يکی رأی آریاش را با ساختن فيلم در صندوقها میريزد، و ديگری رأی نهی خود را با خواندن ترانهای. همين نمونهها نشاندهنده تنوع و گوناگونی در انتخابات دورۀ دهم هستند. حتا اگر چنين تنوعی در چشم شما به گونهای ديگر و غيرواقعی جلوه کنند!
میدانم تعدادی معتقدند که آن تنوع بدين معناست که حالا، بسيار آسان میشود در درون طيفهای مختلف سياسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و غيره، خطِ مرز «خودی» و «غيرخودی» را ديد و ترسيم کرد. و باز میدانم که تنوع در جامعه ما رنگ و بوی ديگری دارند. بهويژه هنگامی که آن رنگها و بوها، جامهی بومی بر تن میکنند. مثلاً نشان بينالمللی نهادهای محيط زيست تغيير ماهيت يافته و به رنگ سبز مخلصالسادات مبدل میگردند. و رنگ...الخ.
مادامی که بخش عمده مردم جامعه از منظر «رانتير» و رانتخواری اوضاع و احوال را برمیرسند، شايد راهی جز گفتن اين تذکار نباشد که «ای دوست! تو کلاه خويش را قاضی کن». اما از آنطرف هم میدانيم که چرخه جهان را نمیشود وارونه چرخاند! همينکه موسيقی، ترانهها و کنسرتهای شاد، جانشين مرثيهها و تعزيهخوانیها میگردند؛ همينکه به جای شعار «مرگ بر بی حجاب»، گروهی از هنرمندان روی چهرههای زيبا و شادمان جوانان زوم میکنند و از اينطريق، پروژکتورها را بر دلهای اهالی سنتنشين میتابانند تا جاده زندگی آينده را روشنتر ببينند؛ همينکه تعدادی از ستارگان زيبا، يا خوانندگان خوشصدا و محبوب قلبها پا به عرصه عمومی گذاشتند و موزون و دلنشين و روحانگيز، موافق و مخالف را باهم و در يک زمان آواز میدهند؛ مشخص است که زندگی در حال تغييراتی تازهاند و راه و روش مطلوب خود را میطلبدند و اين يعنی: آغاز يک پايان!
با هم میبينيم و میشنويم ترانهی «تصميم» ابی را:
از اين «تصميم» میترسم ـ در افکارم همه نام است
دلم در کاغذی مرموز ـ در اين صندوق پنهان است.
از اين «تصميم» میترسم ـ که مار از آستين رويد
و دست معرکهگيری ـ کليد جعبه را جويد.
از آزادی اگر گفتند ـ بدان دريا سرابی هست
بگو! بين بد و بدتر ـ چه حق انتخابی هست؟
به انسان رأی خواهی داد ـ بهعنوان، عکس را تبليغ
به عشق بهتر از پيشه ـ دموکراسی، در تعليق
کسیکه فکرکردست بعد ـ نماد خون پيدا کرد
به جای ديدن يک فيلم ـ ميان پرده تماشا کرد.
از آزادی اگر گفتند ـ بدان دريا سرابی هست
بگو! بين بد و بدتر ـ چه حق انتخابی هست؟
پ.ن: در مورد عنوان نوشته زياد سختگير نباشيد.
میدانم تعدادی معتقدند که آن تنوع بدين معناست که حالا، بسيار آسان میشود در درون طيفهای مختلف سياسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و غيره، خطِ مرز «خودی» و «غيرخودی» را ديد و ترسيم کرد. و باز میدانم که تنوع در جامعه ما رنگ و بوی ديگری دارند. بهويژه هنگامی که آن رنگها و بوها، جامهی بومی بر تن میکنند. مثلاً نشان بينالمللی نهادهای محيط زيست تغيير ماهيت يافته و به رنگ سبز مخلصالسادات مبدل میگردند. و رنگ...الخ.
مادامی که بخش عمده مردم جامعه از منظر «رانتير» و رانتخواری اوضاع و احوال را برمیرسند، شايد راهی جز گفتن اين تذکار نباشد که «ای دوست! تو کلاه خويش را قاضی کن». اما از آنطرف هم میدانيم که چرخه جهان را نمیشود وارونه چرخاند! همينکه موسيقی، ترانهها و کنسرتهای شاد، جانشين مرثيهها و تعزيهخوانیها میگردند؛ همينکه به جای شعار «مرگ بر بی حجاب»، گروهی از هنرمندان روی چهرههای زيبا و شادمان جوانان زوم میکنند و از اينطريق، پروژکتورها را بر دلهای اهالی سنتنشين میتابانند تا جاده زندگی آينده را روشنتر ببينند؛ همينکه تعدادی از ستارگان زيبا، يا خوانندگان خوشصدا و محبوب قلبها پا به عرصه عمومی گذاشتند و موزون و دلنشين و روحانگيز، موافق و مخالف را باهم و در يک زمان آواز میدهند؛ مشخص است که زندگی در حال تغييراتی تازهاند و راه و روش مطلوب خود را میطلبدند و اين يعنی: آغاز يک پايان!
با هم میبينيم و میشنويم ترانهی «تصميم» ابی را:
از اين «تصميم» میترسم ـ در افکارم همه نام است
دلم در کاغذی مرموز ـ در اين صندوق پنهان است.
از اين «تصميم» میترسم ـ که مار از آستين رويد
و دست معرکهگيری ـ کليد جعبه را جويد.
از آزادی اگر گفتند ـ بدان دريا سرابی هست
بگو! بين بد و بدتر ـ چه حق انتخابی هست؟
به انسان رأی خواهی داد ـ بهعنوان، عکس را تبليغ
به عشق بهتر از پيشه ـ دموکراسی، در تعليق
کسیکه فکرکردست بعد ـ نماد خون پيدا کرد
به جای ديدن يک فيلم ـ ميان پرده تماشا کرد.
از آزادی اگر گفتند ـ بدان دريا سرابی هست
بگو! بين بد و بدتر ـ چه حق انتخابی هست؟
پ.ن: در مورد عنوان نوشته زياد سختگير نباشيد.