چهارشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۹۷

سالِ سگ


🔸 حضور آيت‌اله خامنه‌ای در رأس نظام اسلامی مطابق گاهشمار دوره‌ای چينی، امسال وارد سومين دورۀ «سال سگ» شده است! اين يادآوری برای مسئولان نظام اسلامی که در هر شرايطی همواره پای‌بند به استخاره و متمايل به انتخاب ميان دو گزينه‌ی «بد و بدتر» هستند؛ از اين جهت مهم است که در نگاه عمومی، هم عدد «سه»، عددی ويژه‌ای‌ست، و هم سال سگ. در واقع و مطابق همان فرهنگ و سنت شرقی‌ای که مورد توجه و تأييد آيت‌اله خامنه‌ای نيز هست؛ از منظر سياسی رهبری وارد يک فاز بغايت ويژه و خطرناکی شده است.  



🔸 در فرهنگ شرقی از جمله در فرهنگ عمومی ايرانيان آمده است که: "در سال سگ بايد بيش از پيش مواظب بود و دست به عصا حرکت کرد". چه در روابط عادی، و چه در زندگی سياسی. 

🔸 تجربه زندگی سياسی آيت‌اله خامنه‌ای هم نشان می‌دهد که او در دو دورۀ پيشين، يعنی در سال سگِ ۱۳۷۳ خورشيدی در عرصه‌ی بين‌المللی و در برخورد با بيل کلينتون، و همين‌طور در سال سگ ۱۳۸۵ خورشيدی در رو‌-در‌-‌روشدن با جورج واکر بوش پسر، نه تنها پا پس کشيد، بل‌که برخلاف عادت پيشين تبليغاتی که هر سال کلی هياهوی توخالی عليه «شيطان بزرگ» راه می‌انداخت؛ در سالِ سگ ۱۳۸۵ خورشيدی در جهت حفظ موقعيت خود، به‌معنای واقعی سکوت کرد و پيغام و پسغام‌های پنهانی فرستاد. ايرانيانی که حافظه‌شان را دست‌کاری نکرده‌اند، به احتمال زياد بخاطر دارند که در همين سالِ سگ ۱۳۸۵ بود که مردم کوچه و بازار، روز روشن بر مبنای آن ضرب‌المثلی که می‌گويد: "به در بگو تا ديوار بشنود!"، با صدای بلند به هم‌ديگر هُشدار می‌دادند که: "بوش دارد می‌آد!".
 
🔸 فهم هُشدارهای عمومی دشوار نيست اگر بدانيم که از جنگ جهانی دوم به اين سو، بجز يک استثناء در دورۀ رياست جمهوری ريچارد نيکسون که سال سگِ آن سال [۱۹۷۰ميلادی] متأثر از تغيير توازن نيروهای جهان عليه جنگ و کشتار بود؛ تجربه‌ی تعارضات بين‌المللی نشان می‌دهند که رؤسای جمهور آمريکا اعم از دمکرات و جمهوريخواه در «سال سگ»، دست به اعمال بسيار خطرناکی زده‌اند که خسارت‌های انسانی‌_‌طبيعی غيرقابل تحمل و جبران‌ناپذيری را بدنبال داشته است. يک نمونه‌ی برجسته و ويژه چنين اقدام خطرناکی، فرمان صدور بمباران هسته‌ای دو شهر «هيروشيما» و «ناکازاکی» توسط رئيس جمهور «ترومن» در سال ۱۹۴۶ ميلادی بود؛ يعنی سال سگ! 

🔸 در دهه گذشته، بعضی اسناد از جمله گزارش ويژه و سی صفحه‌ای «مرکز پژوهش‌های مجلس» در ايران نشان می‌دهند که حمله دولت بوش در سال ۲۰۰۶ ميلادی [سالِ سگ] به ايران بسيار جدی و فوری بود. مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارش خود می‌نويسد در سال ۲۰۰۶ ميلادی: "آن دو متغيری که محرک حمله آمريکا به هر دو کشور افغانستان و عراق بود، در مورد ايران نيز موضوعيت داشت". اين‌که چرا جنگی رُخ نداد، به گمانم تحت تأثير دو عامل مختلف بود: نخست شانس، و دوم، عقب‌نشينی جمهوريخواهان و حرف شنوايی بوش.

🔸 اگر بجای بوش پسر، مرد بی‌حساب و کتاب و غيرقابل محاسبه‌ای چون دونالد ترامپ رئيس جمهور آمريکا بود؛ آن‌وقت چه اتفاقی برای ايرانيان می‌افتاد؟ پاسخ پرسش را می‌توانيد از زبان رهبری بشنويد. بعد از پيروزی دونالد ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمريکا، آيت‌اله خامنه‌‌ای با زبان ديپلماتيک مختص به خود گفت: "ما نه عزا می‌گيريم، نه شادی می‌کنيم؛ برای ما فرقی ندارد" که معنای واقعی‌اش می‌شود: برای «ما» خيلی فرق دارد! چون‌که در نگاه رهبری، ترامپ مردی‌ست "صريح‌گو!"، جدا از اين، ارزيابی رهبری در آن سال، در واقع ارزيابی پيشا سالِ سگ بود. سالِ سگ امسال است: سال ۲۰۱۸ ميلادی يا ۱۳۹۷ خورشيدی! 
 


یکشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۹۷

جنگل مولا


🔸 يک ضرب‌المثل بسيار حياتی و مهمی در بين گيلانی‌ها و مازندرانی‌های قديمی رايج بود که در شرايط کنونی، به‌روزکردن آن بسيار ضروری است. آن‌ها می‌گفتند: "يارو درخت رو می‌بيند اما جنگل را نه!"

🔸 البته اين صرب‌المثل به گمانم بايد جهانی باشد و در هر کجای دنيا اگر جنگلی وجود داشته باشد، به احتمال زياد ضرب‌المثلی شبيه‌ی ضرب‌المثل شمالی‌ها در آن‌جا نيز پيدا خواهد شد. يک نمونه‌اش، ضرب‌المثل آلمانی است که می‌گويد: "درخت‌ها نمی‌گذارند آدم جنگل رو ببيند!" 

!Man sieht den Wald vor lauter Bäumen nicht




🔸 وجود ضرب‌المثل‌های مشابه در دنيا بيان‌گر اين حقيقت تلخ است که سطح آشنايی و شناخت عمومی در بارۀ جنگل، در مجموع ناچيز و محدود است. هنوز بسياری از مردم نمی‌توانند سطح و اندازه پيوستگی‌ای که ميان تداوم زندگی انسان و تداوم حيات جنگل وجود دارد را به آسانی محاسبه کنند. و از اين منظر، اغراق نيست اگر گفته شود که هنوز هم بسياری جنگل را به معنای اجتماع ساده‌ای از درختانی که در کنار هم ايستاده‌اند، می‌فهمند.  

🔸 اگر چه پيران ما در تعريف از جنگل می‌گفتند آن‌جا مکانی است که گياهان و جانوران، چنان عاشق و دل‌باخته‌ی هم‌ديگر شده‌اند که اگر از آن دو تن يکی بميرد، آن يکی هم افسرده و دق‌مرگ می‌گردد؛ اما، از آن‌طرف نيز می‌گفتند درخت، ثروت است، به آدم چشمک می‌زند و نمیشود از آن دل کنَد! همان‌طوری که برادران «ما» در چهل سال گذشته نتوانستند از آن دل بَکننَد. 

🔸 در ايران جنگل‌های طبيعی [همين‌طور مراتع، وحوش و آب‌ها] به‌دليل اهميت حياتی‌ای که دارند، دولت بايد مستقيمن مسئوليت حفاظت از آن‌ها را به عهده بگيرد و به‌ هيچ فرد و نهادی اجازه برداشت و بريدن حتا يک درخت را ندهد. اگر چه کشور به چوب و الوار نيازمند است اما، وقتی کل جنگل‌های زاگرس [که در حکومت جمهوری اسلامی فاتحه آن خوانده شد] و البرز تنها 7درصد از خاک کشور را تشکيل می‌دهند؛ بُريدن درخت‌ها يعنی قتل عام عمومی! يعنی جنايت! يک دولت مردمی و انسان دوست و ميهن‌دوست؛ بجای اين که بودجه‌های فوق کلان در اختيار تعدادی از آخوندهای قم و مشهد بگذارند، نيمی از آن بودجه را می‌تواند اختصاص دهد به جنگل‌کاری و گسترش جنگل‌های صنعتی برای تأمين نيازهای صنعتی کشور. اما ديديم که دولت‌های بعد از انقلاب و از زمان رجايی تا روحانی، کوچک‌ترين گامی در راستا برنداشته‌اند. دليل چنين تمردی هم برگرفته از ديدگاه نظری است. آن‌ها طرف‌دار «جنگل مولا» هستند.   

🔸 در ادبيات مداحان [همان‌هايی که دور مقام معظم رهبری را احاطه کرده‌اند] جنگل مولا، يعنی هرکه هرچه دلش خواست، انجام می‌دهد. يک نمونه‌اش: برادران قدرتمند ما در رأس نظام، هر روز، ۵۰_‌۴۰هزار هکتار از جنگل‌های شمال ايران را دارند نابود می‌کنند؛ با اسلحه‌های تمام اتوماتيک به جنگ حیوان‌های ناياب داخل جنگل رفتند و نسل‌شان را نابود کردند تا مبادا مزاحمتی برای کارگران درخت‌بُر ايجاد کنند؛ جنگل‌بانان و محيط‌بانان وظيفه شناس معترض را ترور می‌کنند تا مبادا رّد باند جنگل‌خوار را شناسايی و دنبال کنند. همين شبِ پيش که بام سبز لاهيجان [شيطان کوه سابق] بخاطر بی‌مبالاتی مسافری يا بخاطر تعمد بسازوبفروشی ظاهرن از طريق ته سيگار برافروخته‌ای آتش گرفته بود و باز ظاهرن باد گرم شديد، آن آتش را به روستای سوستان پشته که درب ورودی به جنگل است، رسانده بود؛ تا صبحدم، ضربان قلبم يک ريز و تُند تُند می‌زد. بگذاريد دليل آن تپش تُند و خطرناک را از زبان يک کارشناس جنگل و اکوسيستم بنويسم. 

🔸 هادی کيادليری استاد دانشگاه و رئيس انجمن جنگل‌بانی ايران در گفتگو با خبرنگار «مهر» گفت: "در شمال کشور بر اساس یک آمار در سه چهار سال اخیر ۴۰ میلیون اصله درخت ۳۰۰ ساله خشک شده است و جنگل در حال فروپاشی است. الان الگوی تمام آشفتگی‌ها عوض شده است. وقتی الگوی آشفتگی‌ها عوض می‌شود بسیار هشداردهنده است. آتش سوزی‌ها به شدت افزایش یافته و در زاگرس دو تا سه برابر شده است. یک میلیون هکتار از زاگرس دچار مرگ شده است. در مجموع وقتی این‌ها را در کنار اقدامات بشر [بخوانيد باندهای نابودکننده جنگل] قرار می‌دهیم باید گفت این عوامل مرگ اکوسیستم را بسیار نزدیک کرده است. يعنی تا ۳۰ سال آینده ديگر خبری از جنگل‌های شمال ايران نيست!"