یکشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۸

ارباب حلقه‌ها؟!


اين روزها که شش‌دانگ توجه رأی‌دهندگان معطوف است به نوع و چگونگی موضع‌گيری‌های آقايان
کروبی و موسوی، به احتمال زياد قشر وسيعی از آن‌ها، سعادت خواندن «يادداشت روز» روزنامه کيهان را نخواهند يافت. از آن‌جايی که يادداشت زير به چند دليل حقوقی حائز اهميت بسياری است و به‌سهم خود نقش مستقيم ولی فقيه را در آشوب‌ها و تحميل زيان‌های جانی و مالی به مردم رو می‌کند؛ باز انتشار آن را در وبلاگ امری ضروری می‌بينم. البته خوانندگان يادداشت در ادامه متوجه خواهند شد که هنوز مرحله اوّل سناريو را پشتِ سر گذاشته‌ايم و اين داستان هم‌چنان و به شيوه‌های مختلف از جمله با غيرقانونی کردن «مجمع روحانيان مبارز» و «جبهه مشارکت» تداوم دارد.

ارباب حلقه‌ها
1-روز چهارشنبه 20خردادماه 88 يعني 2روز قبل از انتخابات، طي گزارشي كه به دليل اهميت ويژه آن به تيتر اول روزنامه كيهان تبديل شد، از آخرين پرده سناريوي دشمن كه «آشوب بعد از شكست» در انتخابات بود خبر داديم و با اشاره به شواهد و اسناد غيرقابل انكار تاكيد كرديم كه «اين هشدار جدي است» و ماموريت بعدي ميرحسين موسوي- انشاءالله ناخواسته و ناخودآگاه- دست زدن به آشوب هاي خياباني بعد از شكست در انتخابات است و در همان گزارش آورديم كه علاوه بر حاميان بيروني مهندس موسوي، حلقه اصلي برنامه ريزان او نيز در قطعي بودن شكست وي كمترين ترديدي ندارند و به همين علت، منتظر اعلام نتيجه نمانده و از مدتها قبل براي ايجاد آشوب برنامه گسترده اي تدارك ديده اند و...
2- از صبح روز چهارشنبه- 20خرداد- و بلافاصله بعد از انتشار روزنامه حجم انبوهي از تماس هاي تلفني و پيغام و پسغام ها شروع شد. بسياري از تماس گيرندگان كه شمار قابل توجهي از مسئولان نظام نيز جزو آنها بودند با تعجب مي پرسيدند؛ از كجا مي دانيد اين گروه قصد آشوب دارند؟! برخي هم گله مي كردند كه گزارش كيهان اذهان عمومي را دچار تشويش كرده است و توصيه مي كردند؛ همين فردا در روزنامه توضيح بدهيد اشتباه كرده ايد و آنچه نوشته ايد فقط يك حدس و گمان است! و...
اما، پاسخ ما اين بود كه آنچه نوشته ايم نه فقط حدس و گمان نيست، بلكه افشاي مستند يك توطئه از پيش طراحي شده است و با اطمينان مي گفتيم فرداي روز انتخابات، صحت گزارش كيهان را به وضوح مشاهده خواهيد كرد و كف و سوت رسانه ها و مقامات آمريكايي و اسرائيلي را در حمايت از آشوبگران مي بينيد و مي شنويد. يكي از مسئولان كه از گزارش كيهان ناراضي بود و آن را اغراق آميز تلقي مي كرد در تماس تلفني با نگارنده گفت؛ موسوي و خاتمي و كروبي و... هيچكدام را نمي توان اهل آشوب و بلوا دانست و پاسخ نگارنده اين بود كه كروبي در اين ميان بازيگر فريب خورده است، او را براي تضعيف روحانيت در افكار عمومي انتخاب كرده اند و مواضع و فعاليت انتخاباتي ايشان از سوي ستاد موسوي ديكته مي شود اگرچه برخلاف ساير بازيگران اين بازي، سرانجام به اسلام و انقلاب خيانت نخواهد كرد. خاتمي سابقه آشوب هاي تيرماه 78 را در پرونده خود دارد، آشوب و بلوايي كه امروزه بسياري از عوامل ميداني و رسانه اي آن به آمريكا پناهنده شده اند و اما موسوي طي 20سال گذشته ديكته اي ننوشته است تا مردم بدانند چه اندازه غلط دارد ولي مواضع كنوني او ترديدي باقي نمي گذارد كه به سيم آخر زده است، اينان و شماري از افراد بدسابقه، ضدانقلاب و مفسد اقتصادي كه گرد آنها جمع شده اند حلقه هاي تعريف شده در زنجيره آشوبي هستند كه كيهان پيشاپيش از آن خبر داده است و «ارباب حلقه ها» بيرون از مرزها و در آن سوي اقيانوس اطلس نشسته است!
3- بسياري از آنان كه روز چهارشنبه 20خرداد، كيهان را ملامت مي كردند، چرا درباره آشوب هاي بعد از شكست ميرحسين موسوي در انتخابات، گزارش داده است و با گلايه مي پرسيدند «از كجا معلوم كه آشوبي در راه باشد»؟! از روز شنبه 23خرداد در تماس هاي تلفني و حضوري خويش با تعجب مي پرسيدند «كيهان از كجا مي دانست كه دار و دسته موسوي قصد آشوب دارند»؟ و پاسخ ما اين است كه نه شق القمر كرده ايم! و نه پيشگويي از نوع غيبگويي! كيهان فقط نگاهي گذرا به فرايند ماجرا داشته است. همه كساني كه ماجراي اخير را از چند ماه قبل تاكنون با دقت دنبال كرده باشند و همسويي غيرقابل انكار مدعيان اصلاحات با مقامات و محافل آمريكايي و اسرائيلي را زيرنظر گرفته باشند، بدون كمترين ترديدي به اين نتيجه قطعي مي رسند كه شيپور بدصداي فتنه اخير از آن سوي مرزها دميده مي شود و فقط بلندگوي آن در ستاد موسوي نصب شده است. دراين باره تاكنون اسناد غيرقابل انكار فراواني ارائه كرده ايم و در مقابل به جاي انكار و استدلال فقط فحش و ناسزا شنيده ايم كه بگذريم...
4- و اما، برنامه ريزان «كودتاي مخملي» بعد از شكست همه جانبه و مرحله به مرحله اين توطئه آمريكايي كه بسيار ناشيانه طراحي شده بود، امروزه ترفند جديد ديگري در آستين دارند و آن درخواست از موسوي براي انصراف از پي گيري ماجراست! توضيح آن كه براساس اخبار و گزارش هاي موثق، قرار است برخي از افراد سرشناس!! با ارسال نامه اي خطاب به مهندس موسوي از وي بخواهند كه براي پايان دادن به آشوب ها و پيشگيري از سوءاستفاده دشمنان بيروني، از درخواست خود براي «ابطال انتخابات»! صرفنظر كند! و مهندس موسوي نيز طي بيانيه اي بر مردم و نظام اسلامي منت گذاشته! و ضمن تاكيد دوباره بر دروغ بزرگ «تقلب در انتخابات»! و كوبيدن بي حاصل بعدي بر طبل غيرقانوني و ديكتاتور مآبانه «ابطال انتخابات»! با اين درخواست موافقت كند!!
اين ترفند كه به گواهي شواهد و قرائن موجود، ريشه بيروني دارد، با دو هدف زير در حال پي گيري است.
اول؛ زمينه سازي براي دور كردن موسوي و اطرافيانش از محاكمه و مجازات احتمالي به جرم قتل مردم بي گناه، برپايي آشوب و بلوا و مخصوصاً همكاري با سرويس هاي بيگانه براي تضعيف نظام جمهوري اسلامي ايران كه با هدف كاستن از اثرگذاري آن در معادلات منطقه صورت پذيرفته بود.بديهي است كه بررسي اين ماجرا يك ضرورت كاملا منطقي و قانوني است چرا كه جرايم ياد شده اتفاق افتاده و تعيين تكليف مجرمان چه آنان كه مستقيما در جرم و جنايت دست داشته اند و چه آنها كه در خانه هاي امن تيمي نشسته و زمينه جرايم مورد اشاره را فراهم آورده اند، بر عهده قانون است و نتيجه هرچه باشد به يقين مورد قبول و احترام همگان خواهد بود. بنابراين هيچكس نبايد و حق ندارد از اين پي گيري ناخرسند باشد.
دوم؛ تبديل توطئه شكست خورده اخير به «آتش زيرخاكستر» و «دمل چركين نيشتر نخورده»! براي آتش افروزي و فتنه انگيزي در آينده و شرايط حساس بعدي، با اين توضيح كه دشمنان بيروني با بهره گيري از ترفند ياد شده، مي كوشند ميرحسين موسوي، خاتمي و... را چهره هايي مطلوب و طرفدار آرامش معرفي كنند كه از حق مسلم خود به نفع نظام و مردم چشم پوشي كرده اند! و از اين طريق جماعت مورد اشاره را -غير از آنهايي كه خالصانه و به خاطر سليقه سياسي خاص خود به موسوي رأي داده بودند و هميشه قابل احترام خواهند بود- در قالب يك جريان اپوزيسيون صاحب حق! براي آشوب ها و فتنه هاي بعدي ذخيره كنند!
5- ترفند ياد شده هم اكنون در حال پي گيري است و دست اندركاران و طراحان اين ترفند تاكنون با برخي از شخصيت هاي ديني و سياسي تماس گرفته و به آنها پيشنهاد امضاي نامه و درخواست از موسوي براي انصراف! را ارائه كرده اند كه خوشبختانه حيله آنان با درايت و هوشياري شخصيت هاي ديني و سياسي مورد اشاره ناكام مانده است، هرچند كه طراحان ترفند مزبور كماكان به مراجعه و تلاش خود ادامه مي دهند.
6-و بالاخره بديهي است شخصيت هاي ديني و سياسي كشورمان هوشيارتر از آنند كه به فريب اين ترفند فريفته شوند و به يقين مي دانند امضاي نامه مورد اشاره چه بخواهند و چه نخواهند، خيانت آشكار به اسلام و انقلاب، ناديده گرفتن خون هاي به ناحق ريخته در آشوب هاي اخير و همراهي با دشمنان تابلودار اسلام و فرصت دادن به غائله آفرينان براي آشوب هاي بعدي تلقي خواهد شد و اين، گناهي نابخشودني است و دور از ساحت پاك بزرگان با تقواي اين مرز و بوم.
چاره كار اما، مراجعه به قانون است، يعني دقيقاً همان راهي كه هميشه پسنديده و معقول بوده و هست و مدعيان تقلب در انتخابات آشكارا از آن طفره مي روند.
حسين شريعتمداري
منبع: کيهان

__________________________________

شنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۸

چه‌کسی دروغ می‌گويد؛ ملت يا رهبـــر؟

تقلب در انتخابات، پديده تازه‌ای نيست! بدون استثناء مسئولين اجرايی جمهوری اسلامی در سی سال گذشته، هر کدام به‌نحوی نقشی در جابه‌جايی آراء و ارقام در دوره‌های مختلف انتخابات مجلس، رياست جمهوری و خبرگان داشتند. اما در انتخابات اخير ما با پديده جديدی به نام سازمان‌دهی سراسری و علنی تقلب از طرف وزارت کشور روبه‌رو هستيم. سناريويی که ياوران رهبر می‌خواستند آشکارا برای مردم ثابت کنند که از اين پس ميزان، فقط رأی رهبــر است!
اما گويا علت اصلی اين جهت‌گيری که نشان از «پوست‌اندازی و استراتژی تازه» دارد، هنوز برای بسياری روشن و قابل فهم نيست. بعضی‌ها بی‌توجه به وضعيت جديد و تغيير استراتژی، روی تاکتيک‌ها متمرکز می‌شوند و می‌پرسند چرا عوامل رهبری تقلب را به شيوه معمولی و کم‌هزينه‌تر دنبال نکردند؟ آن‌ها می‌توانستند با کمی دست‌کاری مثل گذشته، انتخابات را به مرحله‌ی دوم بکشانند و آن‌وقت در مرحله بعدی، نام نامزد مطلوب‌شان را در رأس ليست قرار می‌دادند؟ پاسخ کاملاً روشن است: با دو مرحله‌ای شدن، نه تنها انتخابات به‌قول رهبری «حماسه» نمی‌شد بل‌که، هدف اصلی و اساسی انتخابات که کارگزاران و سازمان‌دهندگان در جهت تحقق آن بودند، ديگر بی‌معنا و بی‌خاصيت می‌شد.

جهت حرکت
زير پوشش برگزاری انتخابات دهم قرار بود چه اتفاق مهمی در کشور ما رُخ دهد؟ اگر می‌خواهيد پاسخ را در يک جمله کوتاه خلاصه بگويم: ما وارد دورۀ تازه‌ای در جمهوری اسلامی شده‌ايم؛ يعنی آغاز نخستين مرحله‌ی ورود به دورۀ خلافت موروثی! موضوع و تفکری که هموارۀ در تاريخ اسلام مورد توجه اهل نظر و قدرت بودند. اين‌که جامعه‌ی مُدرن شهری ايران چنين روندی را برمی‌تابد يا نه؛ بحث ديگری‌ست ولی به‌رغم چنين آگاهی‌ و اطلاعی، با تأکيد بايد گفت: آن حرکت سازمان‌دهی شده‌ای که به «شعبده‌بازی انتخاباتی» شهره گرديد، نه شورش «ياوران رهبر» عليه «نيروهای خط امام» است، و نه کودتا!
چهار سال پيش، وقتی در نُهمين دورۀ انتخابات رياست جمهوری نام احمدی‌نژاد بشکل جهشی در صدر جدول انتخاباتی قرار گرفت، اصلاح‌طلبان حکومتی تحليل‌شان اين بود که «کودتای نرمی» در ايران رُخ داده است. بر مبنای چنين تحليلی بود که مشخصه و صفت دولت را «پادگانی» معرفی می‌کردند. آيا اکنون کودتا در کودتا شد؟ و اگر شد؛ پس چرا احمدی‌نژاد در رأس دولت است؟ يا نه، برخلاف نظريه‌ی کودتا، آن‌چه در انتخابات دهم اتفاق افتاد تثبيت روندی است که از چهار سال پيش آغاز شده است؟

هدف سازمان‌دهی
کودتا يک واژه پوششی است! در واقع اصلاح‌طلبان با زبان بی‌زبانی می‌خواهند بگويند که رهبری با برگزاری انتخابات دهم می‌خواست پايان «عصر امام» و راه امام را در نظام اسلامی علنی سازند. و بديهی است که در فاز جديد، نيروهای خط امام ديگر نمی‌توانند در درون ساختار قدرت، مثل گذشته، نقش و حضور مهم و زنده‌ای داشته باشند. البته اصلاح‌طلبان تبعات مسئله دگرديسی ديده‌گاهی‌ـ‌سياسی را تنها محدود و منحصر می‌کنند به نيروهای خط امام. در حالی‌که رهبری ساعتی پيش در مانيفست تازه خود در خطبه دوم نماز جمعه توضيح داد که در «حماسه» او واژه «امت» معنا و مفهوم ديگری دارد. يعنی از اين پس، شرکت در بازی‌های سياسی پيش از اين‌که وابسته به کارنامه و وفاداری افراد به انقلاب و نظام اسلامی باشند، به موقعيت کنونی آنان برمی‌گردد که آيا عضوی از «امت رهبر» محسوب می‌شوند يا نه؟ به زبانی ديگر، تبعيت از جابه‌جايی و وضعيت موجود امری‌ست فراگير و همه‌ی گروه‌های مختلف اجتماعی و سياسی اعم از اصول‌گرا، سنت‌گرا، اصلاح‌گرا و حتا مراجع تقليد را شامل می‌گردد، و همه ملزم‌اند که مجدداً با رهبـری بيعت کنند!
از آن‌جايی که اصل بيعت از جهات مختلفی (فقهی، حقوقی و سياسی) وابسته به اصل مشروعيت است، انتخابات دهم وسيله‌ای شد برای مشروعيت‌سازی. در واقع رقم‌سازی! زيرا که در دورۀ نُهم انتخابات، با استناد به آمار رسمی کشور، رئيس جمهور در مرحله دوم تنها توانست ⅓ آرای واجدين شرايط در انتخابات را کسب کند. آن رقم در مقايسه با دو دورۀ اوّل و هفتم انتخابات رياست جمهوری که آقايان بنی‌صدر و خاتمی بيش از پنجاه درصد آرای واجدين شرايط را در حمايت از خود کسب کرده بودند؛ رقم بسيار ناچيز و کوچکی است و به کار هدف بزرگی که رهبری دنبال می‌کرد، نمی‌خوردند. روی همين اصل انتخابات مهندسی شده به‌عنوان امری الزامی و ضروری، در دستور کار دولت قرار می‌گيرد.




مهندسی انتخابات
برای فهم يک نکته که آيا انتخابات دهم از هر جهت مهندسی شده بود يا نه؛ لازم نيست که آدم حتماً متخصص و تحليل‌گر آمار باشد. کافی است که در جدول آمار بالا کمی روی آرای آقای احمدی‌نژاد در مرحله دوم انتخابات دورۀ نَهم مکث کنيد. اگر بخواهيد همين آمار دورۀ نهم را مبنايی برای مهندسی انتخابات دهم قرار دهيد [که دادند]، ساده‌ترين راه اين است که عددهای دو ستون تعداد واجدين شرايط (46 ميليون نفر) و درصد آرای احمدی‌نژاد (62%) را نسبت به کل آرای ريخته شده در صندوق‌ها، ثابت نگهداريد [که نگه‌داشتند] و آن‌وقت، هرچه درصد نرخ مشارکت بالا برود، به همان نسبت، هم تعداد آرای احمدی‌نژاد و هم درصد آرای او نسبت به واجدين شرايط، بالا خواهد رفت. البته مهندسان يک سقف مشخصی را پيشاپيش در نظر می‌گيرند و از آن‌جايی که برآورد اوليه نرخ مشارکت چهل ميليون بود، حتا اگر سی ميليون نفر در انتخابات دهم شرکت می‌کردند، آن‌ها هم‌چنان آمار چهل ميليون را ارائه می‌دادند.
يک نکته فنی ديگر را هم اضافه کنم که برآوردهای اوليه در مهندسی انتخابات، دست‌کم سه سقف متفاوت يا سه نوع نرخ مشارکت بالا، متوسط و پائين در نظر گرفته می‌شوند. يکی از علت‌هايی که چرا نرخ مشارکت در 70% حوزه‌ها بالاتر از عدد واجدين شرايط بود، دليل‌اش‌ موضوع غافل‌گيری و مشارکت بالايی است که به‌هيچ‌وجه قابل پيش‌بينی نبودند. اين حضور پُر رنگ، سبب اخلال در محاسبه اوليه شد. مثلاً به ارقام زير توجه کنيد:
39.165.192 (تعداد آرايی که در انتخابات دورۀ دهم در صندوق‌ها ريخته شد).
27.958.931 (تعداد آرايی که در انتخابات دورۀ نُهم در صندوق‌ها ريخته شد).
11.206.261 (تفاوت دو آرای بالا). حال اگر 62% تفاوت دو آراء را محاسبه کنيد، عدد زير بدست می‌آيد:
6.947.881 +
17.248.782 (جمع آرای احمدی‌نژاد در انتخابات دورۀ پيشين).
24.196.663 برآورد اوليه آرای احمدی‌نژاد در انتخاب دهم. اما ديديم که وازرت کشور رقم 24.527.516 را اعلام کرد. اين اختلاف نه تنها در همه‌ی شعبه‌ها و حتا در جمع آراء نيز قابل مشاهده‌اند. مثلاً وقتی نتايج قطعی آراء را به‌طور رسمی اعلام کرد، کل آرای ريخته شده در صندوق‌ها را (39.165.192 رأی) و آرای باطله را (409.389 رأی) اعلام کرد ولی دو روز بعد وقتی آمار کلی استان‌ها و خارج کشور را ارائه داد؛ کل آرای ماخوذه (39.371.314 رأی) و آرای باطله (420.171 رأی) بودند.
به يک نکته مهم ديگری اشاره کنم که برآوردهای اوليه در مهندسی انتخابات، معمولاً حول يک‌سری داده‌های ميدانی و نظرسنجی‌ها محاسبه می‌گردند. وارد اين بحث هم نمی‌شوم که فرهنگ پنهان‌کاری ايرانيان، نظرسنجی‌ها را تا حدودی فاقد اعتبار و ارزش خواهند نمود. ولی می‌دانم مهندسين انتخابات اگر عدد 17 ميليون را به‌عنوان عدد پايه‌ای و ثابت آرای احمدی‌نژاد محاسبه کردند، مبنا را بر تأثيری که توزيع کمک‌های و دادن وام‌ها در روستاها و شهرستان‌های کوچک بر روی مردم خواهد گذاشت، گرفتند. آن ارزيابی‌ها مطابق جدول زير صورت گرفت:



اکنون خيلی آسان می‌شود تفاوت ميان دو آماری را که کارمندان وازرت کشور (اين آمار متفاوت است با نامه‌ای که وزير کشور برای رهبری نوشت) برای نامزدهای ابطال انتخابات فرستادند و هم ستاد آقای موسوی و هم آقای ابراهيم امينی عضو ستاد انتخاباتی آقای کروبی آن را تأييد کردند، با آمار رسمی وزارت کشور تشخيص داد و عدد ثابت 17 ميليون را بيرون کشيد.


تخلف رهبری

حالا با توجه به محاسبات سرانگشتی بالا، روشن خواهد شد که چرا ولی فقيه بعد از اعلام نتايج آراء، عجولانه وارد ميدان شد و در برابر چشم ميليون‌ها نفر مرتکب سه خلاف قانونی گرديد:
1 ـ قانون انتخابات (فصل هفتم) می‌گويد که هر يک از نامزدها بمدت سه روز بعد از اعلام نتايج انتخابات، حق دارند شکايات خود را کتباً به شورای نگهبان ارائه دهند. يعنی دست‌کم قبل از گذشت سه روز تعيين شده، به‌هيچ‌وجهی نمی‌شود سلامت انتخابات را تأييد کرد! از آن‌جايی که رهبری قانوناً به‌عنوان يک عنصر بی‌طرف و ناظر بر انتخابات معرفی می‌گردد، حداقل مجاز نيست پيش از مدت تعيين شده، اعلام مواضع کند. در حالی که همه ما شاهد بوديم که چگونه آقای خامنه‌ای بعد از گذشت چند ساعت از اعلام نتايج انتخابات، قانون را زير پا نهاد و نه تنها مواضعی کاملاً جانب‌دارانه در دفاع از آرای نامزد برنده گرفت، بل‌که پيشاپيش سلامت (؟!) انتخابات را نيز تأييد کرد.
2 ـ تأييد سلامت انتخابات از جانب رهبری برای اعضای شورای نگهبان، فقط می‌تواند يک معنا داشته باشد: حکم ولی فقيه! در واقع اعلام مواضع جانب‌دارانه خامنه‌ای، هم مُهلت سه روزه فصل هفتم قانون انتخابات، و هم موضوع شکايت‌ها را در عمل بی‌خاصيت و منتفی می‌سازد.
3 ـ رهبری برخلاف اصل نودونُهم قانون اساسی که وظيفه نظارت بر سلامت انتخابات را بر عهده شورای نگهبان گذاشته است؛ با دخالت آشکار، جانب‌دارانه و عمدی، هم قانون اساسی را زير پا می‌نهد، و هم در عمل اثبات می‌کند که موضوع «نظارت» و نهاد شورای نگهبان، ابزارهايی هستند در خدمت تحقق تمايلات رهبری.
همين سه خلاف حقوقی نشانه‌ی تأييد خواست‌های مردمی است که به خيابان‌ها آمده‌اند و خواهان ابطال انتخابات‌اند!
__________________________________

دوشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۸

مردم چه می‌گويند؟


اين حرکت بزرگ، متين، متمدنانه و مسالمت‌آميز، که بی‌توجه به توصيه‌های آقای موسوی امروز
وارد خيابان‌ها شدند؛ از ولی فقيه چه می‌خواهند؟


حرکت آرام ده‌ها هزار نفری امروز مردم تهران که هم اخطار وزارت کشور را ناديده می‌گيرند و هم توصيه‌های برپاکنندگان راهپيمايی را مبنی بر عدم خروج از خانه‌ها؛ يکی از حرکت‌های آگاهانه و به يادماندنی جامعه‌ی شهرنشين ايرانی است، عليه نيرو و تفکر جامعه‌ی روستايی و حاشيه‌نشينان. وقتی امروز مردم يک‌صدا فرياد می‌کشيدند: رأی من کجاست؟ دست‌کم، از منظر حقوق شهروندی معنايش روشن است:
١ـ ابطال انتخابات؛
٢ـ آزادی ورود شخصيت‌های ملی به صحنه رقابت‌های انتخابات؛
٣ـ برگزاری انتخاباتی ديگر زير نظر سازمان ملل متحد.

__________________________________

جمعه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۸

کدام نامزد قربانی حفظ نظام خواهد شد؟

وقتی می‌گويند فلان يا بهمان انتخابات ناسالم بود و برای رساندن منظور از واژه «تقلب» کمک می‌گيرند، معنايش «محو» يا «جابه‌جايی» آرای يکی از نامزدها به نفع نامزد ديگر هست. اما وقتی در يک انتخابات پُر تنش به‌طور ويژه موضوع «توطئه» را طرح می‌کنند، اين احتمال وجود دارد که به جای محو آراء، نتيجه انتخابات به محو نامزدی منتهی گردد.


ويژه‌گی‌ها انتخابات دهم
1 ـ سازمان‌دهی هدف‌مند و علنی تقلب، يکی از ويژه‌گی‌های دورۀ دهم انتخابات رياست جمهوری است. نمونه‌های مختلف و مستندی مانند تقليل آمار واجدين شرايط، چاپ بی‌اندازه تعرفه‌های انتخاباتی و ارسال مُهرها اضافی به شعبات مختلف کشور، گواهی می‌دهند که دولت‌مردان بی‌توجه به «افکار عمومی»، مقدمات يک نتيجه مطلوب و دل‌خواه را تدارک ديده‌اند.
2 ـ دومين ويژه‌گی انتخابات وجود صف‌بندی‌های آشکاری‌ست که در درون قريب به اتفاق نهادهای دولتی، مدنی، سنتی و حتا نظامی شکل گرفته‌اند. مثلاً مسئولان رده‌های بالای وزرات کشور پنهانی مقدمات فنی‌ـ‌تکنيکی تقلب را تدارک می‌بينند ولی از آن‌طرف، کارمندان آن وزرات‌خانه با انتشار نامه‌ای سرگشاده، برنامه‌های آن‌ها را برملا می‌سازند. يا، جامعه روحانيت مبارز بعد از چند بار نشست، نمی‌توانستند بر سرِ حمايت از نامزد واحدی به اجماع نظر برسند.
3 ـ سومين ويژه‌گی، برجسته‌شدن منافع طبقاتی و ارجحيت آن بر منافع «کاست»ی است. ظهور چنين پديده‌ای را که به آسانی می‌شود در «حوزه»ها و «بازار» مشاهده کرد، نشانه‌ای است از دگرديسی جامعه ايران. با اين وجود، اگرچه در ظاهر ما شاهد شکل‌گيری صف‌بندی‌های مختلف در درون جامعه هستيم اما از نظر سياسی، آن‌ها فاقد نماينده واقعی هستند. به‌همين دليل می‌بينيم که شخصيت «مکلايی» مانند موسوی، حافظ منافع روحانيت معرفی می‌شود، و شخصيت «معمّمی» مثل کروبی، دفاع از منافع و حقوق اقشار متوسط و بالای جامعه را برعهده می‌گيرد.
4 ـ وضعيت متناقض‌نما، چهارمين ويژه‌گی اين دوره از انتخابات است. در ظاهر دو صف در حمايت از دو نامزد، در مقابل يک‌ديگر صف‌آرايی کرده‌اند که به‌عنوان نمايندگان دو نوع بينش و طرز تلقی ميان جامعه‌ی شهری و جامعه روستايی معرفی می‌شوند. در حالی که به لحاظ برنامه‌ای، صرف‌نظر از چند مورد جزئی، ماهيتاً تفاوتی ميان آن دو وجود ندارد. از آن‌طرف، نامزدی که به تک‌روی و داشتن تمايلات فراحزبی شهره بود، به‌عنوان نماينده حزبی و جدی‌ترين مدافع حقوق شهروندان ايرانی [در مقايسه با ديگر نامزدها]، به‌ترين برنامه‌ی انتخاباتی را ارائه می‌دهد. و عجيب‌تر، ارزيابی‌ها، نظرسنجی‌ها و نمايش‌های خيابانی نشان می‌دهند که رقابت اصلی در اين دور، ميان موسوی و احمدی‌نژاد است؛ اما در اين ميانه، کروبی تهديد به مرگ می‌شود؟!
5 ـ ديگر ويژه‌گی انتخابات دهم، بروز علنی يک‌سری پديده‌های پيچيده، درهم و تفکيک ناپذير هستند. دو نمونه مشخص و خاص را در اينجا توضيح می‌دهم:
در نُهمين دورۀ انتخابات رياست جمهوری، جريانی به اتکاء دو ابزار مختلف [جابه‌جايی آراء، و تطميع و بسيج نيرو]، از سد رقبای خود گذشت و بی هيچ دغدغه‌ای کرسی رياست جمهوری را تسخير کرد. تنها واکنشی که رقبا و احزاب وفادار آن‌ها در برابر اعمال غيرقانونی گروه پيروز انتخابات انجام دادند، بُردن شکايت به نزد خدا بود. همين تجربه نشان می‌دهد که اگر مسير اصلی مشارکت‌های بالا و توده‌ای، خيابان بن‌بستی باشد و فقط به صندوق آراء منتهی گردد، آن‌وقت نتايج آراء را می‌توانيد پيشاپيش حدس بزنيد: بنويسيد بهمانی، بخوانيد فلانی! اما اگر نرخ مشارکت از صندوق عبور کند و بعد از اعلام نتايج نيز در خيابان‌ها حضور داشته باشند، آن‌وقت ممکن است انتخابات به مرحله سوم هم کشيده شود. يعنی کل انتخابات باطل گردد! اگر کروبی هشدار می‌دهد که همه ما از جمعه شب تا صبح فردا بيداريم؛ معنايش اين است که در اين مرحله بايد از صندوق آراء عبور کرد.
براساس چنين تجاربی است که در اين دوره، مسئولان نظام با دو پديده کاملاً پيچيده روبه‌رو گرديدند: نخست موج بزرگی در جامعه به راه افتاد که نه تنها ميان «رهبر» و رئيس جمهور خط و مرزی نمی‌کشد بل‌که، آشکارا خواهان سقوط رئيس جمهور از کرسی دولت است. از منظر سياسی، سقوط رئيس جمهور در مرحله کنونی، موجب سقط ولی‌فقيه نيز هست. يعنی نه تنها جريان حامی احمدی‌نژاد زير بار چنين تصميم و شکستی نخواهند رفت بل‌که از آن‌طرف، ولی فقيه نيز عقب‌نشينی را بمنزله شکست و آبروريزی سياسی تعبير و تفسير می‌کند؛ و پديده دوم، فضای احساسی حاکم بر جامعه است. دو عامل مهم يعنی پنهان شدن منافع طبقاتی [با انگيزه عبور از صندوق] در پشت احساسات جوانان، و مناظره تلويزيونی نامزدها، اين فضا را بيش‌تر غليظ‌تر کرد. در چنين فضايی، نه تنها تقلب ابزار مناسبی نيست بل‌که، شديداً تحريک کننده و با واکنش‌های تند جوانان روبه‌رو خواهد شد.

احتمال توطئه
وقتی جريانی در بالا برای حفظ موقعيت کنونی خود دو پای خويش را در داخل يک کفش نمود و حاضر به انجام هر کاری است؛ وقتی می‌بينيم که دو خط مختلف دولت و ملت در نقطه‌ای به‌نام «نه!» می‌خواهند با يک‌ديگر تلاقی کنند؛ موضوع توطئه سياسی مورد توجه قرار می‌گيرد. در چنين فضايی است که می‌فهميم چرا آقای کروبی با زبان بی‌زبانی تدارک توطئه را تأييد کرد و گفت: «نشانه‌هايی وجود دارد که احساس می‌کنم نيروهای خودسر قصد دارند وارد عرصه شده و تحرکاتی انجام دهند». کارنامه و عمل‌کرد نيروهای «خودسر» را هم که می‌شناسيد و می‌دانيد چيست! آيا بايد چنين هشداری را جدی گرفت؟ آيا اين احتمال وجود دارد که تدارکات گسترده دولت در انتخابات اخير، سرانجام در نقطه‌ای معين و مشخص به توطئه‌ای پنهانی منتهی گردد؟
بديهی است که پيشاپيش نمی‌توان کسی يا نهادی را متهم کرد. اما اگر با استناد به حرف کروبی تهديد را بايد جدی گرفت، ناچارم بگويم که جدی بودن تهديد را هم فقط می‌شود بعد از شمارش آراء و اعلام نتايج و دو مرحله‌ای شدن انتخابات تشخيص داد! [اگر انتخابات در همان مرحله‌ای نخست مشخص شد، آن وقت ما با مسائل ديگری سروکار داريم]. از آن‌جايی که تنها کروبی مورد تهديد قرار گرفته، براساس وضعيتی که بعد از شمارش آراء پيدا می‌کند، چهار سناريوی متفاوت را مطابق جدول زير می‌شود از قبل پيش‌بينی کرد:


توضيح، استدلال و تحليل سناريوها را هم می‌گذارم برای روزهای آينده. در ضمن، خبرهای زير [که متناقض با اطلاعيه‌ها و خبرهای روزهای پيش هست] علت و مشوق انتشار علنی نوشته حاضر بودند:
*ـ ستاد وزارت کشور: مسئولان شعبه بدون اخذ شماره کارت ملی و صرفا بر اساس ارائه شناسنامه مراجعان نسبت به اخذ رای اقدام کنند.
*ـ اطلاعیه ستاد انتخابات وزارت کشور: نمایندگان نامزدهای انتخابات که دارای کارت شناسایی با مهر و امضای فرمانداری هستند، می‌توانند تا پایان اخذ رای و قرائت و شمارش آرا در محل شعبه اخذ رای حضور داشته باشند.
*ـ کرباسچی رئيس ستاد انتخاباتی کروبی: از مجموع سه هزار صندوق رای در شهر تهران، تنها 600 کارت برای ناظران ستاد آقای کروبی از سوی فرمانداری صادر شده است.
*ـ ستاد انتخابات وزارت کشور از نمایندگان نامزدها خواسته در صورت مشاهده تخلف بدون دخالت در امور اجرایی، آن را به "ناظران شورای نگهبان و هیات های نظارت و ستاد انتخابات کشور کتبا اعلام کنند."
*ـ هیات مرکزی نظارت نیز که از سوی شورای نگهبان تشکیل شده، اعلام کرده که "نظارت بر انتخابات صرفا بر عهده شورای نگهبان است و هیچ شخص یا مجموعه‌ای تحت عنوان "نظارت و یا هر عنوان دیگر حق دخالت در انتخابات در امر نظارت را نخواهد داشت."
*ـ وزارت کشور در آخرین اطلاعیه خود اعلام کرد که برگزاری هر گونه تجمعی از سوی هواداران کاندیداها تا پایان اعلام نتایج اخذ رای ممنوع است. بعد از اعلام نتایج انتخابات نیز، هر گونه تجمع باید با مجوز فرماندار شهرستان برگزار شود.

پ.ن: توضيح زير را در پاسخ به چند مسنجری که دقايق پيش از دوستان دريافت کرده‌ام می‌نويسم:
جدول بالا بر اساس موقعيتی که کروبی در مرتبه آراء [يعنی تعداد آرايی که به نام او در صندوق‌ها ريخته شد] کسب می‌کند تنظيم گرديد. مثلاً اگر موسوی در محور بحث قرار می‌گرفت، جدول بشکل ديگری تنظيم می‌شد. تنها موردی را که می‌توانم در ادامه گفتار بالا اضافه کنم، وضعيت خاص کروبی است. انتخابات برای کروبی جنبه ناموسی [دقيقاً منطبق با فرهنگ ايرانی] پيدا کرد. ورود و همه‌ی هّم و غّم او در اين عرصه، جبران شکست انتخابات سال 84 بود. آن تصادف سبب شد تا کروبی تدارک و کار حزبی‌ـ‌برنامه‌ای را دنبال کند و تصادفاً، ترکيب ديگر نامزدهای انتخاباتی به‌گونه‌ای بود که بخش ميانی و مرفه‌ی آگاه جامعه به گرد او حلقه زدند. به‌همين دليل مخرج کسر انتخاباتی او کاملاً متفاوت از مخرج مشترک کسرهای سه نامزد ديگر است.

__________________________________

دوشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۸

کنکور انتخابات (سئوال پنجم)


پاسخ مبهم

در آخرين دقايق مناظره تلويزيونی شبِ پيش، وقتی نامزد مدافع «برنامه» به‌طور جدی در مقابل نامزد تابع «تکليف شرعی» قرار می‌گيرد، موضوع زير طرح می‌شوند:
کروبی: عمو جان! شما در اين 18 سال گذشته کجا بوديد؟ من بارها دنبال‌تان آمدم اما حاضر نشديد مسئوليت بپذيريد و وارد صحنه شويد! شما در آن روزها و با وجودی که می‌دانستيد ما سرمايه بوديم و بايد می‌ايستاديم، احساس خطر نکردی و صحنه را خالی گذاشتی. اگر می‌ايستاديم و پايداری می‌کرديم، چه بسا کار به اينجا نمی‌کشيد.
موسوی: در گذشته يک‌بار تصميم به چنين کاری گرفته بودم اما بنا به دلايلی (؟!)، از آن منصرف شدم.
حال پرسش اين است که کدام‌يک از چهار مورد زير را، دليل اصلی انصراف موسوی می‌دانيد؟
١ـ موسوی عادت نداشت بدون تکليف امام مسئوليت بپذيرد. 
٢ـ موسوی عادت نداشت آن‌چه را که ساخته بود بشکند. 
٣ـ موسوی عادت نداشت پرچم‌دار «انقلاب فرهنگی» ديگری باشد. 
٤ـ موسوی پا پيش گذاشت اما، رهبری روی برگرداند. 

ديدگاه‌های مختلف
همه ما، کم‌و‌بيش، تحت تأثير فضای احساساتی و شعارزدگی انتخابات دهم هستيم. در چنين فضايی، تصاوير عموماً در مقايسه با سخنان مستدلل، کاربردی‌تر و تأثيرگذارتر هستند.



در ارتباط با عکس بالا گروه‌های مختلف اجتماعی و سنی در ايران، تفسيرهای متفاوتی را ارائه دادند. به‌زعم شما، کدام‌يک از چهار تفسير و برداشت زير، نادقيق و احساسی است؟
پيران (ساکن) روستا: دو لنگه بار، مساوی يک خروار است. 
بيست‌سالگان: پوستر بالا، يک حرکت «ضدِ تبليغ» عليه موسوی است. 
سی‌سالگان: يکی از آن دو نفر کمی «اتو کشيده» است. 
پنجاه‌سالگان: پوستر نشان‌دهنده شرايط جديدی است که با احمدی‌نژاد نمی‌توان سياست خارجی چهار سال گذشته را دنبال کرد. به‌همين دليل مسئولان نظام در جهت پياده‌کردن تاکتيک برقراری توازن ميان چهره‌ها [موسوی = اوباما به‌جای احمدی‌نژاد = بوش] گام برداشته‌اند. 

ضميمه:
کنکور انتخابات (سئوال اوّل)
کنکور انتخابات (سئوال دوّم)
کنکور انتخابات (سئوال سوّم)
کنکور انتخابات (سئوال چهارم)

یکشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۸

کنکور انتخابات (سئوال چهارم)

عکس از وبلاگ پرسنل بانک اقتصاد نوين

نرخ تورم
در مناظره تلويزيونی شب گذشته رئيس جمهور ايران در دفاع از عمل‌کردهای خود، «نرخ تورم» را ١٥% اعلام کرد. اين سخن در حالی گفته شد که هشت‌ـ‌نُه ساعت قبل از شروع مناظره ميان آقايان کروبی و احمدی‌نژاد، روابط عمومی بانک مرکزی ايران اعلام کرده بود که نرخ تورم ٢٣.٦% است.
گويا بعد از مناظره، بسياری در فهم کاهش نرخ تورم در ايران و شيوه‌ی گزارش‌دهی رئيس جمهور به مردم، دچار مشکل و دودلی شدند. آيا شما می‌دانيد که منظور آقای احمدی‌نژاد از کاهش نرخ تورم، کدام‌يک از چهار مورد زير بودند؟
١ـ منظور کاهش نرخ تورم اجناس در جامعه بود.  با استناد به پخش سيب‌زمينی.
٢ـ منظور کاهش نرخ تورم اشخاص در جامعه بود.  با استناد به افشاءگری‌های اخير.
٣ـ منظور کاهش نرخ تورم مخالفت‌ها در جامعه بود.  با استناد به دل‌مشغولی‌های انتخابات.
٤ـ منظور کاهش نرخ تورم دخالت‌ها در کار دولت بود.  با استناد به هياهوی يک‌پارچه مخالفان.

نرخ استنباط
موضوع تعيين نرخ تورم به مفهوم عام [نه براساس تعاريف مشخص اقتصادی]، وابسته است به نوع و چگونگی نرخ استنباط، استنتاج و روش محاسباتی معمول در درون هرجامعه. اگر بخواهيد از همين منظر ديدگاه رئيس جمهور ايران را در ارتباط با کاهش نرخ تورم، مجدداً مورد مطالعه قرار دهيد؛ کدام‌يک از چهار مورد زير را علت واقعی نرخ استنباط می‌شناسيد؟
١ـ نرخ استنباط تورم‌گرايانه‌ست. 
٢ـ نرخ استنباط توهّم‌گرايانه‌ست. 
٣ـ نرخ استنباط توطئه‌گرانه‌ست. 
٤ـ نزخ استنباط توجيه‌گرايانه‌ست. 


ضميمه:
کنکور انتخابات (سئوال اوّل)
کنکور انتخابات (سئوال دوّم)
کنکور انتخابات (سئوال سوّم)

شنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۸

کنکور انتخابات (سئوال سوّم)


شيخ مُکارم شيرازی در درس خارج فقه خود تأکيد کرد:
«رياست‌جمهوری چونان آش دهن‌سوزی نيست که کسی بخواهد برای رسيدن به آن از همه نوع ابزار و وسيله بهره ‌گيرد».
[منبع: روزنامه اعتماد ملی؛ شنبه ١٦خرداد (٦ژوئن ٢٠٠٩)؛ صفحه٢]

اگر شيخ مُکارم با زبان بی‌زبانی می‌گويد رئيس جمهور هيچ‌کاره و نهاد رياست جمهوری کاچی است؛
اگر پيش از او آقای خاتمی به تجربه فهميد که رئيس جمهور «آبدارچی» است؛
اگر ....؛
و با توجه به اين ارزيابی‌ها مشخص کنيد کدام‌يک از نامزدهای کنونی می‌توانند در نقش‌ها و موقعيت‌های زير ظاهر گردند:
ارابه‌چی ـ اسفالت‌چی ـ چماقچی ـ کارچاقچی
[هر يک از پاسخ‌های درست دو و نيم امتياز دارند]

١ـ آقای کروبی رئيس جمهور ..... است.
٢ـ آقای موسوی رئيس جمهور .... است.
٣ـ آقای احمدی‌نژاد رئيس جمهور .... است.
٤ـ آقای رضايی رئس جمهور ..... است.


ضميمه:
کنکور انتخابات (سئوال اوّل)
کنکور انتخابات (سئوال دوّم)

جمعه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۸

کنکور انتخابات (سئوال دوّم)


سئوال دوم شامل دو بخش جداگانه تشخيص جهت و استراتژی‌ست
و پاسخ صحيح در هر بخش ٥ امتيازی دارد!

تشخيص جهت
آقای احمدی‌نژاد در مناظره چهارشنبه شب خود نشان داد که اگر در عرصه زندگی ساده زيست، در انتخاب لباس ساده پوش و يا در بيان پيچيده‌گی‌ها ساده‌گوست اما، در برخورد با رقبا، ساده‌انديش نيست!
آنانی که رئيس جمهوری ايران را از پشتِ دريچه‌های جوک و طنز و کاريکاتور می‌شناختند، در شبِ مناظره، جهت‌ها را گُم کردند و واماندند که طرف مقابل مناظره چه کسی است.
آيا شما می‌دانيد که کدام‌يک از چهار شخصيت‌های زير طرف مناظره رئيس جمهور ايران بودند؟
١ـ موسوی، رقيبی که در مقابل او نشسته بود؟
٢ـ هاشمی، مسئول گروه ائتلاف که پشتِ سرِ رقيب نشسته بود؟
٣ـ خامنه‌ای، رهبری که مردّد در انتخاب، آن بالادست نشسته بود؟
٤ـ اوباما، ناظری که بيرون گود ايستاده بود؟

تشخيص استراتژی
دوست‌داران و حاميان آقای موسوی در خلوت، نسبت به تاکتيک محافظه‌کارانه‌ای که او در مقابل استراتژی تهاجمی آقای احمدی‌نژاد اتخاذ کرده بود، بشدت دل‌خور و عصبی هستند.
پرسش اين است که برخورد محافظه‌کارانه موسوی، ناشی از کدام‌يک از عامل‌های زير هستند:
١ـ موسوی بعد از 20 سال دوری، استراتژی «خط امام» را فراموش کرده بود؟
٢ـ موسوی، تازه استراتژی «ياور رهبر»ی را آموخت و خوب آن‌راحفظ نکرده بود؟
٣ـ موسوی فاقد استراتژيست؟
٤ـ و يا فکر می‌کنيد محافظه‌کاری او علت ديگری دارد؟

کنکور انتخابات (سئوال اوّل)


آقای موسوی در مناظره‌ای که شب پيش با آقای رضايی داشت، توضيح داد:

"در حالی که در فرانسه تعداد کارمندان دولت این کشور از ٧٠٠ هزار نفر در سال ١٩٣٩ (آغاز جنگ جهانی دوم) به ٢ میلیون نفر در ١٩٤٥ (پایان جنگ جهانی دوم) رسیده، تعداد کارمندان دولت ایران از یک میلیون و ٦٠٠ هزار نفر در آغاز جنگ به يک میلیون و ٥٠٠ هزار نفر در پایان جنگ رسیده، یعنی کمتر شده است".
اين تحول (کاهش صدهزار نفری کارمندان دولتی) که امروز آقای موسوی آن را جزئی از افتخارات خود می‌داند، ناشی از کدام‌يک از چهار عامل زير بودند:
١ ـ دليل اصلی کاهش، اجرای سياست جابه‌جايی است. يعنی دولت در جهت حمايت از بخش خصوصی، تعدادی از کارمندانش را به آن مؤسسات انتقال داد.
٢ ـ رونق اقتصادی اصلی‌ترين و مهم‌تر دليل کاهش کارمندان دولت است. يعنی تنوع، سودبخشی و جذابيت بازار کار سبب شد تا کارمندان دولت داوطلبانه استعفاء دهند.
٣ ـ حضور عنصر قضا و قدر و موضوع سرنوشت، بيش‌ترين نقش را در روند کاهش داشتند. يعنی بخشی از کارمندان در جبهه‌های جنگ ايران و عراق کشته شدند.
٤ ـ اصلی‌ترين و عمده‌ترين علت کاهش را بايد در عامل «ايکس» جُست‌وجو کرد. يعنی قريب به اتفاق صد هزار کارمند دولتی، مشمول قانون پاکسازی قرار گرفتند.

سه‌شنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۸

وقتی که لک‌لک‌ها آواز می‌خوانند

يکی رأی آری‌اش را با ساختن فيلم در صندوق‌ها می‌ريزد، و ديگری رأی نه‌ی خود را با خواندن ترانه‌ای. همين نمونه‌ها نشان‌دهنده تنوع و گوناگونی در انتخابات دورۀ دهم هستند. حتا اگر چنين تنوعی در چشم شما به گونه‌ای ديگر و غيرواقعی جلوه کنند!
می‌دانم تعدادی معتقدند که آن تنوع بدين معناست که حالا، بسيار آسان می‌شود در درون طيف‌های مختلف سياسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و غيره، خطِ مرز «خودی» و «غيرخودی» را ديد و ترسيم کرد. و باز می‌دانم که تنوع در جامعه ما رنگ و بوی ديگری دارند. به‌ويژه هنگامی که آن رنگ‌ها و بوها، جامه‌ی بومی بر تن می‌کنند. مثلاً نشان بين‌المللی نهادهای محيط زيست تغيير ماهيت يافته و به رنگ سبز مخلص‌السادات مبدل می‌گردند. و رنگ...الخ.
مادامی که بخش عمده مردم جامعه از منظر «رانتير» و رانت‌خواری اوضاع و احوال را برمی‌رسند، شايد راهی جز گفتن اين تذکار نباشد که «ای دوست! تو کلاه خويش را قاضی کن». اما از آن‌طرف هم می‌دانيم که چرخه جهان را نمی‌شود وارونه چرخاند! همين‌که موسيقی، ترانه‌ها و کنسرت‌های شاد، جانشين مرثيه‌ها و تعزيه‌خوانی‌ها می‌گردند؛ همين‌که به جای شعار «مرگ بر بی حجاب»، گروهی از هنرمندان روی چهره‌های زيبا و شادمان جوانان زوم می‌کنند و از اين‌طريق، پروژکتورها را بر دل‌های اهالی سنت‌نشين می‌تابانند تا جاده زندگی آينده را روشن‌تر ببينند؛ همين‌که تعدادی از ستارگان زيبا، يا خوانندگان خوش‌صدا و محبوب قلب‌ها پا به عرصه عمومی گذاشتند و موزون و دلنشين و روح‌انگيز، موافق و مخالف را باهم و در يک ‌زمان آواز می‌دهند؛ مشخص است که زندگی در حال تغييراتی تازه‌اند و راه و روش مطلوب خود را می‌طلبدند و اين يعنی: آغاز يک پايان!
با هم می‌بينيم و می‌شنويم ترانه‌ی «تصميم» ابی را:



از اين «تصميم» می‌ترسم ـ در افکارم همه نام است
دلم در کاغذی مرموز ـ در اين صندوق پنهان است.
از اين «تصميم» می‌ترسم ـ که مار از آستين رويد
و دست معرکه‌گيری ـ کليد جعبه را جويد.
از آزادی اگر گفتند ـ بدان دريا سرابی هست
بگو! بين بد و بدتر ـ چه حق انتخابی هست؟

به انسان رأی خواهی داد ـ به‌عنوان، عکس را تبليغ
به عشق بهتر از پيشه ـ دموکراسی، در تعليق
کسی‌که فکرکردست بعد ـ نماد خون پيدا کرد
به جای ديدن يک فيلم ـ ميان پرده تماشا کرد.
از آزادی اگر گفتند ـ بدان دريا سرابی هست
بگو! بين بد و بدتر ـ چه حق انتخابی هست؟

پ.ن: در مورد عنوان نوشته زياد سخت‌گير نباشيد.