پنجشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۹۶

ناهم‌زمانی



آمريکايیها چهل دقيقه «خورشيدگرفتگی» يا کسوف صدادار داشتند که همهی عالم و آدم در دنيا، همزمان خبردار شدند. 



برعکس، ايرانيان چهل سال است که گرفتار خورشيدگرفتگی مطلق هستند و کل کشور يک پارچه سياه پوش است و اندوهگين اما، تنها انگشت شماری در جهان وضعيت ما را درک میکنند و میدانند که خاصيّت کسوف ماندگار چيست و چهل سال غوطهور بودن در تاريکی چه تأثير خطرناکی بر زندگی ايرانيان و مردم منطقه گذاشت. 

بعضیها دليل اشتياق جهانيان به کسوف آمريکايی را تحت تأثيز دو عامل مهم يعنی وجود تکنولوژی برتر، و حضور قدرت رسانهای برتر در جهان میدانند. آيا واقعن چنين بود؟ 



وقتی در زمستان سال ۱۳۵۷ خمينی بر روی ماه پديدار شد و در برابر خورشيد عالمتاب سينه سپر کرد تا راه تابش نور را برای هميشه بر ايران زمين کور کند؛ در ميان خيل بیشمار تماشاچيانی که کنجکاوانه خيره به ماه شده بودند، نه تنها ژورناليستهای توانمند و وابسته به رسانههای قدرت‌‌مند آن روز جهان نيز حضور مؤثری داشتند و لحظه-به-لحظه خبرها را همراه با تصوير و فيلم بر روی آنتن میفرستادند بلکه، بعضی از چهرههای  آکادمی تأثيرگزار و معروف جهانی از جمله پروفسور «ميشل فوکو» [نويسنده مقالهی: "ايرانیها چه رويايی در سر دارند؟"] و پروفسور «ر. اوليانوفسکی» [نويسنده مقالهی ايران ــ بالاخره چه خواهد شد؟] نيز بهسهم خود بازتابدهنده دگرديسی ايرانيان در جهان بودند. از اين منظر پرسيدنیست پس چرا کسوف ما، مثل کسوف آمريکائيان اين همه صدادار نشد؟ آيا کسوف يا تاريکی چهل دقيقهای آنها به زبان عاميانه خورد روی «تشتِ صدادار» و کسوف چهل سالهی ما نيز خورد روی «پشمِ بیصدا»؟ 




پاسخ به اين پرسش پيچيده نيست! زمانی که تصويرها يا فيلم کسوف آمريکايی در جهان پخش میشدند، جهانيان به مدت هشت ماه شاهد تولد و گردش زيگزاگی ماه تابان آمريکا يعنی دونالد ترامپ را در منظومهی سياسی و ديپلماتيک جهانی لمس کرده بودند. در اين هشت ماه، بسياری به تجربه دريافتند که ميان آن تولد و نيازهای کنونی جهان، به نوعی «ناهمزمانی» تهديدگرانهای وجود دارد که اگر به امان خدا سپرده شود، کل جهان را به آتش خواهد کشيد. برعکس، کسوف ايرانی در چهل سال پيش و افتادن تصوير خمينی بر ماه، زمانی رُخ داد که نه تنها هنوز تجربهای از حکومت سياه اسلامی در جهان وجود نداشت بلکه، بسياری از جمله پروفسورهايی که در بالا از آنان نام بردهام، خطر تولد موجود ناقصالخلقه‌ای که ناهمزمان و غيرانطباق با زمانه بود را، به درستی درک نمی‌کردند و به همين دليل، کسوف ايرانی خورد روی پشمِ بیصدا، و برای صدمين بار در تاريخ، خودمان غوطهور در منجلاب اما از آن طرف، شدهايم مهمترين تجربه زندگی جهانيان!