🔸 جهان
در برگيرنده فرهنگهای گوناگون و متنوعیست. اما از دريچه نگاه بسياری از شهروندان
امروزی جهان از جمله هنرمندان، نويسندگان و سياستمداران روشنبين و چشماندازنگر
و طراح؛ فرهنگ، يعنی پذيرش آن بخش از شيوۀ زندگی يا انگشتگذاشتن روی آن مجموعه از
آداب و کردار و رفتاری که منطبق بر زمانه باشند.
🔸 اين تعريف ساده در برگيرنده دو واقعيت بسيار مهمیست که نخست، بههيچوجهی
نمیشود فرهنگ را از تمدن (Civilization) عصر خود جدا کرد. چون که تحت تأثير چنين پيوستگیای
هست که زايشهای نوين و خلاقيتهای فرهنگی
امکانپذير میگردند و جريان پيدا میکنند؛ و اما دومين واقعيت، سياستهای
فرهنگیای که در عصر ما بیتوجه به مفاهيم مُدرنی چون حقوق بشر، حقوق شهروندی، حقوق
زنان و غيره باشند، بدون تعارف از بنيان ارتجاعی، ضد فرهنگ و ضد تمدن هستند.
🔸 حجاب، نماد
اسلام سياسی و يک قالب از پيش ساختهی تحميلی و ناسازگار با زمانه است. در واقع اين
نماد اسلام سياسی، پيش از اينکه برگرفته از باوری باشد، بيشتر، طرحوارهای است
نمايشی و ظاهرسازی که کوچکترين توجهای به تحول اخلاقی، به ارزشهای انسانی و زمانهپسند
بودن رفتارهای مسلمانان در درون جامعه ندارد. همين بیتوجهی نشانهی آن است که
برخلاف ادعای بنيادگرايان اسلامی از جمله خمينی، اسلام دين حکومت و سياست هم نيست.
اگر بود، احکام فقهی که ساخته و پرداخته ذهن فقها است، متناسب با زمانه دستخوش
تحوّل میشدند. دين درونی و غيرنمايشی میشد، و دينداران در انطباق با زندگی عصر
خود، به روز میشدند.
🔸 دليل توضيحات بالا اين بود تا بگويم رئیس سازمان امور اجتماعی ايران صبح ديروز
گفت: "۱۰ درصد جمعيت زنان ايرانی با نوعی ولنگاری رفتاری و بی بند و باری
اخلاقی، در حال ترويج «بد پوششی» و «فرهنگ برهنگی» در درون جامعه هستند".
منظور تقی رستموندی از بهکارگيری اصطلاحهای «ولنگاری رفتاری»، «بیبندوباری
اخلاقی» و «فرهنگ برهنگی»؛ اشاره به رفتارهای ۴ ميليون زنان مُدرن و فعال مدنی
مخالف سرسخت حجاب اسلامی در ايران است که روزانه و به اشکال مختلفی تابوشکنی میکنند
و آگاهانه از خط قرمزهای ارتجاعی میگذرند. اما جمهوری اسلامی بجای انديشيدن که چرا
روز_به_روز بر تعداد مخالفان حجاب در درون جامعه افزوده میگردد؛ به شيوه کهنهشده
اتهامزنی روی میآورد. آيا برداشتن روسری از سر نشانهی «فرهنگ برهنگی» است؟ آيا
حجاب فرهنگ اسلامی است؟ چه کسی چنين ادعايی کرده است؟
🔸 در ميان مسئولان اسلامی اگرچه آيتاله خامنهای در هر شرايطی دو موضوع «تهاجم
فرهنگی» و «حجاب اسلامی» را در ارتباط با هم و در انطباق بر هم طرح میکند و میفهمد
اما، نگاه و برداشت و تعريفی که رهبری در هر گريزی در باره حجاب اسلامی ارائه میدهد؛
در مقايسه با نگاه و برداشت پيشين، بُعدی تازه و کاملن متفاوتی را باز میکند. اين
تناقض بدين معنی است که نظريهپردازان اسلامی درک منسجم و تعريف مشخصی از حجاب
ندارند.
🔸 دو دهه پيش وقتی رهبری از تهاجم فرهنگی سخن گفت و حجاب را جزئی از فرهنگ
اسلامی تعريف کرد؛ اگرچه آخوندهای اصلاحطلب شادمانه گفتند: "طيبالله ..."
يعنی دَمت گرم رهبرا که ما را از سرگردانی نجات دادی؛ ولی، آقازادههای تحصيلکرده
در دانشگاههای آمريکا و اروپا، طنزهای شيرينی عليه "مقام عظما بهعنوان نخستين
مبتکر و بنيانگذار فرهنگ اسلامی" ساختند. بعدها و به احتمال زياد مشاوران
دانشگاهی برای آقا توضيح دادند که تا پيش از انقلاب اسلامی کسی اسلام را به معنای
امروزی «فرهنگ» معرفی نکرد و نخواهد هم کرد. چون که بهرهگيری از مفاهيم مُدرن و
امروزی در توضيح اسلام، تابع شرايطی است که ديگر فرهنگها را همسطح و همطراز با
فرهنگ اسلامی بگيريد. تحت تأثير چنين رهنمودی بود که رهبری نظرش را تغيير داد و
گفت: "منظور ما از فرهنگ، عقايد و اخلاق است".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر