دوشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۹۸

فتوای پيش‌گيرانه

🔸 نتيجه‌ی دختری يک آيت‌اله سرشناسی مثل بسياری از جوانان هم‌سن و سال خود در ديگر نقاط جهان، آگاه و آزاد و داوطلبانه تصميم می‌گيرد تا وارد اتاق خواب پسری گردد که او را با جان و دل دوست داشت. 



🔸 آن دختر جوان آشنا با فرهنگ طلبگی، نيک می‌دانست که در زير آسمان ابری غيرقابل پيش‌بينی، معشوق سفری در پيش دارد و شايد ديگر ... برنگردد. از اين منظر هم راه و هم تصميم  عقلايی او از پيش مشخص بود. می‌خواست شبيه‌ی داستان «ليلا»ی شجاع و مصمّم رُمان «بچه‌های درخت جاکاراندا» قبل از خروج «احمد»( ۱) از ايران، يک دل سير از او _‌که نخستين بهار عاشقانه‌اش بود‌_ کام بگيرد و گرفت. اما _‌و متأسفانه‌_ از آن‌جايی که آن پسر، نتيجه‌ی يک آيت‌اله نامدار ديگری بود و بنا به دلايلی يکی‌_‌دو جفت چشم پنهان همواره او را زير نظر داشتند؛ اين اتفاق بغايت ساده و طبيعی و مقتضی شرايط سنی، تبديل می‌شود به يک بحران بزرگ فاميلی‌_‌خانوادگی، سياسی‌_‌حيثيتی، و مهم‌تر از همه تبديل می‌شود به يک بحران فقهی‌_ايدئولوژيک. 

🔸 فقه که جای خود دارد ولی، قوانين مدنی و باصطلاح مُدرن و مترقّی که بيش از ۱۰۰ سالی در ايران قدمت دارد و همه ما به‌نوعی به وجود آن افتخار می‌کرديم و می‌کنيم؛ نه تنها هيچ بند و تبصره‌ای را اختصاص به «خواست و تمايل درونی دختران» به‌عنوان شخصيت‌های آزاد، خود مختار و برابر حقوق با مردان نداده است؛ بل‌که برعکس، در ارتباط با مسائل جنسی و موضوع باکره‌گی، هيچ مرز مشخص و روشنی ميان قوانين مشروطه و احکام مشروعه وجود ندارند. بنا به تعريف قوانين مدنی و فقه شيعه، لفظ دختر مختص به کسی است که «باکره» باشد.
🔸 از آن‌جايی که جامعه ايرانيان مسلمان به تجربه آموخته است که فقها فرسنگ‌ها از زمانه و زندگی عقب‌تر هستند؛ مسئله کليدی نکاح شرعی را که بايد تفاوت ميان دختر و زن، هم در هنگام خواندن خطبه عقد، و هم در سند ازدواج قيد گردد که مثلن بانو [=زن مطلقه / بيوه] يا دوشيزه [=دختر] فلان به عقد آقای بهمان ... درمی‌آيد را با يک دروغ «مصلحت‌آميز» حل کردند تا به راحتی بتوانند قانون يا حُکم فقهی را دور بزنند که هم‌چنان می‌زنند. اما خانواده‌های داستان علنی شده بالا که به‌سهم خود نقش مهمی در پرداختن و پروراندن احکام فقهی دست و پاگير شيعه داشتند و دارند؛ وامانده بودند که با اين معضل خودساخته چه کنند؟  
       
🔸 در اين ميان عاقل مردی به آيت‌اله مکارم شيرازی که به مرجع و منبع رسمی صدور «فتوا»های جمهوری اسلامی در منطقه معروف است، مراجعه و اصل ماجرا و معضل بعد از رويداد را تعريف کرد و کمک خواست. او نيز در جهت حل معضل خانواده‌های قشر بالای روحانيانی که فرزندان و نوه‌های‌شان ورای سنت و آداب پدربزرگان‌شان زندگی می‌کنند؛ فتوای زير را صادر کرد: "ترمیم بکارت دختران از باب ضرورت و برای حفظ جان مسلمانان جایز است".؟! اگرچه اين فتوا به لحاظ محتوايی بغايت مسخره و بی‌ احترامی به شأن و مقام انسانی است ولی، از منظر روانشناسی اجتماعی، به‌نوعی به‌روزشدن شرمگينانه فقها را تداعی می‌کند. به زبانی ساده‌تر، علت اصلی صدور چنين فتوايی پيش از اين‌که نشانه‌ی آگاهی به نيازهای زمانه و زندگی باشد، بيش‌تر تحت تأثير شرايط «تحميلی» است. 

🔸 فتوای مکارم اگرچه مستندی شد برای ازدواج بدون سر و صدای آن دو دختر و پسر جوان ولی، موضوع فتوا مخالفت‌هايی را دست‌کم در درون دو حوزۀ علميه قم و نجف بدنبال داشت. زير فشار مخالفان، هم پدر داماد در ظاهر به بهانه اشکال شرعی در عروسی فرزندش شرکت نکرد، و هم آيت‌اله مکارم مجبور شد تا توضيح  و علت صدور فتوا را در سايت خود پاک کند. با وجود بر اين او در دفاع از فتوای خود، روی دو نکته‌ی کليدی انگشت گذاشت که می‌تواند مورد توجه اصلاح‌طلبان قرار بگيرد که به چه دليلی فقهای مسلمان ناتوانند در متحول ساختن فقه و چرا هر مرمتی [با نوسازی اشتباه نشود]، چماقی می‌شود عليه صادر کننده فتوا؟    

🔸 مطابق شنيده‌های مختلف، مکارم در دفاع از فتوای خود گفت: نخست، موضوع کليدی فقه که در اين فتوا مسئله «بکارت» است، نه تنها نادیده گرفته نشد بل‌که به‌سهم خود، تأييدی است بر احکام فقهای پيشين؛ و دوم، استدلال مخالفان بيش‌تر جنبه اجتماعی دارد تا جنبه فقهی. هم اکنون آمار ازدواج‌های شرعی و رسمی در درون جامعه روز‌-‌به‌-‌روز در حال کاهش است، برعکس، آمار طلاق، «ازدواج‌های سفيد»، رابطه‌های جنسی پنهانی و همين‌طور به‌موازات آن‌ها آمار خودکشی دختران ايرانی، روز‌-‌به‌-‌روز در حال افزايش است. اين اتفاق در درون نظام اسلامی تنها يک آسيب مهم اجتماعی نيست بل‌که آفت خطرناکی است که کل فقها و احکام فقهی را مورد تهديد قرار می‌دهد که چرا چنين وضعيتی را از قبل پيش‌بينی و چاره‌انديشی نکرده‌ايم. 


🔸 از آن‌جايی که مهم‌ترين خاصيت نظام دينی توليد و پرورش شخصيت‌های فرصت‌طلب است؛ مخالفان فتوای پيشين دلايل بالا را چماقی ساختند عليه مکارم شيرازی و آن‌چنان او را به زير فشارهای همه‌جانبه‌ای گرفتند که پس چرا در ارتباط با ساختن فيلم «مستِ عشق» در بارۀ «شمس تبريزی»، فتوای پيش‌گيرانه‌ای صادر نمی‌کنی؟ آخرين فتوای مکارم در بارۀ زندگی مولانا و شمس، اگرچه در ظاهر بيانگر اختلافات عقيدتی ميان شيعه و صوفی است؛ اما در پس فشار روحانيان حوزه علميه قم، ترس ناگفتنی‌ای نهفته است که مبادا آن فيلم، غيرمستقيم موجب تقويت هم‌جنس‌گرايان در درون جامعه گردد.  
                
🔸 پانوشت:  
۱ـ در رُمان «بچه‌های درخت جاکاراندا»، احمد عشق ليلا تصميم به خروج از ايران داشت. اما از آنجايی که جمهوری اسلامی دو تن از خواهران ليلا را اعدام کرد و غيرمستقيم مسئوليت نگه‌داری سه کودک را بر شانه‌های او گذاشته بود؛ ليلا چاره‌ای جز تسليم سرنوشت و ماندن در ايران نداشت.