🔸 از ميان کل نمايشهای مسخره و جنگ زرگریای که دولتمردان
اسلامی پيرامون خودسوزی #دختر_آبی راه انداختهاند؛ پرسش «نيروهای امنيتی» در ظاهر
«محکمهپسند» به نظر میرسند:
"چه دليلی داشت که #سحر_خداياری قبل از اينکه خبری از محکوميت خود داشته باشد؛ وسايل خودسوزی را پيشاپيش تدارک ببيند و همراه بياورد؟"
"چه دليلی داشت که #سحر_خداياری قبل از اينکه خبری از محکوميت خود داشته باشد؛ وسايل خودسوزی را پيشاپيش تدارک ببيند و همراه بياورد؟"
🔸 در پس اين پرسش باصطلاح محکمهپسند، تلاش مذبوحانهای نيز ديده
میشود تا #دختر_آبی را بهعنوان يک چهره افسرده و نامتعادل به جامعه معرفی کنند. نمونهای
از اين تلاش، مصاحبه غلامحسين اسماعيلی سخنگوی قوه قضائيه با «شبکه سوم سيما» است
که رسماً #سحر_خداياری را دختری نامتعادل معرفی کرد. با توجه به اين هدف برنامهريزی
شده، آنها در پس پرده، پدر و خواهر #دختر_آبی را وامیدارند تا بخاطر حفظ آبروی
نظام [=خامنهای]، پاسخی «محکمهپسند» به پرسش آنها بدهند. پدر بيچاره #دختر_آبی نيز در پاسخ
میگويد: "دختر من از نظر عصبی مشکل داشت ... من فدایی نظام هستم و در
جنگ تحمیلی هم جانباز شدم، امام را با جان و دل دوست دارم و ... نه من و نه دخترم
و نه هیچ یک از افراد خانوادهام با نظام مشکلی نه داشتهایم و نه داریم."[خبرگزاری ميزان، تاریخ انتشار ۱۹ شهريور ۱۳۹۸ کد خبر: ۵۴۸۶۸۲]
🔸 توضيح آقای خداياری نخستين کليدی
است برای باز کردن قفل معمای خودسوزی. اما پيش از ورود به اصل ماجرا، طرح يک نکته
حائز اهميت را در شرايط کنونی الزامی میبينم که بازکردن قفل معمای #دختر_آبی، جدا
از وظايف انسانی، حقوق بشری، عذاب وجدان و غيره که همهی ايرانيان را متعهد میکند
به حمايت و پاسداری از کودکان و جوانانی که سرمايههای ملی و ارزشمند کشور هستند؛
از دريچه نگاه راهبُردی و چشماندازنگر، اگرچه ماجرای #دختر_آبی در شرايط کنونی
ظاهرن شمع کمسويی است در ميان طيف پائينی خانوادههای مسلمان وابسته به نظام
اسلامی؛ اما به گمان من، بهزودی، به مشعل فروزان و آگاهیبخشی مبدل خواهد شد و
همهی جوانان مسلمان را به جُنبوجوش و واخواهی خواهد کشاند. چون که مضمون عمل
#سحر مسلمانی که هيچگونه کار خلاف شرعی انجام نداده بود؛ اعتراض آشکار و عريانی است
به حاکميت ولايت فقيه و بهويژه به فقهای خشک مغزی که ناتوانند در انطباق دادن فقه،
به نيازهای زمانه و نيازهای جوانان مسلمان. بههمين دليل فهم يک نکته پيشاپيش ضروری
است که مخاطبان واقعی آقای خداياری چه کسانی بودند: جامعهی متنوع ايرانيان؟ يا همان
خانوادههای اندک شمار مسلمانانی که پايههای اجتماعی_اجرايی نظام را تشکيل میدهند؟
🔸 وانگهی، داستان خودسوزی يک دختر باصطلاح
نامتعادل و افسرده، چه ارتباطی دارد با طرح موضوع نامربوط ديگری که خداياری آشکارا
بگويد: "خانواده او هيچ مشکلی با نظام نداشتهاند"؟! ظاهرن پدر #سحر مثل
ديگر مسلمانان پایبند به ولايت فقيه، میخواست در ملاءعام و در برابر مخاطبان ويژه با امام خويش، تجديد
«التزام» و تجديد «بيعت» کند؛ اما آن واکنش بقدری ناشيانه بود که پای «نظام» و
«نيروهای امنيتی ولايت» را به وسط معرکه کشيد. آيا پيش از ماجرای خودسوزی ممکن است
خانواده #سحر_خداياری زير فشار نيروهای امنيتی قرار گرفته باشند؟ اتفاقن همين پرسش
آخری بهنوعی «متنالطريق» است که راه را برای توضيح و استدلال باز میگذارد که به
چه دليلی #سحر پيشاپيش وسايل خودسوزی را تدارک ديد و همراه بُرد.
🔸 به گمانم دو تهديد پنهان و آشکار
زمينهی يک تصميم خطرناک را در اندرون #سحر تقويت کرده بودند: نخست پدر #سحر تهديدهای
امنيتی یا قضايی را با همان شدّت به دخترش انتقال میداد و دختر، هراسناک از اين
منظر که مبادا پدرش نيز گرفتار گردد؛ اما دوّمين تهديد، سياست سختگيرانه و «اشدّ
مجازاتی» است که قوه قضاييه بنا به امر ولی فقيه در ارتباط با زنان بیحجاب [از جمله در
ارتباط با دختران ورزش دوستی که تغيير شکل و قيافه میدادند] در يکی_دو ماه
گذشته در پيش گرفته بود. خواهر #سحر میگفت: "او بارها يادآوری کرد که هر وقت
در بارۀ زندان و محکوميت سنگين [زنان بیحجاب] فکر میکنم؛ ترس و لرز و وحشت، تمام
وجودم را فرامیگيرد". اما بهرغم وجود اين دادهها و اطلاعات، باز هم میشود
ادعا کرد که تصميمهای خطرناک، مادامی که زمينهی اجرائی نداشته باشند، قابل تحقق
نیستند. از اين منظر بايد ديد در محوطهی دادگاه انقلاب چه اتفاقی افتاده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر