🔸 وقتی همهی ما میپذيريم که وضعيت کشور از منظر زيستمحيطی، اقتصادی، اجتماعی، سياسی و روانشناسی بغايت نگرانکننده، اسفبار و مخاطرهآميز است؛
🔸 وقتی میشنويم که صندوق ارزی تُهی و اغلب مؤسسههای مالی از طريق داربستهای موقتی و کمجان سرِ پا ايستادهاند؛
🔸 وقتی میبينيم فقر، بهمعنای واقعی کلمه بیداد میکند و سطح و ارتفاع خط فقر، با شتابی باورنکردنی در حال صعود و آمار فروش [ازدواج] دخترکان زير ۱۲ سال روز-به-روز در حال افزايش است؛
🔸 وقتی آمارهای ماهيانه بهطور متوسط نشان میدهند که هر ماه دهها روستا در حال ویرانی و ساکنان آن بهطرف شهرها هجوم میبرند و هم اکنون بيش از ۲۰ ميليون نفر در حاشيهی شهرها و کلانشهرها سکونت گزيدهاند؛
🔸 وقتی میبينيم بازار فالبينها، طالعبينها، زيارتنامهخواهانها و نوحهخوانها هنوز هم سکه است و اصلن نمیشود مرز باريکی ميان ترانههای باصطلاح شاد هنری و مرثيههای غمانگيز کشيد و غیره؛
🔸 بدون رودربايستی بايد گفت توازن نيروها در درون جامعه هنوز هم به نفع ناآگاهی و خرافات است و ديگر نمیشود خُشنود بود به شعارهای دلخوشکنندهای مانند "تعيين نظام آينده از طريق برگزاری رفراندوم". تاکتیکی که دستکم سه بار در سالهای ۵۸ و ۶۸ شمسی آزمایش کردیم و نتیجهاش هر سه بار به نفع ناآگاهی بود. از این منظر، کسی که با داشتن تجربههای ارزشمند و دیدن این همه نقطه ضعفهای ملی همچنان پرچم برگزاری رفراندوم را بالا میبَرد، به معنای واقعی کلمه، بیشتر به یک دکاندار سیاسی شبیه هست تا یک میهندوست دلسوز.
🔸 در واقع مخالفت با رفراندوم یا انقلاب بدین معناست که در هر جامعهای که توازون قوا بهنفع ناآگاهیست، هر نوع حرکت از پائین در شرایط کنونی به نفع جامعه نیست. البته من مخالف آرای عمومی نیستم ولی، معتقدم هر طرح سادهای پیش از این که به آرای عمومی گذاشته شوند، باید مخالفان و موافقان طرح به یک اندازه پیرامون آن بحث کنند و جامعه را نسبت به کاری که انجام میدهند آگاه سازند. از این منظرست که در جهت پیاده کردن طرح بسیار مهم و سرنوشتسازی مانند «تعیین نظام آینده»، ما نیاز به یک دولت گذار چند ساله داریم که زمینهی تعیین نظام آینده را به لحاظ شکل و محتوا سازمان دهد و به رأی بگذارد.
🔸 برای دلسوزان به میهن، انتخاب یک «صدراعظم» موقت با چهارچوب حقوقی مشخصی که عمدهترین وظایفش بازسازی، سرویسدهی و آمادهسازی در گذر از شرایط موجودست، کار پیچیدهای نیست. کافیست دو/سه تن از کلان سرمایهداران مقیم خارج از کشور همتی کنند و با دعوت از صاحبنظران و کارشناسنان مقيم خارج از کشور در امور سياسی، اقتصادی، جامعه شناسی و روانشناسی، همایشی را در جهت طراحی چگونگی گذار از شرایط موجود، تدارک ببينند. هر چه طرح قویتر و همهجانبهتر باشد، به همان نسبت میتواند افکار طبقهی متوسط درون کشور را تسخیر نماید و همه را به این نتیجه برساند که نبرد آينده درون ميهنی، مثل بسياری از نبردهای گوشه و کنار جهان، به معنای واقعی نبردیست ميان آگاهی و ناآگاهی. و پذیرفتن چنین واقعیتی دشوار نیست اگر به قول پوشکين شاعر روسی قرن نوزدهمی: "خود را در خويش بیابی تا حقیقت را عيان بينی!"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر