سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۴۰۰

چه گفت که نمی‌پذیریم؟


 🔸 ایرانیان خردمند، فکور، سیاست‌‌گذار و چشم‌اندازنگر، بجای طرح پرسش "ظریف چه گفت که ما نمی‌دانستیم؟"؛ به احتمال زیاد طرح خواهند کرد که: ظریف آن‌چه گفت ما نیز «می‌دانستیم» ولی حاضر نبودیم و نمی‌شویم تا در جهت تغییر چنین وضعیتی، به‌اندازه خود محمدجواد ظریف مسئولیت بپذیریم و گامی پیش نهیم! 

دکتر ظریف ،حتما توضیحات لازم را درمورد سوء برداشت ها ارائه می کند 

🔸 ظریف با بیانی ساده و آشکار به ما می‌گوید: "وقتی اهداف میدانی [یعنی فرادستی قدرت نظامی، استراتژی نظامی، سیاست نظامی، ادبیات نظامی، دیپلماسی نظامی و ...] حاکم بشه بر استراتژی کشور [آن هم در شرایطی که کشور فاقد قدرت اقتصادی، تولیدی، نظامی است] نتیجه این می‌شود که از ما سوءاستفاده کنند." مثال دقیقی هم می‌زند که سوءاستفاده‌گری روسیه [شلیک ناوگان روسی از دریای خزر و استفاده از پایگاه و فضای هوایی کشور و غیره] نشانه‌ی حاکمیت دو گانه نیست! اگر این حاکمیت دوگانه بود، آن‌وقت وزارت خارجه حق اعتراض و شکایت داشت که حضور روس‌ها در خاک کشور برخلاف اصل‌های ۱۵۲ و ۱۵۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی است. اما او نمی‌توانست اعتراض کند چون‌که: "این حاکمیت دوگانه نیست! حاکمیت میدان است. ما داریم در عمل قدرت را تک‌ساحتی می‌بینیم. [و از این منظر] بنده بعنوان وزیرخارجه حق نداشتم بدونم که هواپیمای اوکرائینی موشک خورده."

🔸 معنای چنین سخنی چیست؟ معنایش را همه‌ی ما می‌دانیم اما حاضر نیستیم واقعیت را بپذیریم که: نظام جمهوری اسلامی به‌هیچ طریقی اصلاح‌پذیر نیست. این سخن را مردی می‌گوید که به‌مدت 42 سال مسئولیت سیاسی و دیپلماتیک در درون نظام اسلامی داشت. حرف‌های او برای سیاست‌مداران جهان سندیت دارد و حجت است و بی‌سبب لب نمی‌گشاید. او در جهت اثبات اصلاح‌ناپذیری نظام اسلامی، فرازهایی از زندگی ۴۲ ساله‌اش را مثال می‌آورد:

🔸 "زمان انقلاب نوجوان بودم و ۱۹ سال داشتم. در آمریکا تحصیل می‌کردم و عضو دانشجویان اسلامی بودم. به ما دستور دادند که قلدرانه سفارت ایران را [که مالک حقوقی و سیاسی آن دولت ایران بود] اشغال کنیم. توی گروه ما سه جواد [بمفهوم اصطلاح عامیانه امروزی] بودند." لیلاز [مصاحبه‌گر] خنده‌کنان می‌پرد توی حرف‌هاش و می‌گوید لابد تو هم مثل آن‌ها زدی شیشه‌های شامپاین و خاویارهای گران قیمت داخل سفارت را شکستی؟ ظریف پاسخ می‌دهد چنین کاری نکردم اما با ظرافت خاطرات خود را به روز می‌کند و غیرمستقیم به لیلاز می‌فهماند که وضعیت تا همین امروز هم به همان شکل است و "سیاست‌گذاران ما توان دیدن بیش از شش ماه آینده را ندارند". نتیجه و تأیید گفتار ظریف را در دو روز گذشته دیدیم که نمایندگان بجای دفاع از منافع ملی و دفاع از قانون اساسی کشور، ظریف را محکوم کردند که خط قرمز را زیر پا نهاد.

🔸 این نوع بی‌توجهی در میان نیروهای سیاسی هم دیده می‌شود که بجای آینده‌نگری که چگونه و به چه طریقی می‌توان از شرّ چنین نظامی خلاصی یافت؛ ظریف را به باد تهمت گرفته‌اند که چرا استعفاء ندادی؟ خب دلیلش روشن است، بخاطر پراکندگی و عدم انسجام فکری میان الیت‌های کشور است. دکتر سریع‌القلم در این زمینه به روشنی توضیح داده است که:

🔸 وقتی تاریخِ اجتماعی و سیاسی جامعه خود را مطالعه می‌کنیم، در هیچ مقطعی دردرون اِلیت‌ها، انسجام فکری مشاهده نمی‌شود. از قاجار به بعد، هر گروه اِلیت را که بررسی می‌کنیم، از جریان‌های فکری مختلف تشکیل شده که هریک باورهای خود را دارند و در مدارهای خود زندگی و عمل می‌کنند. طی یک قرن گذشته، چندین دسته از ادبیات و بعضاً در تضاد با یکدیگر وجود داشته است. در دورۀ پهلوی، ادبیات اِلیت سیاسی، باستان‌گرایی بود در حالی که بخش قابل توجهی از نویسندگان و دانشگاهیان، به ادبیاتِ چپ معتقد بودند و هم­زمان، فعالینِ اقتصادی به آمیخته‌ای از لیبرالیسم و تجارتِ سنتی باور داشتند؛ هرچند از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۰ و ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷، کلیۀ استنباط‌ها، سیاست‌گذاری‌ها و مدیریت کلان، در دو فرد خلاصه می­شد. 


یکشنبه، فروردین ۲۹، ۱۴۰۰

سخت‌تر از اعترافات تکان‌دهنده

 (به بهانه ۴۶مین سال ترور گروه جزنی‌_‌ظریفی) 

🔸 بهمن نادری‌پور معروف به تهرانی، در نخستین بخش فیلم «شعله» که «نادر جوان‌خوشدل» آن‌را تهیه کرده بود، در ارتباط با ترور گروه جزنـی‌_‌ظریفی گفت: "سر میز ناهار «عطارپور» جزئیات طرح را با تاکید بر این‌که امروز روز اجرای عملیاتی است که قبلن به توافق رسیده بودیم، توضیح داد. او گفت ثابتی هم در جریان است و دستور اجرای طرح را داد و دیگر هیچ‌کسی حق اعتراض و سرپیچی ندارد."

 


 

🔸 در فردای پخش فیلم شعله از سیمای ایران، کسی از منظر حقوقی/تأمینی اعتراض نکرد که بر مبنای کدام نوشته و قانونی زندانیانی را که دو بار در طول مدت زندان‌شان محاکمه و محکوم شده بودند، نیروهای امنیتی دلخواسته ترور می‌کنند؟ البته توجه و منظورم از عدم اعتراض، نه مردم عادی بل‌که، جامعه سیاسی ایران است که به‌معنای واقعی بی‌توجه بودند به مسائل حقوقی/امنیتی و موضوع جاانداختن و عمومی کردن تأمین و تضمین امنیت آینده خود در درون جامعه. چرا که ترور گروه جزنی‌_‌ظریفی نخستین حادثه شوم در قرن بیستم نبود! در زمان رضاشاه نیز چنین اتفاقی را تا حدودی شاهد بوده‌ایم که چگونه دکترتقی ارانی را که محاکمه و باصطلاح محکوم و زندانی شده بود، در نیمه‌شبی در درون زندان ترور می‌کنند و می‌کُشند. به زبانی دیگر، می‌خواهم با تأکید یادآوری کنم که موضوع ترور زندانی از منظر حقوقی، هیچ‌گاه عطف به مآسبق نمی‌شود که گروهی بگویند ۴۶ سال از این ماجرا گذشت! دیدیم که فاجعه‌ی وحشتناک نسل‌کشی سال ۶۷ نیز به همه‌ی ما نشان داد که موضوع ترور و محرومیت دائمی دگراندیشان در زندگی، همواره موضوع روز هستند و هرگز عطف به مآسبق نمی‌شوند و نخواهند شد!  

🔸 این تذکار از این جهت حائز اهمیت است که در خرداد ماه سال ۱۳۵۸ سانسوری وجود نداشت و هرکسی می‌توانست اعتراض حقوقی خود را منتشر کرده و یا دست‌کم، از طریق تلفن از سیمای ملی [یا اسلامی] بخواهد که با دعوت از حقوق‌دان‌ها یک نشستِ بحث و بررسی حقوقی را پیرامون مصاحبه بهمن نادری [تهرانی] سازمان دهد تا هم چشم‌و‌گوش مردم و هم چشم‌وگوش افرادی که قرار بود برای نوشتن قانون اساسی نامزد و انتخاب گردند؛ باز شود و چاره‌ای بیاندیشند تا در آینده‌ی دور یا نزدیک، چنین فاجعه‌ی دردناکی دوباره تکرار نگردد. اما دیدیم کسی اعتراضی نکرد، طرحی برای چشم‌انداز نداشت و پیشهادی ارائه نداد!

🔸 در نتیجه پخش فیلم شعله از تلویزیون ملی بجای این‌که جامعه سیاسی ایران را هُشدار و آگاه کند، روحانیت حوزه علمیه [یا حوزه قدرت سیاسی] را بیدار کرد. نادر جوان‌خوشدل تهیه‌کننده و کارگردان فیلم شعله بعدها در مصاحبه‌ای با «سایت آزادی» [شنبه، ۶ شهریور ۹۸] گفت فردا که به سیما رفتم قطب‌زاده بخاطر پخش فیلم بسیار عصبانی بود و اعتراض‌کنان گفت: "از دیشب تا الان از قم ۱۵۰ تلفن به من شده، چرا در مصاحبه با تهرانی از وضعیت روحانیان زندانی نپرسیدی؟ گفتم پرسیدم. گفت پس چرا پخش نکردی؟ گفتم به من گفت همه آخوندها با ساواک همکاری کردند، به تهرانی گفتم از فلان آخوند بگو از فلان آیت‌الله بگو اینها که زندان بودند، با اینکه آذری قمی آنجا نشسته بود و صدای ما را می‌شنید، تهرانی رو به من کرد و گفت همه روحانیت با ساواک همکاری می‌کردند."

🔸 البته روحانیت تنها به اعتراض تلفنی بسنده نکرد. نیمه شب همان شب آمدند تهرانی و آرش را از زندان قصر بُردند به سلطنت‌آباد، مرکز ساواک سابق. به او قول یک معامله را می‌دهند که اگر در دادگاه همان چیزی را بگویی که ما می‌خواهیم، زنده بودنت را تضمین می‌کنیم. و این کُنش سیاسی مقدمه و آغازی بود برای جعل واقعیت‌های تاریخی. بدیهی‌ست جعل‌کنندگان و پاکسازی‌کنندگان تاریخ، توانایی شگرفی در پاکسازی کردن جامعه از دگراندیشان هم دارند. از این منظر، ارجاع ما به گذشته و بازکردن پرونده کشتار گروه جزنی‌_‌ظریفی، به‌نوعی به صدادرآوردن ناقوس آگاهی است که در جهت تغییر شرایط کنونی، برخلاف صد سال گذشته، کمی هوشیارانه برخورد کنیم!