تا آنجايی که امکانات اجازه میداد، اغلب کتابها، خاطرهها، يادداشتها و تحليلهايی که در طول ۶۴ سال گذشته به علت و چگونگی
شکلگيری کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ پرداختهاند را کموبيش مطالعه
کردم. اگر به اين ليست نام تعدادی از رُمانهای سياسی جهتداری مثل «قصه کودتا» اثر «ادوارد.جی.اپسين» را هم اضافه
کنم، به گمانم حجم و شرح داستان بی حد شود، يا به قول مولوی، مثنوی هفتاد هزار برگ
کاغذ شود!
اما دريغ که در ميان اين حجم عظيم،
کوچکترين اشارهای به اين مهم
نشد که ايرانيان خود مبتکر، طراح، بنيانگذار و پيادهکنندگان نخستين کودتا در جهان بودند. کودتايی که داريوش،
يکی از فرماندهان ارتش کورش در سال ۵۲۲ قبل از ميلاد مسيح، عليه حکومت مردمگرای «گئومات» راه انداخته بود.
تأکيد روی اين نکتهی تاريخی از
اين جهت مهم است که اگر ما ايرانيان از تجربهی نخستين
کودتايی که نياکانمان طراح و مبتکر اصلی آن بودند، درس درستی میگرفتيم؛ به آسانی میتوانستيم در
برابر هر نوع تهديد و کودتايی [از جمله کودتای ۲۸ مرداد] هوشيارانه برخورد کنيم و واکنش
نشان دهيم. البته و به احتمال زياد، هستند افرادی که چنين مقايسهای را برنتابند اما، همهی کسانی که
اندک شناختی در بارۀ کودتای ۶۴ سال پيش دارند، نيک میدانند
که به لحاظ محتوايی و ساختاری و غيره، کوچکترين تفاوتی
ميان کودتای سپهبُد زاهدی در سال ۱۹۵۳ ميلادی، با کودتای ارتشبُد داريوش در سال ۵۲۲
قبل از ميلاد وجود ندارد. هر دو ژنرال عليه دولتهايی شمشير
کشيدهاند که مشروعيتشان متکی به رأی و پشتيبانی مردم بود، نه برگرفته از فرّه
ايزدی! به زبانی سادهتر، هر دو کودتا در زمانی کليد خوردند که جامعهی
ايرانيان داشتند به سمت خودآگاهی گام برمیداشتند.
از آن طرف، هم هدف کليدی «گئومات»
که برای نخستين بار «انقلاب اجتماعی مسالمتآميز» و بدون
خونريزی را در جهان بهراه انداخت؛ و هم هدف بنيانی «دکترمحمد مصدق» که برای نخستين بار جنبش
حقوقی و مسالمتآميز «ملی شدن نفت» را در منطقه بهراه انداخت، جلب
و سهيمکردن مردم در تصميمگيریهای مهم سياسی و سرنوشتساز بود.
گرچه آنها [هم گئومات و هم مصدق] فرصتی اندک و عمری سه ساله در اداره کشور و
هدايت جامعه داشتند ولی در همين مدت کم، بذر آزادی و آگاهی به حقوق خويش تا آن
سطحی در دلِ جامعه ريشه دوانيد که هر دو شاه کودتاگر [هم داريوش شاه و هم محمدرضا
شاه] بخاطر ترس از اعتراضهای بعدی و شورشهای عمومی، يک
نهاد اطلاعاتی_امنيتی [ساواک] را سازمان دادند تا مخفيانه مردم را در کنترل و زير
نظر داشته باشند.
اين همه نوشتم تا بگويم که تاريخ
نه تنها به دليل عدم مطالعه و عدم هوشياریمان بهگونهای در ايران تکرار شد بلکه، احتمال تکرار
سه باره آن هنوز هم وجود دارد. چون که وضعيت امروزمان [بفهمی_نفهمی] تا حدودی شبيهی فضای سياسی مرداد ماه سال ۱۳۳۲
است. آنهايی که تجربهی کودتای ۲۸ مرداد را در توشه دارند، به احتمال زياد نيک میدانند که چگونه آن کودتا از درونِ تفکر پایبند
به جبههبندیهای ايدئولوژيک و شکلگيری نظامِ دو
جبههای در جهان سربرآورده بود. اگر در آن روز دولتهای آمريکا و انگليس با توسل به کودتا برای نخستين بار ناقوس
«جنگِ سرد» را در جهان نواختند و آينده و امنيت چند نسل بعدی را قربانی منافع
لحظهای خود ساختند؛ امروز، همان سناريو به شکلی ديگر، توسط قدرتی ديگر و نيروهای
اجرايی ديگر در ايران در حال تدارک و پياده شدن هستند. از من گفتن!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر