🔹آنهايی که نمايش
مسخره اما آزمايشی را در روز قدس راه انداخته بودند، به گمانم عيار واقعی دستشان
آمد و نوع و نحوهی واکنش عمومی را تا اين لحظه ديدند و سنجيدند. اکنون نوبت
عاقلان نظام يا محافظه کاران آيندهنگر است که پا پيش بگذارند و به ولی فقيه
اطمينان دهند که بیسبب باد نکارد، چون که نسل کنونی نه اهل درو کردن طوفان است و
نه عليه نظام ولايت مطلقه شورش خواهد کرد.
🔹مهمترين ويژهگی
نسل جديد که در دورۀ اصلاحات و رياست جمهوری محمد خاتمی [۱۳۷۶ـ۱۳۷۵] متولد
گرديدند، قانونگرايی است. با وجودی که ۱۱۱سال از عمر نخستين مجلس مؤسسان و نخستين
قانون اساسی در کشور میگذرد؛ جامعه ايران برای نخستين بار شاهد حضور و عرضه اندام
يک نسل فعال پایبند به قانون يا نسل قانونگرا میگردد. ما پيش از اين، نسل مدنيتگرا
داشتيم اما نسل قانونگرا هرگز نداشتيم! اتفاقن آن نسل هم در نخستين سالی که رضا
خان پهلوی [۱۳۰۵] نظام دولت_ملتِ مدرن را بنيان نهاده بود، متولد شدند. آن نسل در
دهه تسلط خود، همهی نيازهای مبنايی_حقوقی شهروندی را که هر شهرنشينی بايد به آن
آگاه باشد و در زندگی روزانه بهکارش گيرد؛ به مردمی که اکثريت قريب به اتفاق آنان
بیسواد بودند، آموزش دادند، انواع تشکلهای مُدرن صنفی_سياسی_هنری را برای نخستين
بار در درون جامعه پايهريزی کردند و سازمان دادند. زنان را به خيابانها کشيدند
تا در جهت تحقق برابری حقوق انسانی_مدنی خود دوش_به_دوش مردان تلاش و مبارزه کنند
و صدها نمونه ديگر. اين تلاشها را روحانيان در آن روزها، نخست از طريق دروغ و
تُهمت و افتراء و سپس، با حمايت از کودتاگران متوقف ساختند و مانع از آن شدند تا
تحول نسلی_پارادايمی از مرحله مدنيتگرايی به قانونگرايی متحول گردند. صدها اسناد
تاريخی در اين زمينه گواهی میدهند که نسل واکنشگر بعدی در واکنش به کودتا، چگونه
بستر شکلگيری و تولد نسل شورشگرا را در درون جامعه مهيّا نمودند.
🔹در جوامع استبدادی،
تلاش و تحرک نسل مدنيتگرا همواره وابسته است به روی کار آمدن و حضور
و بقای دولت دمکرات. بهترين مثال بارز آن کودتای سال ۱۳۳۲ خورشيدی است. همه میدانيم
که چگونه با سقوط دولت ملی_دمکرات دکترمحمد مصدق، نهادسازی از پائين يک شبه ممنوع
و فعاليت نسل مدنيتگرا برای هميشه متوقف گرديد. اما برعکس، سنگاندازیهای کنونی،
بستن دست و بال دولت يا سرنگونی و بنیصدری کردن دولت روحانی کوچکترين تأثير منفیای
در روحيه و تلاش نسل قانونگرای فعلی ندارد و نخواهد داشت. زيرا که نسل کنونی از
دلِ همين هرجومرجها و بیقانونیهای چهل سالهای که انواع باندها و نهادهای
وابسته به ولايت آزادانه و به دلخواه راه انداختهاند؛ بيرون آمدهاند. هدف
راهبردی نسل امروز، نخست راهانداختن چرخهی قانون و مسئوليت پذيری در درون جامعه
است. برای نسل کنونی مهم نيست که خدا فلان يا بهمان رهبر را بغل کرد و بر کرسی
ولايت نشاند يا مکارم و جنتی. آنها تابع منطق عقلانی زمينی هستند و معتقدند که
همهی رهبران جهان بدون استثناء بايد منتخب و مشروع و پاسخگو باشند. چنين تمايل و
صدايی که از منظرهای مختلفی واقعی، ملموس و بسيجگرست را نمیشود با سرنگونی دولت
پس زد و خاموش کرد. اميدوارم عاقلان درون نظام در چنين شرايط حساسی، پنبه را از
گوش بردارند و بهطور واضح و دقيق به صداهايی که از گوشه و کنار ايران در حال
برخاستن هستند، گوش دهند.
پانوشت: جدول بالا را سال پيش در ارتباط با پرسشی که چرا
تحولات درون جامعه لاکپشتی و نسلی است، همراه با توضيحی در فیسبوک گذاشته بودم.
در باره نسلهای ديگر، در فرصتی دیگر خواهم نوشت. درضمن، علت بهرهگيری از پسوند
«گرا» بیشتر بخاطر تسهيل بيان و رساند
منظور بود.