع نقدنويسی به تابعيت از قوانين بازار و مبادله، دست‌کم در اين مورد مشخص جنبه‌ی حاشيه‌ای پيدا خواهد کرد.
منظور اين نيست که نقدنويسی را تعطيل کنيد! بل‌که جان کلام پيرامون مباحثی مانند مبادله، رقابت، عرضه‌ای که نيازهای عمومی را می‌شناسد، و همين‌طور کشف علت و معنای واقعی بالابودن سطح تقاضاست. منتقد ناچارست پيش از اين‌که انگيزه اصلی نويسنده يا نويسندگان را مورد شناسايی قرار دهد، نخست شناخت کاملی از ترکيب اجتماعی خريداران و علت استقبال آن‌ها از کتاب داشته باشد. اين‌که علت و انگيزه حکومت و نهادهای امنيتی از نگارش تاريخ به قول عبداله نوری، "کتمان واقعيات تاريخی و بی‌انصافی و حق‌کُشی نسبت به ‏مردمی که بايد اطلاعات درست را دريافت کنند" هست، تنها وجهی از قضيه را روشن می‌سازد. وجه ديگر، خريدارانی هستند که جزء اقشار مطلع و آگاه جامعه محسوب می‌گردند. آن‌ها نيز خريدار هر کتابی نيستند! شايد خريداران جوان [می‌گويم شايد] ناآشنا و يا کم‌آشنا با تاريخ گذشته باشند ولی، مضمون تقاضا و جهت تلاش آنان ناروشن نيست و دقيقاً می‌دانند مردم جوامع در حال گذار، بدون شناخت، درک و تعيين تکليف با گذشته، هرگز نمی‌توانند گامی مؤثر به‌سوی آينده بردارند. معنای ساده اين سخن چيست؟ يعنی منتقد از اين پس مجبور است تا جامه‌ی رقابت بر تن کند و به‌عنوان يک رقيب قدر، وارد ميدان بازی گردد. از اين منظر، رقابت با کالايی که بنا به هر دليلی در بورس توجه عمومی قرار می‌گيرند، تنها از طريق توليد و عرضه کالای مرغوب و استاندارد به بازار ميسر و ممکن می‌گردد. نقدهای موردی، نه تنها فاقد چنين توانايی و بنيه‌ای هستند، بل‌که کوچک‌ترين لغزش و اشتباه منتقد [که نمونه‌های مختلفی را می‌توان مثال آورد] به‌سهم خود می‌تواند پژوهش‌گران وزارت اطلاعات را، يک گام در رساندن به هدف، نزديک‌تر کند. چنين برخوردی در عرف عمومی به‌معنای هم‌سويی‌ها ناخواسته تلقی و تعبير می‌گردند، و حتا اگر مخرب هم نباشند، زيان‌آور و گم‌راه‌کننده‌اند.
بخش دوّم