سه‌شنبه، مهر ۰۵، ۱۴۰۱

تازه‌ترین غنیمت

 

🔸 مطالعه، بررسی و تجربه‌های ۴۳ سال گذشته از عمل‌کرد حوزه‌ها و مراجع دینی، به‌روشنی نشان می‌دهند که مراجع تقلید ایران در مجموع و بر مبنای همان ادبیاتی که خود می‌فهمند و ترویج می‌کنند، آدم‌های «منافقی» هستند.

 

🔸 اما به‌رغم چنین تجربه‌ای، نمی‌دانم چرا انتظار داشتم تا از میان آن جمع ۲۰۰ نفره مراجع رسمی کشور، یک «منتظری» نام دیگری پیدا شود و با زبانی ساده و عامیانه به مردم بگوید که دست‌کم در طول یک سال گذشته، زیادی‌خواهی رهبری در چپاول اموال شخصی مردم و به‌ویژه بهائیان؛ از منظر حقوقی، خلاف اصل چهلم قانون اساسی است، و از منظر روانی، ناشی از بیماری حرص و آز هست و هیچ ربطی به احکام اسلامی و انفال و غنیمت و غیره ندارد.  

 

🔸 نیروهای واقع‌بین جامعه نیک می‌دانند که دلیل واقعی این دور از چپاول‌ها که نهاد قوه قضایی نقش مهمی در شناسایی، طراحی و برنامه‌ریزی چپاول‌های جدید دارد؛ موضوع تحریم‌ها و بحران کمبودهای ارزی ناشی از آن برای تأمین بودجه نهادهای نظامی که در خارج از مرزهای ایران سازمان داده‌اند، می‌باشند. از آن‌جایی که از یک‌سو چشم‌انداز تحریم‌ها ناروشن است و از سوی دیگر، «برادر پوتین» با زدن چوب حراج بر نفت روس، بخشی از درآمد یا آن آب باریکه‌ی حاصل از فروش یک میلیون نفت در روز را برباد داد؛ خامنه‌ای پیشاپیش به فکر چاره‌اندیشی افتاد. بدیهی‌ست که نتیجه آن چاره‌اندیشی چیزی جز چپاول اموال ملی و خصوصی ملت ایران نخواهد بود.

 

🔸 متأسفانه جامعه بهائیان ایرانی مقیم خارج از کشور بجای توجه به علت و ماهیت واقعی این دور از تهاجم‌ها و چپاول‌های بدون سروصدا، علت کلیدی چپاول را تنها به اختلافات دینی کاهش می‌دهند. بدیهی‌ست که اختلاف‌ها و کین‌خواهی‌های دینی را نمی‌شود انکار کرد ولی، به‌موازات اختلاف‌های دینی، مسائل دیگری نیز وجود دارد:

 

🔸 نخست این‌که سیاست جدید مصادره اموال مردم به نفع رهبر، سیاست فراگیری‌ست، نه سیاست مختص به بهائیان. به‌عنوان مثال، در طول یک سال گذشته شاهد شکل‌گیری ده‌ها شکایت و تشکیل پرونده‌های تخلیه و مصادره و غیره از طرف وکلای مدافع اموال بیت رهبری در قوه قضائیه هستیم که هیچ‌یک از متشاکی‌ها بهائی نبوده‌اند؛

 

🔸 دوّم، یکی از انتقادهای جامعه بهائیان داخل ایران به رهبران بهائی پیش از انقلاب در ایران، این بود که مهم‌ترین معضل جامعه بهائیان، نه اختلاف‌های دینی، بل‌که مرز کشیدن و فاصله گرفتن از جامعه بود. ما نتوانستیم یا نخواستیم مثل جامعه ارامنه با مردم ارتباط نزدیک برقرار کنیم. جامعه بهائیان هرگز نخواستند سلبریتی‌های خود را آشکار و برجسته کنند، چهره‌هایی که می‌توانستند مهم‌ترین پُل ارتباطی میان جامعه بهائیان با کل جامعه‌ی ایران باشند. تجربه‌ی چهار دهه گذشته هم نشان داد که حاکمیت اسلامی در کل تلاش می‌کند در برخورد با سلبریتی‌ها، با احتیاط برخورد کند از جمله با سلبریتی بهایی «شبنم طلوعی». اگرچه شبنم طلوعی در اواخر سال ۱۳۸۲ شمسی محروم از کار گردید ولی، آیا کسی یا نهادی به‌جُرم پای‌بندی او به دین بهایی، اموالش را مصادره کرد؟

 

🔸 این همه نوشتم تا بگویم با وجودی که سیاست مصادره اموال باصطلاح متخلفان به نفع رهبری، یکی از اولویت‌های قوه قضائیه در شرایط کنونی است و طیف بالایی این نهاد در جلب نظر رهبری، هر کدام به شکلی دُم می‌جنبانند ولی، در دو روز گذشته اتفاقی افتاد که نقش و موقعیت سلبریتی‌ها را در درون جامعه برجسته‌تر کرد. دادستانی لواسانات بر مبنای همان سیاست دُم جنبانیدن و خوش رقصی برای رهبر، به شکل بسیار مسخره‌ای در پاسخ به شکوئیه ۹۷هزار امضای جعلی، دست به مصادره اموال «علی کریمی» زد. اما حمایت چند صد هزار نفری مردم در توئیتر از علی کریمی، به‌نوعی دیوارهای بیت رهبری را به لرزه درآوردند و علتی شدند که رهبری در نیمه شب، فرمان رفع مصادره و برداشت موانع را صادر کند. چرا که ترس داشت رفتار احمقانه دادستانی لواسانات، دامنه‌ی اعتراضات اخیر را در ایران گسترش دهد. به زبانی دیگر، حق با شبنم طلوعی بهایی بود که می‌گفت تیغ سلبریتی‌های معروف و مردمی در شرایط حساس، بُرّنده‌تر از تیغ مراجع تقلید است. 


 

جمعه، مهر ۰۱، ۱۴۰۱

اعتراض یا اغتشاش؟

🔸 ابراهیم رئیسی عصر پنج‌شنبه (۲۲ سپتامبر ۲۰۲۲) در نشستی با خبرنگاران رسانه‌های بین‌المللی در نیویورک، اعتراض‌های یک هفته‌ی اخیر را اغتشاش معرفی کرد و گفت: "هیچ‌کس اغتشاش را قبول ندارد". معنای پاسخ باصطلاح دیپلماسی رئیسی به زبان ساده، یعنی اعتراض‌ها باید سرکوب گردد.

 


 

🔸 آیا اعتراض‌های یک هفته‌ی اخیر را می‌شود برابر با اغتشاش گرفت؟ در فرهنگ سیاسی اغتشاش یعنی نافرمانی غیرمسئولانه. البته چنین تعریفی بیش‌تر مختص جوامع باز هست، نه جوامع بسته. مثلن، در درون جوامع آزادی که افراد، حزب‌ها، نهادها و سندیکاها مطابق قانون آزادانه می‌توانند تشکیل اجتماع‌ها و راهپیمایی‌ها و اعتراض‌ها را سازمان دهند؛ اگر گروهی با رفتارهای هرج و مرج‌طلبانه‌ی خود بخشی از وسایل ملی از قبیل کیوسک تلفن، اتوبوس، تراموا و غیره را از حیز سودمندی خارج نمایند؛ به چنین رفتاری می‌گوئیم اغتشاش.

 

🔸 برعکس، در ایران، اغتشاش‌گران و هرج‌ومرج‌طلبان واقعی که غیرمسئولانه مانع از اجرای آزادی می‌گردند؛ نیروهای درون حاکمیت ولایی هستند. یعنی همه‌ی آن عنصرها و نهادهایی که به‌مدت ۴۳ سال، مانع از اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی گردیدند. رُخداد سال ۸۸ شمسی را بخاطر آورید، بیش از یک میلیون نفر از ساکنان تهران در یک حرکت اعتراضی/مدنی و با سکوتی معنادار به خیابان می‌آیند تا به رهبری نشان دهند که مخالف نتایج دست‌کاری شده انتخابات هستند. اما واکنش رهبر نظام فاشیستی/اسلامی چه بود؟ صدور فرمان آتش؟! بدیهی‌ست بعد از صدور چنین فرمانی، جوانان کشور در تقابل با تهاجم لومپن‌ها، لات‌ها و قمه‌کشانی که سپاه برای سرکوب آن‌ها بسیج کرده بود، ایستادگی خواهند کرد و کردند! آیا ایستادگی در تقابل با سرکوب خشن و کشتار، معنایش اغتشاش هست؟

 

🔸 در فرهنگ شفاهی و فقهی/ولایی درون حاکمیت، اغتشاش به کُنش‌ها و واکُنش‌هایی گفته می‌شود که مخل به مبانی اسلام باشد. برای فهم اغتشاش، نخست ببینیم که تعریف مبانی اسلام چیست؟ اگر همین پرسش را در مقابل چشمان هر مسلمان عامی و بی‌سوادی بگیرید، به شما پاسخ خواهند داد سه اصل توحید، نبوت و معاد، جزو اصول پایه‌ای و مبانی اسلام هستند. حتی افراد صاحب نظری مثل روح‌الله خمینی، «معاد» را جزئی از مبانی اسلام بحساب نمی‌آورد و معتقد بود: مبانی اسلام مبتنی بر سه اصل «خداپرستی»، «یکتاپرستی» و «نبوت» است. و با توجه به این سه اصل، شما بار دیگر اعتراض‌های سال‌های ۸۸، ۹۶، ۹۸ و یک هفته‌ی گذشته (۱۴۰۱ شمسی) را به زیر ذربین نقد بگیرید و ببینید که کدام‌یک از اعتراض‌های پیشین مُخل به مبانی اسلام بودند؟ آیا داشتن پوشش طبیعی و به آتش‌کشیدن روسری‌ها، شال‌ها، مقنعه‌ها و حتی چادرها در یک اعتراض عمومی، معنایش به چالش طلبیدن مبانی اسلام هست؟ و اگر نیست [که صد در صد نیست!]، مبانی مورد نظر حاکمیت چیست که بخاطر آن تنها در اعتراض سال ۹۸ شمسی، ۱۵۰۰ تن از جوانان کشور را کُشتند؟

 

🔸 خاطرتان هست وقتی دو جوان کم سن و سال در اعتراض سال ۸۸ تصویر خمینی را به آتش کشیدند، چگونه تعدادی از اصلاح‌طلبان از حنجره فریاد می‌کشیدند و وای اماما می‌گفتند؟ آن برخورد هیستریک ریشه در باوری داشت که «امام» را برگزیده خدا می‌دانست و «ولایت» او را برابر و حتی فراتر از «نبوت» پیامبر اسلام می‌گرفت و هر زمان اراده می‌کرد، می‌توانست واجبات و احکام اسلام را باطل کند. در این فعل و انفعال، می‌بینیم «ولایت مطلقه فقیه» جانشین «نبوّت» شد و به یکی از اصول پایه‌ای ایدئولوژیک حاکمیت اسلامی مبدل گردید. از این منظر، آتش‌زدن تصویر رهبری و شعار «مرگ بر دیکتاتور» که مستقیم خامنه‌ای را مخاطب قرار می‌دهد، بنا به باور امثال رئیسی‌ها، مخل به مبانی اسلام ولایی‌ست و اغتشاش تعریف می‌شود.

چهارشنبه، شهریور ۳۰، ۱۴۰۱

گوشه‌ای از چشم‌انداز

 🔸 رهبر حکومت ولایی/اسلامی ایران در سخنرانی امروز خود به‌مناسبت «هفته جنگ»، کوچک‌ترین اشاره‌ای به مرگ جان‌گذاز #مهسا_امینی به‌دست نیروهای انتظامی و اعتراض‌های عمومی نکرد. این سکوت آگاهانه و تعمدی توسط نماد پلیدی و دروغ در ایران، بدین معناست که خامنه‌ای غیرمستقیم می‌خواست به مردم نشان دهد که هنوز صدای اعتراض شما نارسا و نانشنیدنی است. 

 


 

🔸 ایرانیان در پنج سال گذشته در سه اعتراض پی‌_‌در‌_‌پی و فراگیر در سال‌های ۹۶، ۹۸ و در چند روز گذشته (شهریور ۱۴۰۱ شمسی) با صدای بسیار رسایی که جهانیان هم بشنوند، به دولت‌مردان اسلامی نشان داده‌اند که ما خواهان تغییر مسالمت‌آمیز نظام فاشیستی/اسلامی غیرپاسخ‌گوی حاکم بر ایران هستیم. اما حاکمیت اسلامی چنین صدایی را ناشنیده گرفت، و سیاست ناشنیده گرفتن به‌سهم خود می‌تواند عواقب خطرناکی را به‌دنبال داشته باشد.

 

🔸 تحلیل حاکمیت در بارۀ اعتراض‌های سال‌های ۹۶ و ۹۸، این بود که آن‌ها را موجی زودگذر می‌دید که توانایی تغییر توازن قوا را در درون جامعه‌ی ایران ندارند و از این منظر، آن‌ها را نادیده و ناشنیده می‌گرفت. در حالی که بسیاری از جمله نیروهای درون حاکمیت نیک می‌دانستند کم‌ترین تأثیری که دو اعتراض سال‌های ۹۶ و ۹۸ بر جامعه گذاشته‌اند، نه تنها از منظر تبلیغاتی حاکمیت را برای همیشه خلع ید نمود و دیگر نمی‌تواند مدعی گردد که نظامی است برخاسته از آرای عمومی؛ بل‌که به‌سهم خود، مرز مصنوعی «خودی» و «غیرخودی» پیشین را در میان طیف‌های پائینی اجتماع تخریب، و خودی‌ها را سهیم در مبارزه ضد استبدادی کرد. آمارهای منتشر شده نیز نشان می‌دهند که از میان ۱۵۰۰ تن از کشته‌شدگان اعتراض‌های سال ۹۸، دست‌کم یک/سوم کشته شدگان بسیجی، یا فرزندان خانواده‌های وابسته به نظام بودند.

 

🔸 اما مهم‌ترین مسئله‌ی روز این است که حاکمیت اسلامی هنوز نمی‌خواهد بپذیرد که هر اعتراضی، بنا به هر بهانه‌ای که شکل می‌گیرد، به لحاظ محتوایی تداوم اعتراض‌های پیشین است. هر یک از آن‌ها حلقه‌ای هستند از یک زنجیر و دلیل پیوستگی‌شان، مخرج مشترک واحدی است به‌نام «تغییر نظام سیاسی». من در تحلیل اعتراض‌های سال ۹۸ توضیح دادم وقتی کسی به این سطح از آگاهی برسد که وجود حاکمیت اسلامی، بخودی خود مهم‌ترین عامل ایجاد عدم امنیت در درون کشور و خارج از مرزهای ایران است؛ بدیهی‌ست در هر اعتراضی علیه حاکمیت اسلامی شرکت خواهد کرد. حاکمیت اسلامی معنای چنین حضور و پیوستگی را اصلن نمی‌فهمد، آن را توطئه‌ای علیه نظام سیاسی تفسیر می‌کند، در حالی که توطئه‌گر اصلی حاکمیت اسلامی‌ست که «حق تغییر حاکمیت مستبد» را که جزئی از حقوق پایه‌ای هر ملتی‌ست، از ایرانیان سلب نمود.  

   

🔸 با توجه به آنچه که در بالا آمده است، با تأکیدی ویژه اضافه کنم در پس خبررسانی محسن منصوری استان‌دار تهران که گزارش داد حدود ۱۸۰۰ نفر از دستگیرشدگان تجمع‌های غروب دوشنبه در تهران "سابقه‌ی شرکت در تجمعات و بعضاً اغتشاشات قبلی را دارند"، بوی خون شنیده می‌شود. و اگر چنین اتفاقی رُخ دهد، بدین معناست که حاکمیت در بررسی سه اعتراض پیشین در پنج سال گذشته که چگونه پله به پله در حال نشان‌دادن واکنشی است متناسب با کُنش‌های خشن حاکمیت؛ هیچ نیاموخته است. تصویرهای منتشر شد در چند روز گذشته نشان می‌دهند که معنی حضور شجاعانه تک زنانی که به تنهایی در مقابل تهاجم نیروهای نظامی ایستاده‌اند، یا واکنش تند جوانان رشتی و شیرازی علیه مهاجمان بسیجی و انتظامی‌ای که متوسل به خشونت گردیدند؛ اخطار بسیار مهمی هست که شرکت‌کنندگان در این دور از اعتراض‌ها در تقابل با سرکوب و خشونت حاکمیت، به‌هیچ‌وجهی قصد عقب‌نشینی ندارند.