رويداهای سياسی و طبيعی مانند جنگ، انقلاب، زلزله، سيل، خشکسالی و غيره، تأثيرات درازمدت و دامنهداری بر زندگی و محيط میگذارند. مهمترين پيامد آنها، سمتوسو دادن رفتار انسانهايی است که بطور مستقيم يا غيرمستقيم، در آن رويدادها سهيم و ناظر بودند. مثلا زلزله شهرستان «بم»، فقط گروهی از کودکان را از خانه و خانوادهشان جدا و محروم نساخت. آينده آنان را نيز بنحوی خاص و پيچيده و از هر لحاظ خشن، رقم زد. نداشتن ملجأ و پناهگاه قانونی، بیوفايی و بیتوجهی دولت ثروتمند به آينده کودکان، تهاجم دزدان برای چپاول و غارت اموالی که آسيب نديده بودند، و همينطور بالاکشيدن کمکهای خارجی توسط گروههای خاص و حرفهای و وابسته به قدرت؛ هر يک به سهم خود و بعنوان مهمترين عامل تقويتکننده روحيات منفی، در شکلگيری و بروز شخصيت ضد اجتماعی کودکان تأثيرگذارند.
در واقع حوادث طبيعی يا سياسی در ترکيب با هزاران عامل خُرد و ريز اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی موجود در درون جامعه، در کليت خويش حاکم بر رفتار ما هستند. تأثيرات منفی آنها مدتها در ما ماندگار خواهند ماند و چهبسا تا سن پيری استمرار داشته و جزء جدايیناپذير خصوصيات اخلاقی ما گردند. اينکه میگويم «جدايیناپذير»، معنايش اين است که ما در کدام محيط زندگی میکنيم، فرهنگ مناسبات و مبادلات درون جامعه در چه سطحیست و با چه نظامی سروکار داريم. بديهیست که نقش منفی نظامهای سياسی بسته، مستبد و توتاليتاريسم، در شکلدادن و پروراندن شخصيتهای خشن، کينهجو و انتقامجو، در مقايسه با نظامهای بازتر، بمراتب بيشتر و بههمان نسبت مناسبات دورنی مردم در اين گروه از جوامع، بدليل ضعفهای فرهنگی و آموزشی همواره واکنشی، ستيزگرانه و ضداجتماعی است. همه در انتظار فرصت طلايی هستند تا در يک شرايط مناسب و بحرانی، تأثيرات پذيرفته شده را بهدلخواه در درون جامعه بازتاب دهند. تجربه کشورهای عراق، يوگسلاوی و شوروی سابق نشان دادند که چگونه سقوط ديکتاتوری، همزمان مصادف بودند با جنگها و غارتهای بیامان. جنگ انسان عليه انسان، و جنگ انسان عليه طبيعت!
از طرف ديگر، اگرچه هر جامعهای خصوصيات مادیـاجتماعی خاص خود را دارد و نوع و جنس اثر گذاریها متفاوتاند، ولی انکار هم نمیشود کرد که جهان کنونی از بحران واحدی نيز رنج میبرد. ناهمآهنگی و اختلاف شديدی که امروز ميان سطح زندگی و درآمدهای عمومی از يکسو ديده میشوند، با نيازهايی که زندگی جهان مُدرن از سوی ديگر تحميل میکنند، يکی از معضلهای عمده جهانیست و بدون استثناء در آينده و در همهی کشورها، با واکنشهای کموبيش يکسانی روبهرو خواهيم بود. شورشهای خيابانیـتخريبی مردم در کشورهای فرانسه، پاکستان، ايران [در اعتراض به کوپنی شدن بنزين]، آمريکا و آرژانتين نشان میدهند که جنس و مضمون همهی آنها در اساس يکی است. اين همسانی، به سهم خود مؤلفه تازهای را، به مؤلفهها و انگيزههايی که پيشتر علت درگيریها و جنگها بودند، اضافه خواهد کرد: يعنی انتقال بحران درونی، به خارج از مرزها. سياستی که بطور مشخص دولت فرانسه بعد از يکیـدو شورش اخير شهری، در پيش گرفته است! دولتی که تا ديروز مخالف جنگ عراق بود، امروز يکی از مشوقان حملهی نظامی به کشور ايران است.
اين همه نوشتم که بگويم طرفداران صلح جهانی، انسانهای ساده و رويايی نيستند. آنان نسبت به پيچيدگیها و بالا بودن درصد خطرهای تهديدکننده آگاهی دارند و با توجه به همين آگاهیها بود که جوامع مدنی مختلف جهانی به نتايج واحدی دست يافتند که برقراری صلح در قدم اوّل، يعنی پيشبينیها و کنترل رفتارها! در واقع پيشبينیها و کنترل رفتارها از همديگر تفکيکناپذيرند. وقتی معضلات پيچيده جهانی و فرايندهای روانیـامنيتی آن بطور دقيق و همهجانبه بررسی و موشکافی گردد، همه به اين نتيجه خواهند رسيد که بدون ساماندهی زندگی نوين سياسی و اجتماعی منطبق بر عصر کنونی، بدون تأمين و تضمين امنيت [از مسئله بیکاری و عدم بهداشت و درمان گرفته تا تضمين آزادی و رعايت حقوق بشر] در درون مرزهای ملی، دسترسی به صلحی پايدار غيرممکن است. از اين نظر کنترل رفتارها در اين مرحله، يعنی تقويت انگيزهها، وجدان، نگرشهای همدلانه و بالا بردن سطح توانايیهای مردم جهان در انتخاب راه و تحقق صلح. البته با توجه به اختلاف سطح آگاهی و همينطور اختلافات شديد فرهنگی و مذهبی بعنوان واقعيتهای پيشرو، شايد تحقق صلح در زمانه ما، جزئی از آروزهای محال به نظر آيند. همين ناباوری خود مشوقی است برای شناخت استراتژی کميته صلح نوبل. کميتهای که غيرمستقيم به دهها نهاد غير دولتی، متخصص و دانشگاهی در جهان مرتبط است و از آنها ايده و رهنمودهای مشورتی میگيرد.
در واقع حوادث طبيعی يا سياسی در ترکيب با هزاران عامل خُرد و ريز اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی موجود در درون جامعه، در کليت خويش حاکم بر رفتار ما هستند. تأثيرات منفی آنها مدتها در ما ماندگار خواهند ماند و چهبسا تا سن پيری استمرار داشته و جزء جدايیناپذير خصوصيات اخلاقی ما گردند. اينکه میگويم «جدايیناپذير»، معنايش اين است که ما در کدام محيط زندگی میکنيم، فرهنگ مناسبات و مبادلات درون جامعه در چه سطحیست و با چه نظامی سروکار داريم. بديهیست که نقش منفی نظامهای سياسی بسته، مستبد و توتاليتاريسم، در شکلدادن و پروراندن شخصيتهای خشن، کينهجو و انتقامجو، در مقايسه با نظامهای بازتر، بمراتب بيشتر و بههمان نسبت مناسبات دورنی مردم در اين گروه از جوامع، بدليل ضعفهای فرهنگی و آموزشی همواره واکنشی، ستيزگرانه و ضداجتماعی است. همه در انتظار فرصت طلايی هستند تا در يک شرايط مناسب و بحرانی، تأثيرات پذيرفته شده را بهدلخواه در درون جامعه بازتاب دهند. تجربه کشورهای عراق، يوگسلاوی و شوروی سابق نشان دادند که چگونه سقوط ديکتاتوری، همزمان مصادف بودند با جنگها و غارتهای بیامان. جنگ انسان عليه انسان، و جنگ انسان عليه طبيعت!
از طرف ديگر، اگرچه هر جامعهای خصوصيات مادیـاجتماعی خاص خود را دارد و نوع و جنس اثر گذاریها متفاوتاند، ولی انکار هم نمیشود کرد که جهان کنونی از بحران واحدی نيز رنج میبرد. ناهمآهنگی و اختلاف شديدی که امروز ميان سطح زندگی و درآمدهای عمومی از يکسو ديده میشوند، با نيازهايی که زندگی جهان مُدرن از سوی ديگر تحميل میکنند، يکی از معضلهای عمده جهانیست و بدون استثناء در آينده و در همهی کشورها، با واکنشهای کموبيش يکسانی روبهرو خواهيم بود. شورشهای خيابانیـتخريبی مردم در کشورهای فرانسه، پاکستان، ايران [در اعتراض به کوپنی شدن بنزين]، آمريکا و آرژانتين نشان میدهند که جنس و مضمون همهی آنها در اساس يکی است. اين همسانی، به سهم خود مؤلفه تازهای را، به مؤلفهها و انگيزههايی که پيشتر علت درگيریها و جنگها بودند، اضافه خواهد کرد: يعنی انتقال بحران درونی، به خارج از مرزها. سياستی که بطور مشخص دولت فرانسه بعد از يکیـدو شورش اخير شهری، در پيش گرفته است! دولتی که تا ديروز مخالف جنگ عراق بود، امروز يکی از مشوقان حملهی نظامی به کشور ايران است.
اين همه نوشتم که بگويم طرفداران صلح جهانی، انسانهای ساده و رويايی نيستند. آنان نسبت به پيچيدگیها و بالا بودن درصد خطرهای تهديدکننده آگاهی دارند و با توجه به همين آگاهیها بود که جوامع مدنی مختلف جهانی به نتايج واحدی دست يافتند که برقراری صلح در قدم اوّل، يعنی پيشبينیها و کنترل رفتارها! در واقع پيشبينیها و کنترل رفتارها از همديگر تفکيکناپذيرند. وقتی معضلات پيچيده جهانی و فرايندهای روانیـامنيتی آن بطور دقيق و همهجانبه بررسی و موشکافی گردد، همه به اين نتيجه خواهند رسيد که بدون ساماندهی زندگی نوين سياسی و اجتماعی منطبق بر عصر کنونی، بدون تأمين و تضمين امنيت [از مسئله بیکاری و عدم بهداشت و درمان گرفته تا تضمين آزادی و رعايت حقوق بشر] در درون مرزهای ملی، دسترسی به صلحی پايدار غيرممکن است. از اين نظر کنترل رفتارها در اين مرحله، يعنی تقويت انگيزهها، وجدان، نگرشهای همدلانه و بالا بردن سطح توانايیهای مردم جهان در انتخاب راه و تحقق صلح. البته با توجه به اختلاف سطح آگاهی و همينطور اختلافات شديد فرهنگی و مذهبی بعنوان واقعيتهای پيشرو، شايد تحقق صلح در زمانه ما، جزئی از آروزهای محال به نظر آيند. همين ناباوری خود مشوقی است برای شناخت استراتژی کميته صلح نوبل. کميتهای که غيرمستقيم به دهها نهاد غير دولتی، متخصص و دانشگاهی در جهان مرتبط است و از آنها ايده و رهنمودهای مشورتی میگيرد.