یکشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۹۶

جـام زهـر



هر زمان که اصطلاح سياسی «جام زهـر» را از زبان کسی میشنوم يا میخوانم؛ ياد داستان فولکلوريکی میافتم که پيران شهر ما تعريف میکردند:  

در لاهيجان قديم مردی زندگی میکرد که شغل شريفاش دزدی بود. گويا دست مهربانش در جستوجوی پول و جواهر، اغلب جيبها و کيفها و صندوقچهها و نازبالشها را لمس کرده بود. اما از آنجايی که بسيار حرفهای عمل میکرد و ردّ پايی بهجا نمیگذاشت؛ دستگيری و محکوم کردنش هم آسان نبود. ... تا اين که در يکی از روزها مردم به تنگ آمده برای دادن آخرين اخطار به خانهاش ريختند و تهديد کردند هر دزدیيی که از امشب در شهر رُخ دهد، او را همراه با تمام زندگی و خانه و خانوادهاش يکجا به آتش خواهند کشيد. دزد به مردم قول شرف میدهد و میگويد: میدانم تعهددادن شبيه نوشيدن جام زهرست ولی، من از امشب به عهدم وفادارم و بعد از اين دزدی نخواهم کرد! ... مردم قول دزد را پذيرفتند و رفتند اما، از همان لحظه هر چه زمان میگذشت و روز به شب، و شب به نيمه میرسيد، بیتابی و ديوانگی دزد هم دَم-به-دَم بيشتر و بيشتر میگرديد. مگر میشود عادت ديرينهی دزدی را يک شبه ترک کرد؟ ساعتها فکر کرد تا راه حلی بيابد و سرانجام يافت: نصف شب سطلی برداشت و طنابی، پاورچين و دزدکی خودش را رساند به حياط خانۀ همسايه و سطل آبی از درون چاه‌اش کشيد و آورد و ريخت در درون چاه خانه خود، و بعدش هم رفت به بستر و با آرامشی باورنکردنی تا سحر خوابيد.

حکايت آيتاله خمينی هم شبيهی زندگی آن دزد همشهری ما، اگرچه به اجبار و بعد از اينکه يک نسل کامل از جوانان فعالِ درون جامعه اعم از بسيجی، سپاهی، سرباز وظيفه، ارتشی و ديگر گروههای داوطلب سياسی و اجتماعی را در جنگ نابود کرد؛ جام زهر نوشيد و قول داد که از آن پس خونی نريزد ولی، مگر میشود هشت سال عادت خون‌ريزی را يک شبه ترک کرد؟ او هم مانند دزد داستان ما دنبال راه حل میگشت و سرانجام راه حل مناسبی هم يافت: هولوکاست سياسی! يک هفته بعد از پذيرش قطعنامهی ٥٩٨، فرمان قتل عام زندانيان سياسی را صادر کرد. وقتی کشتار به پايان رسيد، مثل آن دزد آرام به بستر رفت و با آرامشی باورنکردنی‌ای خوابيد و ديگر بيدار نشد!     

جمعه، تیر ۲۳، ۱۳۹۶

دولت ائتلافی روباه؟



در تمام کشورهای جهان هر سال به‌بهانه‌های مختلفی صدها واژه يا اصطلاح تازه‌ای به ابتکار مردم طرح و ساخته می‌شوند و اغلب‌شان هم مورد پسند و توجه عمومی قرار می‌گيرند.

در کشور آلمان بنيادی به نام «انجمن زبان آلمانی» وجود دارد که يکی از وظايف ساليانه آن بررسی همين واژه‌های ابتکاری و پيشنهادی مردم است. با وجود سخت‌گيری‌های بسيار، هيأت ژوری آن انجمن هر سال يکی_‌دو اصطلاح پُرطنينی را که بيش‌ترين مبادله و بحث‌ها را در طول سال به‌دنبال داشت انتخاب می‌کنند. مثلن يکی از اين انتخاب‌ها [که تا حدودی سازگارست با موضوع و بحث پُست حاضر] مربوط بود به انتخاب وزيران و تشکيل کابينه در چهار سال پيش. در سال 2013 که دو حزب بزرگ «مسيحی دمکرات» و «سوسيال دمکرات» به تنهايی يا در ائتلاف با حزب‌های کوچک‌تر نمی‌توانستند دولت اکثريت را تشکيل دهند؛ مردم با ابتکار خودشان در جهت تشويق دو حزب بزرگ به ائتلاف، واژه سياسی «گروکو/Groko» را ساختند. اين واژه که اکنون وارد ادبيات سياسی آلمان هم شده است ترکيب کوتاه شده دو واژه «بزرگ» [گروسه/Grosse] و «ائتلاف» [کوئاليسيون/Koalition] است. 



الان هم در ايران ما درگير همين بحث تشکيل «دولت ائتلافی» هستيم. اما از آنجايی که هنوز هم وزن و اعتبار و کارنامه‌های حزب‌های موجود ناروشن و اغلب ماشين رأی جمع‌کنی هستند؛ توجه‌ها روی افراد متمرکز می‌گردند. از اين منظر يکی از پيشنهادهای کليدی اين است که حسن روحانی بجای اسحاق جهانگيری، محمدرضا باهنر را بعنوان معاون اوّل انتخاب کند. اين‌که چنين ائتلافی درست است يا غلط بحث ديگری است ولی، مطابق سنت سياسی جهانی که هر دولت ائتلافی به‌طور سنبليک بايد نامی داشته باشد؛ شما چه نامی را برای دولت ائتلافی روحانی_باهنر پيشنهاد می‌دهيد؟

تعداد محدودی از اصلاح‌طلبان در محافل خصوصی پيشنهاد دولت «روح نر» را داده‌اند. هنوز بطور دقيق نمی‌دانم که «روح نر» ترکيب کوتاه شده دو نام روحانی و باهنر است، يا يادآور دورۀ پدرخوانده‌گی رياست جمهوری رفسنجانی؟ 

تعدادی از اصول‌گرايان پيشنهاد نام دولت «آتش بس» را داده‌اند. به زبانی ديگر اين نام‌گذاری نوعی تهديد آشکاری‌ست به روحانی که اگر در دولت سهيم نباشيم، چوب لای چرخ دولت خواهيم گذاشت!            
خود محمدرضا باهنر پيشنهاد «دولت تَداق»[تدبير و اقدام] را داد. در واقع چنين پيشنهادی بيان سياسی و آراسته‌ی همان پيشنهاد نظامی‌ای هست که اصول‌گرايان حامی سپاه پاسداران داده بودند: دولت آتش بس!

اما جدا از نام‌گذاری‌های بالايی‌ها، بخشی از ايرانيان نيز شبيه‌ی مردم آلمان نام بسيار بامسمايی را برای چنين ائتلافی انتخاب کردند: «دولت روباه»؟! که گويا در ظاهر ترکيب کوتاه شده دو نام روحانی و باهنر است. آيا می‌توان گفت که منظور واقعی سازندگان اين واژه‌ی معنادار بدين علت است که با شکل‌گيری چنين ائتلافی کلاه بر سر رأی‌دهندگان خواهد رفت؟