جنگ دکانی پُر رونق
جنگ زمينه مناسبی را برای فرصتطلبان حاشيه قدرت مهيا ساخت. گروهی که ثروتهای ملی را بهچشم غنائم جنگی مینگرند و میکوشند تا به شيوه مافيايی، همه چيز را در کف اختيار خود بگيرند. اين گروه نوکيسه و تازه شکليافته، نه تنها به شيوه مافيايی و با بهرهگيری از رشوه و ترور، همه موانع را از سر راه خود برمیدارد بلکه، دامنهی نفوذ و فعاليتش بسيار گستردهست. از ورود کالاهای وارداتی بگيريد تا خريد و فروش زمين؛ از قاچاق مواد مخدر گرفته تا برپايی شبکههای فساد و فروش انسان.
دسترسی به مراکز استراتژيک و مخازن اطلاعاتی آن، اگرچه اصل گزارش را مستندتر و پيشبينیهايش را معتبرتر جلوه میدهد، ولی با اتکا به همين دادههای ضعيف نيز، میتوان به آسانی پيشبينی کرد که گسترش اعتياد (بهخصوص در ميان کودکان)، رواج بازار سکس و خريد و فروش دختران، و به تبع آن خودکُشیهای زنان و همينطور افزايش قتلهای عادی و ناموسی، از جمله خطراتی است که آينده نزديک ايران را تهديد میکنند. دولت آرمانخواه، ضعيفتر از آن است که بخواهد در برابر قدرت پنهان مافيايی مقاومت و مانعتراشی کند. جنگ، نظام نو بنياد، غير منسجم و فاقد سيستم را به نظام ملوکالطوايفی سياسی مبدل ساخت که گروهی از شخصيتها و نهادها، بیتوجه به دولت مرکزی، استقلال و قلمرو خاص [در بعضی نقاط حتا قوانين خاص] خود را دارند. دولت روی کاغذ و برای استانهای مختلف سهميهای تهيه کرد تا از اينطريق بتواند کالاهای استراتژيکی و مايحتاج روزانه را سرشکن کند. اما در عمل، هم کوپنها و هم سهميهها، بیآنکه عاملان و خلافکاران شناخته شوند، جابهجا میگردند. يک نمونه مشخص آن، سهميه سيمان استان زنجان است. از 23 تريلی که از تهران به مقصد زنجان حرکت کردند، هفت تريلی با بارش به مقصد نرسيد. جالب اينجاست که استاندار زنجان، بجای پيگيریهای حقوقی، وزيرکشور را واسطه قرار داد تا به شيوه کدخدامنشی سهميه برباد رفته استان را دوباره زنده کند. و مهمتر، او در يک محفل خصوصی توضيح داد: "از آنجايی که تريلیها با فاصله حرکت میکردند، ما همه آنها را تا ابتدای جاده قزوين به زنجان زير نظر داشتيم [يعنی چپاول امریست عادی در ايران]. اما وقتی با آخرين تريلی وارد زنجان شديم، معلوم شد هفت تريلی در اين فاصله ناپديد گرديدند"؟!
بديهیست که در چنين اوضاع و احوالی، گروههای مافيايی، بخشی از طعمههای خود را در ميان خانوادههای مهاجران جنگی و شهدا انتخاب میکنند. نماينده بوشهر در جلسه استيضاح ناطق نوری در مجلس اسلامی [1363] گفت: "مسئولين بنياد مهاجرين جنگی، با بالا کشيدن بودجه، مهاجرين را به وضع فلاکتباری کشاندهاند که نه تنها از نظر بهداشتی در محيط کثيف زندگی میکنند بلکه، تعدادی از آنها به فساد کشيده شدند و به قول استاندار بوشهر، آلودگی اين محيط چه از نظر اخلاقی و چه از حيث بهداشتی به حدیست که میبايست با بولديزر اين خانهها را با خاک يکسان کرد". اما آيا ابعاد مسئله تا همينجاست و فقط در اين نقطه خلاصه میشود؟ اين نمونهها را در بنياد شهيد نمیبينيم؟ تا اين لحظه مطابق آمار ما، در هفت شهرستان روسای بنياد شهيد را از کار برکنار کردند. از ميان آن هفت نفر، تنها از پرونده يکی از آنها اطلاع يافتيم که سوءاستفاده فراتر از جنبه شخصی، جنبه تجاری داشت. هر ماه، چند کاروان از مسافران دستچين شده، بسمت سوريه پرواز میکنند. در بين اين کاروانها، زنان کارکشته و از قبل آموزش ديدهای هم حضور دارند تا زير پای زنان جوان شهدا را با موعظههايی که در باره مُحسنات صيغه میگويند خالی کنند و در فرجام، بخشی از آنان را در اختيار پاسداران ايرانی مقيم سوريه و لبنان، و بخش ديگر را در قبال مبلغی، در اختيار شيوخ عرب قرار دهند.
بديهیست اين پديده مشمئزکننده ناشی از دو عامل برهم خوردن توازن و تعادل جنسيتی در جامعه و بحران اقتصادی است. دولت و شخصيتهای درجه يک جمهوری اسلامی از اين مسائل ناآگاه و بیاطلاع نيستند، ولی در عين حال نيز، فاقد برنامه و توانايی برای برون رفت از چنين شرايطی هستند. آنان بجای توجه به اصل موضوع که تحت شرايط جنگی، بخشی از نهادهای دولتی و غيردولتی تا سطح تجارتخانهها تنزل يافتهاند، رهنمودهايی را در دستور قرار میدهند که معنايی جز توهين و ستم بيشتر عليه زنان نيست: آقای منتظری با وجودی که میداند افغانیهای مهاجر فاقد موقعيتهای سياسی، حقوقی و اقتصادی تثبيت شده در کشور هستند، معذالک، بنحوی زنان را تشويق میکند تا با آنان ازدواج کنند؛ رفسنجانی پرچم تشويق صيغههای موقت و حتا مکان مشخص برای چنين کاری را برافراشته نگه میدارد؛ يا از زنان شوهردار میخواهد که قدم پيش بگذارند (؟!) تا از زنان شهيد برای شوهرانشان خواستگاری کنند.
جنگ زمينه مناسبی را برای فرصتطلبان حاشيه قدرت مهيا ساخت. گروهی که ثروتهای ملی را بهچشم غنائم جنگی مینگرند و میکوشند تا به شيوه مافيايی، همه چيز را در کف اختيار خود بگيرند. اين گروه نوکيسه و تازه شکليافته، نه تنها به شيوه مافيايی و با بهرهگيری از رشوه و ترور، همه موانع را از سر راه خود برمیدارد بلکه، دامنهی نفوذ و فعاليتش بسيار گستردهست. از ورود کالاهای وارداتی بگيريد تا خريد و فروش زمين؛ از قاچاق مواد مخدر گرفته تا برپايی شبکههای فساد و فروش انسان.
دسترسی به مراکز استراتژيک و مخازن اطلاعاتی آن، اگرچه اصل گزارش را مستندتر و پيشبينیهايش را معتبرتر جلوه میدهد، ولی با اتکا به همين دادههای ضعيف نيز، میتوان به آسانی پيشبينی کرد که گسترش اعتياد (بهخصوص در ميان کودکان)، رواج بازار سکس و خريد و فروش دختران، و به تبع آن خودکُشیهای زنان و همينطور افزايش قتلهای عادی و ناموسی، از جمله خطراتی است که آينده نزديک ايران را تهديد میکنند. دولت آرمانخواه، ضعيفتر از آن است که بخواهد در برابر قدرت پنهان مافيايی مقاومت و مانعتراشی کند. جنگ، نظام نو بنياد، غير منسجم و فاقد سيستم را به نظام ملوکالطوايفی سياسی مبدل ساخت که گروهی از شخصيتها و نهادها، بیتوجه به دولت مرکزی، استقلال و قلمرو خاص [در بعضی نقاط حتا قوانين خاص] خود را دارند. دولت روی کاغذ و برای استانهای مختلف سهميهای تهيه کرد تا از اينطريق بتواند کالاهای استراتژيکی و مايحتاج روزانه را سرشکن کند. اما در عمل، هم کوپنها و هم سهميهها، بیآنکه عاملان و خلافکاران شناخته شوند، جابهجا میگردند. يک نمونه مشخص آن، سهميه سيمان استان زنجان است. از 23 تريلی که از تهران به مقصد زنجان حرکت کردند، هفت تريلی با بارش به مقصد نرسيد. جالب اينجاست که استاندار زنجان، بجای پيگيریهای حقوقی، وزيرکشور را واسطه قرار داد تا به شيوه کدخدامنشی سهميه برباد رفته استان را دوباره زنده کند. و مهمتر، او در يک محفل خصوصی توضيح داد: "از آنجايی که تريلیها با فاصله حرکت میکردند، ما همه آنها را تا ابتدای جاده قزوين به زنجان زير نظر داشتيم [يعنی چپاول امریست عادی در ايران]. اما وقتی با آخرين تريلی وارد زنجان شديم، معلوم شد هفت تريلی در اين فاصله ناپديد گرديدند"؟!
بديهیست که در چنين اوضاع و احوالی، گروههای مافيايی، بخشی از طعمههای خود را در ميان خانوادههای مهاجران جنگی و شهدا انتخاب میکنند. نماينده بوشهر در جلسه استيضاح ناطق نوری در مجلس اسلامی [1363] گفت: "مسئولين بنياد مهاجرين جنگی، با بالا کشيدن بودجه، مهاجرين را به وضع فلاکتباری کشاندهاند که نه تنها از نظر بهداشتی در محيط کثيف زندگی میکنند بلکه، تعدادی از آنها به فساد کشيده شدند و به قول استاندار بوشهر، آلودگی اين محيط چه از نظر اخلاقی و چه از حيث بهداشتی به حدیست که میبايست با بولديزر اين خانهها را با خاک يکسان کرد". اما آيا ابعاد مسئله تا همينجاست و فقط در اين نقطه خلاصه میشود؟ اين نمونهها را در بنياد شهيد نمیبينيم؟ تا اين لحظه مطابق آمار ما، در هفت شهرستان روسای بنياد شهيد را از کار برکنار کردند. از ميان آن هفت نفر، تنها از پرونده يکی از آنها اطلاع يافتيم که سوءاستفاده فراتر از جنبه شخصی، جنبه تجاری داشت. هر ماه، چند کاروان از مسافران دستچين شده، بسمت سوريه پرواز میکنند. در بين اين کاروانها، زنان کارکشته و از قبل آموزش ديدهای هم حضور دارند تا زير پای زنان جوان شهدا را با موعظههايی که در باره مُحسنات صيغه میگويند خالی کنند و در فرجام، بخشی از آنان را در اختيار پاسداران ايرانی مقيم سوريه و لبنان، و بخش ديگر را در قبال مبلغی، در اختيار شيوخ عرب قرار دهند.
بديهیست اين پديده مشمئزکننده ناشی از دو عامل برهم خوردن توازن و تعادل جنسيتی در جامعه و بحران اقتصادی است. دولت و شخصيتهای درجه يک جمهوری اسلامی از اين مسائل ناآگاه و بیاطلاع نيستند، ولی در عين حال نيز، فاقد برنامه و توانايی برای برون رفت از چنين شرايطی هستند. آنان بجای توجه به اصل موضوع که تحت شرايط جنگی، بخشی از نهادهای دولتی و غيردولتی تا سطح تجارتخانهها تنزل يافتهاند، رهنمودهايی را در دستور قرار میدهند که معنايی جز توهين و ستم بيشتر عليه زنان نيست: آقای منتظری با وجودی که میداند افغانیهای مهاجر فاقد موقعيتهای سياسی، حقوقی و اقتصادی تثبيت شده در کشور هستند، معذالک، بنحوی زنان را تشويق میکند تا با آنان ازدواج کنند؛ رفسنجانی پرچم تشويق صيغههای موقت و حتا مکان مشخص برای چنين کاری را برافراشته نگه میدارد؛ يا از زنان شوهردار میخواهد که قدم پيش بگذارند (؟!) تا از زنان شهيد برای شوهرانشان خواستگاری کنند.
۱ نظر:
سلام.درست است،حالا اگر هم بخواهند،نميتوانند اينگونه مسائل را حل و فصل کنند.فساد اخلاقی در ايران بيداد ميکند.باور کردنی نيست که ديگر حتا مردم داخل ايران را متعجب هم نميکند.همه ميدانند اکثر کسانیکه زفتار عير اخلاقی ندارد،بدليل نخواستن يا پايبندی به اصول نيست،که بدليل ناتوانی هست
ارسال یک نظر