یکشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۹۲

خشونتِ مخالفان خشونت



در روزهايی [دوّم، سوّم و چهارم آذر ماه٩٢] که اهالی فيسبوک بمناسب ۲۰مين سال مبارزه جهانی با خشونت عليه زنان می‌نوشتند؛ اهالی روزنامه اعتماد تصوير زير را مونتاژ و منتشر کردند. آن‌ها، آشکارا زنی را که سال‌ها مرکز ثقل مذاکرها بود و نقش کليدی‌ای در نزديکی ايران با کشورهای ١+٥ داشت؛ بسيار ماهرانه و ظريف، به پشتِ صف [بخوانيد پشتِ پرده] فرستادند.


در ظاهر همه ما مخالف خشونت هستيم اما، در لحظه‌هايی که نياز به اعتراض و لب‌گشودن است، خيلی ساده از کنار افکار و اعمال خشونت‌آميز می‌گذريم. يکی از دوستان ژورناليست می‌گفت فکر می‌کنم اين برخورد نوعی ذوق‌زدگی و ناشی از موفقيتی بود که «ظريف» کسب کرده بود. اتفاقن افکار خشونت‌آميز همواره خود را در لحظه‌هايی که همه ذوق‌زده‌ايم نشان می‌دهند. پوريا عالمی در ستون طنز شرق، بسيار ماهرانه گوشه‌ای از اين مُدل خشونت را در آن روزها به تصوير کشيد که بعنوان ختم کلام، با هم می‌خوانيم:   
    
"تا حالا مشکلمان این بود که حافظه تاریخی نداریم، اما بعد از جریان مذاکرات «ژنو» مساله این شده که نه‌تنها حافظه تاریخی نداریم که حتی آدم‌ها را با هم اشتباه می‌گیریم. یعد از ژنو۳ جواد ظریف را صدا می‌کنند مصدق. البته شبیه هم هستند. جفتشان هم کم‌مو هستند هم دکتر. اما اگر قرار بود هر دکتر کم‌مویی را مصدق صدا کنیم که ثبت‌احوال دچار مشکل می‌شد. بعد هم حالا ظریف یک کار ظریفی کرده، یعنی باغچه را شخم‌زده، دانه را کاشته، اما شش‌ماه طول می‌کشد ببینیم چه گلی کاشته."

جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۹۲

زندگی نلسون ماندلا به روايت تصوير



دوران کودکی

۱۹۵۲

رولی‌هلاهلا ماندلا، پسر یکی از سران قبیله تمبو، روز ۱۸ ژوئیه ۱۹۱۸ در دهکده کوچکی بنام اموزو در استان کیپ شرقی آفریقای جنوبی به‌دنیا آمد. او اولین کسی در خانواده‌اش بود که به مدرسه رفت. در مدرسه بود که او را نلسون خواندند. در آن زمان معمول بود که کودکان را با نام های انگلیسی صدا کنند. او در سال ۱۹۴۱ برای اینکه مجبور به ازدواج نشود، به ژوهانسبورگ گریخت و در دفتر وکالت والتر سیسولو شروع به کار کرد. او همچنین با پیوستن به کنگره ملی آفریقا، اولین گام‌هایش را در عالم سیاست برداشت، و به تشکیل سازمان جوانان این حزب کمک کرد



محاکمه به دلیل خیانت

۱۹۵۶

ماندلا در سال ۱۹۵۲ پروانه وکالتش را گرفت و همراه با اولیور تامبو اولین دفتر وکالت سیاه‌پوستان را در کشور تأسیس کرد. کنگره ملی آفریقا نگران بود که دولت آپارتاید فعالیتش را ممنوع کند، و به‌همین دلیل ماندلا را مأمور کرد زمینه فعالیت زیرزمینی آن را فراهم کند. او در سال ۱۹۵۶ دستگیر شد و به‌همراه ۱۵۶ نفر دیگر به خیانت به کشور متهم شد. محاکمه آنها چهار سال طول کشید و سرانجام ماندلا از این اتهام تبرئه شد. ماندلا در سال ۱۹۵۸ با وینی مادیکیزلا ازدواج کرد.


حبس ابد

۱۹۶۴

در ۲۰ مارس ۱۹۶۰ در جریان اعتراضات سیاه‌پوستان پلیس ۶۹ معترض را کشت. سپس وضعیت اضطراری اعلام و فعالیت کنگره ملی آفریقا ممنوع شد. کنگره ملی آفریقا یک سازمان زیرزمینی به نام "امخونتو وسیزوه" (به معنای نیزه ملت) به‌ رهبری ماندلا تشکیل داد. او به زندگی زیرزمینی روی آورد، اما در سال ۱۹۶۲ به‌ اتهام خروج غیرقانونی از کشور دستگیر شد. در سال ۱۹۶۳ هنگامی که او در زندان بود به خرابکاری متهم شد. در ۱۹۶۴، ماندلا و هفت نفر دیگر به حبس ابد محکوم و برای گذراندن محکومیتشان به جزیره روبن تبعید شدند.

و بالاخره آزادی

۱۹۹۰

جامعه جهانی به تشدید مجازات‌ها علیه آفریقای جنوبی روی آورد. فشار ناشی از این مجازات‌ها نتیجه داد، و در سال ۱۹۹۰ فردریک ویلم دکلرک، رئیس جمهوری آفریقای جنوبی، ممنوعیت فعالیت کنگره ملی آفریقا را لغو کرد. ماندلا در ۱۱ فوریه ۱۹۹۰ بعد از ۲۷ سال حبس آزاد شد. او و همسرش وینی در میان تشویق جمعیتی عظیم زندان را ترک کردند. در اولین نشست کنگره ملی آفریقا، که سال بعد برگزار شد، ماندلا به ریاست حزب انتخاب شد. گفتگوها برای ایجاد یک دموکراسی چندنژادی در آفریقای جنوبی هم آغاز شد  .

 

 جایزه نوبل

۱۹۹۳

در سال ۱۹۹۳ ماندلا و فردریک ویلم دکلرک، رئیس جمهوری آفریقای جنوبی، به‌ دلیل تلاش‌هایشان برای آوردن ثبات به کشور مشترکا جایزه صلح نوبل را دریافت کردند. ماندلا در موقع دریافت جایزه گفت: "ما آنچه در توان داریم برای کمک به نوسازی دنیای خود انجام خواهیم داد". 


رئیس جمهوری جدید

۱۹۹۴

در سال ۱۹۹۴ برای نخستین بار در تاریخ آفریقای جنوبی، همه نژادها در انتخاباتی دموکراتیک شرکت کردند. ماندلا با رأی بالایی به ریاست جمهوری انتخاب شد. او روز ۱۰ مه ۱۹۹۴ در سخنرانی شروع دوران ریاست جمهوری اش گفت: "بگذارید آزادی حاکم شود! خدا به آفریقا برکت دهد!" یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که ماندلا با آنها مواجه بود، کمبود مسکن برای فقرا بود. زاغه‌های حاشیه شهرهای بزرگ همچنان دردسرساز بود. تابو امبکی اداره امور روزمره دولت را به دست گرفت و ماندلا به تبلیغ و شناساندن کشور در خارج مشغول شد.


بازگشت به جزیره روبن

۱۹۹۵

نلسون ماندلا برای گرامیداشت پنجمین سالگرد آزادی‌اش از زندان در فوریه ۱۹۹۵ به جزیره روبن، جایی که برای ۱۸ سال در آن زندانی بود، بازگشت. او با زندانیان سابق آن جزیره دیدار کرد؛ کسانی که مجبور به کار اجباری شده بودند. گفه می شود ریه های آقای ماندلا در دوران کارش در زندان آسیب دیده بود .


با من تماس نگیرید!

۲۰۰۴

تابو امبکی در کنگره ملی آفریقا جانشین ماندلا شد و در سال ۱۹۹۹ به ریاست جمهوری رسید. ماندلا در روز تولد ۸۰ سالگی‌اش با گراسا ماشل، بیوه رئیس جمهوری سابق موزامبیک ازدواج کرد. او به سرطان پروستات مبتلا شد و یک دوره اشعه‌درمانی را آغاز کرد. او در سال ۲۰۰۴ خداحافظی‌اش از فعالیت های عمومی را اعلام کرد، و گفت می‌خواهد در کنار خانواده‌اش زندگی آرام‌تری را بگذرادند. او به شوخی به خبرنگاران گفت: "خواهش من این است: به من زنگ نزنید، خودم با شما تماس می‌گیرم."

جشن تولد

۲۰۰۸

عده زیادی از نوازندگان، ستارگان سینما و سیاست‌مداران در سال ۲۰۰۸ در جشن تولد ۹۰ سالگی ماندلا در هاید پارک لندن به او پیوستند. او خطاب به حاضران گفت: "وقت آن رسیده که دست‌های تازه‌ای عهده‌دار مسوولیت‌ها شوند. حالا دیگر نوبت شماست."

بازنشستگی

۲۰۱۰

رئیس جمهوری سابق بعد از کناره‌گیری از عرصه عمومی به‌ندرت در انظار ظاهر شد. البته او در مراسم اختتامیه جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی حضور داشت. ماندلا در ژانویه ۲۰۱۱ برای انجام "آزمایش‌های تخصصی" در بیمارستان بستری شد و در فوریه ۲۰۱۲ به‌ دلیل ناراحتی مزمن در ناحیه شکم به بیمارستان رفت. از حدود دو سال گذشته، نلسون ماندلا بارها در بیمارستان بستری شده بود  .



برگرفته از سايت: بی‌بی‌سی فارسی

از اموال ديگران هم می‌توان ارث بُرد؟



به پليس آلمان گزارش دادند که يکی از شهروندان هنرمند آلمانی که اتفاقن نقاش هم بود، دو‌_‌سه تابلوی نقاشی گرانمايه و گران‌بهاء را در يکی از حراجی‌های معروف کشور سوئيس، به مبلغ ده‌ها ميليون دلار فروخت.

پليس اقتصادی که وظيفه‌اش کشف پول‌شويی‌ها، رشوه‌ها، انتقال ثروت‌های غيرمجاز و فرارهای مالياتی است، مسئوليت تحقيق، و تشخيص صحت و سقم گزارش را به عهده گرفت. و جالب اين است که در همان نخستين هفته‌ی تحقيق [و همين‌طور تعقيب و مراقبت] پليس با استناد به دو مورد مستند حقوقی زير، موفق شد تا حُکمِ تفتيش خانه و جلب متهم را از دادستانی بگيرد: نخُست اين‌که تابلوهای فروخته شده متعلق به قرن‌های نوزدهم و هيجدهم بودند؛ يعنی اموال فروخته شده حاصل کار نقاش آلمانی نبود و دوم، بهای اموال فروخته شده به آلمان انتقال داده نشد.

پليس در تفتيش خانه شهروند هنرمند آلمانی اتاقی را کشف می‌کند که انبار ويژه‌ای بود برای نگهداری تابلوهای نقاشی نفيس و تعدادی هم به معنای واقعی ناياب. گزارش پليس حاکی‌ست متهم مدعی شده تابلوهای نقاشی بخشی از اموال پدری‌ست که ارث بُرده است.  
وقتی قاضی از متهم می‌پرسد که لطفن يک بار ديگر توضيح دهيد چگونه صاحب اين همه اموال ارزش‌مند و گران‌بهاء شده‌ايد؛ متهم، بی‌آن‌که «منشور حقوق شهروندی» دولت «تدبير و اميد» را خوانده باشد، انگشت می‌گذارد روی بند ٥٤ ماده سوم منشور دولت روحانی و به قاضی اخطار می‌دهد که مواظب باشد: "مالکيت شهروندان محترم است. هر مالکی نسبت به مايملک خود حق همه‌گونه تصرف و انتفاع را داراست".




قاضی در پاسخ می‌گويد: اتفاقن يکی از چند دليلی که من در اين جايگاه ايستاده‌ام، پاسداری از حقوق مالکيت شهروندان آلمانی‌ست و از اين منظر ناچارم که مطابق گزارش پليس به اطلاع‌تان برسانم اين ميراث پدری متعلق به شهروندان يهودی بود که پدر شما در سال‌های جنگ جهانی دوم، مستقيم يا غيرمستقيم، از خانه آن‌ها مصادره نمود.

شهروند هنرمند آلمانی بسيار ظريف و هنرمندانه معترض می‌گردد که: محاکمه کردن ارث‌بر به جُرم اعمال ارث‌گذار، خلاف قانون است. من مسئول اعمال پدرم نيستم و از اين منظر عليه شما [قاضی] شکايت خواهم کرد. قاضی لب‌خندزنان به متهم اطمينان می‌دهد که: حق با شماست! از آن‌جايی که شما مسئول اعمال پدرتان نيستيد، حق تصرف و انتفاع از اموال مصادره شده را نداريد.

حُکم نهايی دادگاه هنوز روشن نيست اما، استدلال‌های منطقی قاضی برای ايرانيانی که بعد از گذشت ٣٥ سال از انقلاب هنوز هم با معضل تصرف عدوانی و مالکيت عدوانی روبه‌رو هستند، حائز اهميت فراوانی است. مطابق اين استدلال حقوقی اگر فرزندان و نوه‌های مصادره‌کنندگان، از قبلِ تصرف‌های عدوانی منتفع گردند؛ به‌نوعی شريک جُرم محسوب می‌شوند و بايد محاکمه گردند.