چهارشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۶

رأی ممتنع يعنی چه؟


مجمع عمومی سازمان ملل روز سه‌شنبه ۱۸ دسامبر،
قطعنامه «منع جهانی مجازات اعدام» را با ۱۴۴ رای
موافق، ‏‏۵۴ رای مخالف، و ۲۹ رای ممتنع به تصویب رساند.
این قطعنامه از همه کشورها می‌خواهد که اجرای مجازات
اعدام را متوقف ساخته و در جهت لغو قانون مجازات اعدام سمت‌گیری کنند. جمهوری اسلامی، امریکا و مصر از مخالفان این ‏قطعنامه بودند.‏

*****

نمايندگانی که به هر دليلی ـ‌چه ايدئولوژيک و چه به دليل مشکلاتی که در جامعه خود با آن مواجهه‌اند، آشکارا مخالف قطعنامه «منع جهانی مجازات اعدام» بودند، به نظرم شايسته احترام‌اند. «نه!» يک حق عمومی است و آن‌ها نيز با رأی نه، نشان دادند که آدم‌های دو رو و پنهان‌کاری نيستند. همين‌طور مخالفت اين گروه از کشورها، بدين معنا نيست که راه تعامل و گفت‌وگو با آنان برای هميشه بسته شده است. يکی از حُسن‌های اين رأی‌گيری آن است که افکار عمومی جهان، با ديدگاه‌ها و باورهای آنان آشنا می‌شوند و متناسب با نگرش، ظرفيت و تمايل‌شان، بدنبال راه‌حل‌های عقلانی‌ـ‌انسانی و اصولی می‌گردند.
آن‌چه که در اين رأی‌گيری نامفهوم و غيرقابل توجيه‌ست، آرای گروه ممتنع است! رأی ممتنع در اين قبيل موارد که می‌خواهند درباره زندگی و جان انسان‌ها تصميم بگيرند، يعنی چه؟ يعنی ما تفاوتی ميان نگرش، تمايل‌ و شيوه برخورد دولت‌هايی که مخالف مجازات صدور مرگ و اعدام‌اند، با نگرش، تمايل و شيوه برخورد دولت‌هايی که به بهانه سياسی و مستمسک قراردادن قانون اعدام، می‌خواهند رقيبان سياسی را از سر راه خود جارو کنند؛ نمی‌بينيم!
می‌گويند رأی ممتنع نوعی بی‌طرفی است. اما بی‌طرفی در برابر کی و چی و برسر چه چيز؟ اينجا سخن برسر جان انسان‌هاست. مخالفان مجازات اعدام حرف و حديث‌شان روشن است. موافقان اعدام نيز رُک‌و‌راست می‌گويند: ما کوچک‌ترين ارزشی برای جان جنايت‌کاران [که معمولا مساوی با جان مخالفين سياسی هم گرفته می‌شود] قائل نيستيم! در برابر اين دو رأی متضاد، رأی ممتنع يعنی جان انسان کشک!
بعضی از نمايندگان کشورهايی که رأی ممتنع داده بودند، در توجيه عمل‌شان می‌گويند: ما بخاطر پاره‌ای ملاحظات سياسی داخلی، از اين‌که مبادا در داخل کشور مورد انتقاد و مخالفت نيروهای بنيادگرا قرار بگيريم، بناچار رأی ممتنع داديم. در حالی‌که نظر واقعی دولت ما مخالفت با اعدام است و ديديد که در اين رأی‌گيری، ما راهمان را، از راه موافقان با اعدام جدا کرديم. يعنی رأی ممتنع داديم! راست و دروغ به گردن خودشان اما اين توجيه، يک توجيه شرمگينانه است. حتا فرض کنيم که اين گروه نيّت خيرخواهانی در سر داشتند، اما در آن مبادله، کفه آرای موافقان اعدام را سنگين‌تر کردند. ۲۹ رای ممتنع در آن رأی‌گيری، در عمل پشتوانه آرای مخالفان با قطعنامه محسوب می‌گردد و همه خواهند گفت: از ميان ۲۲۷ کشور، تنها ۱۴۴ کشور به قطعنامه رأی آری دادند. اين يک قاعده عمومی و مشهور رياضی‌ـ‌اجتماعی‌ست!
چند ماه پيش، نظير چنين برخوردی را در مجلس هفتم شاهد بوديم. وقتی که مجلس می‌خواست درباره تصميم به حضور يا خروج کشورما از عضويت در آژانس بين‌المللی هسته‌ای، به دولت اختيار تام بدهد. در آن رأی گيری نيز تعدادی رأی ممتنع دادند. اگر نماينده ايران در سازمان ملل متحد رأی مخالف به قطعنامه داد، حداقل می‌توانيم بگوييم او توجيه ايئولوژيک‌ـ‌دينی داشت. اما رأی ممتنع نمايندگانی که تصميم آنان مستقيما با سرنوشت ملت و منافع ملی ما پيوند خورده است را، چگونه می‌شود توجيه کرد؟ آيا رأی ممتنع نشان نمی‌دهد که منِ نماينده نسبت به سرنوشت ملت ايران بی‌تفاوتم؟
امتناع اگر تنها و مستقيما به فرد و منافع شخصی او ارتباط داشته باشد، تصميم رأی دهنده ـ‌صرف‌نظر از درستی يا نادرستی آن‌ـ بعنوان تصميم فردی، مورد احترام است. اما وقتی شخصی به نمايندگی از جمع و در ارتباط با منافع عمومی رأی ممتنع می‌دهد، فعل او تنها يک معنی دارد: بی‌پرنسيپی!