چهارشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۹۹

رهبر آینده ایران

🔸 از تیر ماه گذشته به این‌سو، گروهی از روحانیان اصلاح‌طلب زیر رهبری کروبی به فاصله هر ده روز یا دو هفته، نشستی برگزار می‌کنند. هدف این نشست‌ها در ظاهر، بررسی همه‌ جانبه‌ی خواست رهبری است که ایشان خواهان رئیس جمهوری جوان و انقلابی در انتخابات ریاست جمهوری  ۱۴۰۰ است. اما در باطن، هدف اصلی و کلیدی نشست، «نجات جان روحانیان» است. 

 



🔸 همه‌ی ما می‌دانیم که هم قانون اساسی و هم قانون انتخابات، ریش و قیچی را به دست رهبری سپرده است و ایشان، به هر شکلی اراده کنند، رئیس جمهور مورد پسند خود را می‌توانند بر کرسی ریاست جمهوری بنشانند. بیان چنین واقعیتی دست‌کم بدین معناست که دغدغه اصلی نشست روحانیان اصلاح‌طلب، به‌هيچ‌وجهی انتخابات ریاست جمهوری نیست و نمی‌تواند هم باشد. شاید در ظاهر بر سر معرفی نامزدی توافق کنند ولی، موضوع پیچیده و کلیدی نشست همان نجات جان روحانیان است. 

 

🔸 اما نجات جان روحانیت از دست چه کسانی؟ از دست خیزش‌ها و شورش‌های آینده مردم؟ یا از دست کودتا و کودتاچیان؟ آیا قرارست در ایران کودتایی صورت بگیرد؟ و اگر آری؛ به چه شکلی و از طریق کدام نیرو؟ برای آسان‌فهم کردن قضیه، کمی روی پرسش زیر تعمق و تأمل کنیم: که اگر همین امشب به‌طور ناگهانی خامنه‌ای بمیرد؛ فردا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ساده‌ترین پاسخ منطبق بر واقعیت این است: که روسفیل‌های درون نظام اعم از گروهی از پاسداران، طلبه‌های وابسته به سپاه و بخشی از بوروکرات‌ها و تکنو‌کرات‌های درون نظام، مجتبی خامنه‌ای را بر کرسی ولایت خواهند نشاند. 

 

🔸 بدیهی‌ست گروهی دیگر از پاسداران که منافع‌شان همسو با ولایت مجتبی و دیگر روسفیل‌ها نیست، صد‌-‌در‌-‌صد مخالفت خواهند کرد. معنای چنین مخالفتی در بدترین حالت یعنی جنگ داخلی. البته تحلیل جنگ داخلی نیازمند داده‌ها و آمارهای معتبری است که به‌عنوان مثال، موقعیت ارتش در درون کشور چگونه است؟ آیا ورود آن‌ها به جنگ و حمایت‌شان از یک گروه، ممکن است توازن نیروها را به نفع آن گروه تغییر دهند؟ من وارد این بحث‌ها نمی‌شوم چون که نگاهم به چشم‌انداز، از منظر سیاسی/حقوقی است و به گمانم، قریب به اتفاق مردم، ولایت مجتبی را نخواهند پذیرفت. او در خفه کردن جنبش سبز، نقش و نحوه‌ی مدیرت سرکوب را بدون کوچک‌ترین ترحمی به همه نشان داد. از سال ۱۳۸۸ به بعد، پاسداران دست‌چین شده و وفادار به مجتبی [ولی فقیه آینده]، به‌طور منظم و برنامه‌ریزی‌شده، گروه گروه برای آموزش سرکوب، به روسیه اعزام شدند. در خیزش‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸، نقش سرکوب به عهده روسفیل‌های وفادار به مجتبی بود. شیوه برخورد این گروه سرکوب‌گر در هر دو خیزش ۹۶ و ۹۸ نشان می‌دهد که آن‌ها با لباس شخصی به درون جمعیت می‌رفتند و خودی‌های مخالف را شناسایی می‌کردند و در فاصله‌ی یک متری، ناگهان به مغزشان شلیک می‌کردند. آن روزها کسی متوجه چنین واقعیتی نبود که طرف‌داران مجتبی دارند آینده‌نگری می‌کنند و به بهانه اعتراض، دارند مخالفان سرسخت آینده را پاکسازی می‌کنند. 

 

🔸 اگر چه اخبار سپاه به سختی به بیرون درز پیدا می‌کنند ولی اعتراض شدید گروهی از پاسداران به کشتار خودی‌ها در خیزش ۹۸، در آن سطحی بود که هم پای خانواده‌های داغدار را به وسط کشید و شکوائیه‌ی علیه نیروهای سرکوب‌گر نوشتند، و هم پای «شورای امنیت ملی» را برای سرپوش گذاشتن. اما اعتراض‌کنندگان در عمل نشان دادند که در درون سپاه نیرو و پشتوانه دارند و نمی‌شود آن‌ها را یک شبه تصفیه کرد. همین مسئله سبب شد که ولی فقیه پا پس بکشد و بخشی از کشته شدگان معترض را «شهید» خطاب کند. حالا همین اتفاق را دخالت دهید در فردای روزی که خامنه‌ای به‌طور ناگهانی بمیرد. بدیهی‌ست مجتبی با مخالفان قدری رو‌-‌به‌-‌رو خواهد شد. اگر داستان را از منظر حقوقی دنبال کنید، از آنجایی که ولایت مجتبی فاقد رسمیت قانونی است، دوست بابای او ولادیمیر پوتین نیز، رسمن نمی‌تواند به او کمک کند. امکان لشکرکشی و تهاجم به خاک ایران هم غیر ممکن هست. دولت روسیه فاقد توانایی اقتصادی است. هزینه حضور او را در سوریه، ایران تقبل کرده بود. چین هم بر مبنای قانون اقتصادی ۲× ۲=۴تا، مخالف سرسخت حضور روسیه در ایران خواهد بود و ...غیره. 

 

🔸 حالا چرا روحانیان برای حفظ جان خود بیمناکند، دلایل گوناگونی وجود دارد. همه‌ی آن‌ها بدون استثناء فهمیدند که فاقد پایگاه اجتماعی هستند. آخرین تجربه‌شان دو درگیری میان تشییع‌کنندگان جنازه صانعی [۲۳ شهریور] در شهر قم بود. بعضی از تشییع‌کنند آیت‌اله صانعی را چنین توصیف می‌کردند: "او چنگیزخان مُدرنی بود که بجای خنجر، قلم در دست گرفت و هنوز هم از قلم او، خون بی‌گناهان می‌چکد". همین اتفاق اخطار بسیار مهمی بود برای روحانیان. آن‌ها نه تنها فاقد پایگاه اجتماعی بل‌که، در طول چهل و یک سال گذشته فاقد استقلال اقتصادی هم هستند. خامنه‌ای هم وجداناً به همه آن‌ها [حتی زمانی که در زندان یا در حصر بودند] رسید. یادتان هست جنجالی که اصلاح‌طلبان علیه قالیباف راه انداخته بودند که شهردار قالیباف چوب حراج بر سر بخشی از زمین‌های گران قیمت تهران زده و او را ملامت می‌کردند؟ بعدها فهمیدند که قالیباف، یک تکه زمین را هم با اجازه آقا بخشید به دختر محمد خاتمی. خامنه‌ای بلایی بر سر آخوندها آورد که بدون استثناء زبان همه‌‌شان زیر پای او است. حالا برمی‌گردیم به آن روز فرضی‌ای که مجتبی بی‌توجه به نظر روحانیان، بر کرسی ولایت نشست؛ تکلیف روحانیان با او چه خواهد بود؟ اگر بخاطر وابستگی مالی حمایتش کنند، با دست‌شان گور خود را خواهند کُند. اگر مخالفت کنند، بعید نیست که مجتبی با بهره‌گیری از روانشناسی مردم، آخوندکُشی راه بیاندازد. البته هنوز نشنیدم آن‌ها به چه نتیجه‌ای رسیده‌اند اما، یک راه حل حداقلی وجود دارد که در جهت خنثی کردن تهاجم روسفیل‌ها، به آغوش چینوفیل‌ها پناه ببرند 😁

 

سه‌شنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۹۹

تنها راه حل موجود


🔸 منطقی‌ترین راه برای حل بحران پیچیده فلسطین، داشتن شهامت است. وقتی در سیاست سخن بر سر شهامت است، شنونده تنها در محور یک نکته می‌اندیشد که: راه حل موجود است اما سیاست‌مداران شهامت ابراز بیان ندارند. 



🔸 اگر رهبران کشورهای عربی کمی شهامت از خود بروز بدهند و روش برخورد امارات را الگو قرار دهند و دنبال کنند؛ یعنی به‌صورت دسته‌جمعی تلاش کنند تا رابطه‌ی سیاسی خردمندانه، آینده‌نگرانه و دوستانه با اسرائیل برقرار کنند، معضل فلسطین در کوتاه مدتی برطرف خواهد شد. یعنی اگر کمک‌های بی‌حساب مالی کشورهای عربی به فلسطینی‌ها قطع گردد، آن‌ها مجبور خواهند شد تا برای آینده ملت‌شان فکر و برنامه‌ریزی کنند.

🔸 تحقق چنین راه حلّی شاید به‌زعم بعضی‌ها کمی دشوار باشد ولی، امکان پذیر هَست. این نوع تابوشکنی زمینه و آمادگی فکری در بین مردم جوامع مختلف خاورمیانه دارد. و اگر بخواهم دقیق‌تر چنین راهبردی را تجزیه و تحلیل کنم، دنباله همان خواست «بهار عربی» است. که مردم در خیزش‌های بهار عربی نشان داده بودند که «ما» کشورهای مختلفی هستیم، با فرهنگ و منافع گوناگون و جدا. همان‌گونه که زبان تعدادی از کشورهای جهان، انگلیسی، یا آلمانی، یا اسپانیایی‌_‌ایتالیایی هست، زبان ما هم عربی است. اشتراک زبان، هیچ ربطی به جماعت واحده و سیاست واحده و منافع واحده ندارد.  

🔸 مهم‌ترین مشکل خاورمیانه، مشکل عقب‌ماندگی رهبران کشورهای منطقه و ارزیابی‌های غلط آنان از واکنش‌های نیروهای افراطی است. متأسفانه، رهبران کشورهای عربی به همان اندازه‌ای که در باره واکنش‌های نیروهای افراطی در منطقه می‌اندیشند، به همان اندازه در باره حمایت بدنه‌ی جامعه خود از ایده رهبران‌شان نمی‌اندیشند. و این نیاندیشیدن‌ها علت توأمان فرهنگی‌_‌فکری دارد که این گروه از رهبران ترس از شفافیت و اعتماد به مردم جامعه خود و ترس از دموکراسی دارند.  

🔸 این نحوه‌ی برخورد تنها مختص به رهبران کشورهای منطقه نیست، سازمان‌ها و حزب‌های سیاسی نیز چنین دوگانه‌گی را با اعضای خود داشتند و دارند.  یاد حرف‌های زنده یاد علی‌اکبر جعفری [فریدون] در شهریور ماه سال ۱۳۵۳ افتادم. می‌گفت: "بیش از یک ساعت و نیم نوار از زنده یاد صفاری آشتیانی ضبط کرده داریم که در باره فسادهای مختلف گروه‌های فلسطین صحبت کرد."، به نقل از آشتیانی می‌گفت "که نزدیکی و ارتباط‌مان با فلسطینی‌ها شاید در کوتاه مدت به نفع ما باشد ولی، در دراز مدت از این رابطه سودی نخواهیم بُرد." و تجربه هم نشان داد که سودی نبرده‌ایم اما، بعد از گذشت ۴۶ سال از این سخن، بجز یک استثنای اشاره‌وار، بسیاری از کادرهای قدیمی سازمان فدائی، هنوز نمی‌دانند نظر دو تن از رهبران اولیه فدائی، در باره فلسطینیان چه بود؟