نور پروژکتور را گرفت بطرف دهانم، پنس را برداشت و پارچه آغشته به یُد و پنیسلين را از درون سوراخی که بر اثر کشيدن دندان در لثه تعبيه شده بود، بيرون کشيد. دستيارش سُرنگ نيمه پری را که محتوايش مايع ضدعفونی بود بهطرف دکتر گرفت ولی، آقای دکتر با تحکم گفت: "ديگر نيازی به شستوشو نيست! همه چيز مرتب و عالیست". بعد درحالی که دستهايش را بههم میماليد رو به من کرد و گفت: "خيلی عالی شد! حالا تو آزادی هم در جشن زمستانی ايرانيان بهياد حافظ، و هم بهخاطر کريسمس و بهياد مسيح، اين روزها شرابِ داغ بنوشی".
دکتر يوچ مرد بسيار نازنين و کارش هم عالی و تقريبا بینظير است. با وجود براين، او يک دندان پزشک است و دندان پزشکی، بهمفهوم واقعی یعنی تجارتخانه! از آنجايی که در آلمان ميان مؤسسات بيمهدرمانی [بهخصوص با رفرمها و کنترلها و سختگيریهای اخير] و دندان پزشکان، برسر پارهای پرداختها و هزينهها هميشه درگيری و چانهزنی وجود دارد، بيچاره بيمار، مجبور است جور اين مبادله را بهجان بخرد. جوری که در عصر معجزات علم پزشکی و در کشوری که اين همه مدعی است، هفده شبانهروز، بخاطر چرکی شدن يک دندان درد کشيدم. برای خارج کردن چرک، ابتدا لثه را شکافتند، بعد دیدند یک عصب فرعی فعال دارد، ريشه دندان را از پائين قيچی کردند، و سرانجام، دندان هم طاقت اين همه پيچوتاب و فشار را نداشت، لق شد و شکست و طفلک دکتر نازنين، تسليم پندی گرديد که در ايام کودکی بهصورت دو بيتی [متأسفانه شعرش را بخاطر ندارم] زير گوشمان میخواندند: قرض مردم، درد دندان، اگرچه جانسوزند سخت؛ اولی را میشود پرداخت اما، دومی را بايد کشيد دور انداخت!
هدف از اين مقدمهچينی، فقط توجيه غيبت ناگهانی و چهار هفتهای نيست، بلکه تلاش برای فهم مفهوم ارزش جان آدمی و اينکه چه چیزی در اين ميانه جانسوزتر است؟ درد دندان يا بیتفاوتی در برابر انسان؟ و مهمتر، من از جهان سوم، جهانی که اکثريت مردمش بهدليل فقر مالی، بهداشتی و فرهنگی، بيشترين قربانیان را در برابر تهاجم انواع ويروسها و آلودهگیها تشکيل میدهند، سخن نمیگويم. سخن برسر شهروندان جامعه صنعتی است که به دليل بیکاری و فقر مالی، مراجعان به دندان پزشکی در شش ماهه اول سال جاری، نسبت به سال پيش، بيش از چهل درصد اُفت داشته است.
در يک جامعه برنامهريزی شده و کلاننگر، چهل درصد اُفت، نشانهی معانی مختلفی است. حتا اگر از بحثهای انتزاعی و ديگر مسائل مربوط به مقولات انسانی و حقوق بشری چشمپوشی کنيم، يک نکته را بههيچوجه نمیشود ناديده گرفت: هر شهروند واقعبين و آگاه به منافع و امنيت ملی، همين عدم مراجعه مردم به دندان پزشکی را بمثابه خطری که میتواند آينده کشور را (بهدليل تحمیل مرگ و مير و زيانهای مالی) مورد تهديد قرار دهند، ارزيابی میکند. فکر میکنيد واکنش دندانپزشکان آلمانی در برابر چنين اُفتی چه بود؟ اتحاديه دندانپزشکان بیتوجه به حقوق مردم، ظاهرا نوک حمله را متوجه رفرمهای درمانی و مؤسسات بيمه کرد. اما در خفا و باتوجه به اطلاعات پراکندهای که از اينجا و آنجا شنيده میشوند، در چند هفته گذشته، زير عنوان انتقال تجارب، يکسری جلسات خصوصی را در شهرهای مختلف برگزار کرد. جلساتی که دندانپزشکان میآموزند چگونه فرمهای بيمه را پُر کنند (يعنی غيرواقعی و دروغ) و به چه طريقی بيشترين درآمد را کسب کنند؟!
در يکی از اين جلسات خصوصی، دکتر منصف و باوجدانی در پشت تريبون قرار گرفت و گفت: "ما مسئول دندانها و دهان گُهی بيماران نيستيم! ما در برابر زحماتی که کشيدهايم و تخصصی را که کسب کردهايم مسئوليم و اجازه نمیدهيم حقوقمان را در اين وسط ناديده بگيرند و زيرپا بگذارند..."؟! ای کاش يک آدم غيرمنصف و بیوجدان در آن جمع حضور داشت و به آقای دکتر يادآوری میکرد که اگر دندان بعضیها گُهیست، يک دليلش بخاطر کرونههايیست که بيماران بنا به توصیه شما میگذارند؛ اگر دهان بعضی بيماران مايهدار و خوشپرداختی که بيمه شخصی دارند گُهیست، ناشی از مصرف اسپرههاست که شما از آن استفاده میکنيد. اسپرهای که قبل از تزريق آمپول بیحسی مورد مصرف قرار میگيرد و باوجودی که میدانيد استفاده از آن موجب آلرژی و آلودگی دهان است اما، به اين دليل که بعد از هر بار استفاده نُه يورو به درآمدتان اضافه خواهد شد، اخلاق و انسانيت را زيرپا میگذاريد.
قصدم از اين مثال يکپارچه کردن همه دندانپزشکان نیست. انسانهای والايی هم در اين صنف وجود دارند که از حقوقشان میگذرند و يا تا بینهایت با بيمارن کمدرآمد راه میآيند و مدارا میکنند. اما منظور و برداشت اين نوشته، برجسته ساختن يک معضل اجتماعیست. موضوع برسر قواعدی است که انسجام و استحکام آن در روند کنونی، بهمعنای زيرپا نهادن يکسری قوانين حقوقبشری در درون جامعه است. سخن برسر يکسری جهتگيریهای غيرانسانی در اروپاست و چگونه میتوان از همين معضل ساده در آلمان، نقبی زد به انگلستان و اينکه به چه دليل يک شهروند انگليسی راضی میشود تا بر عليه منافع خويش، وارد سازمان القاعده گردد.
دکتر يوچ مرد بسيار نازنين و کارش هم عالی و تقريبا بینظير است. با وجود براين، او يک دندان پزشک است و دندان پزشکی، بهمفهوم واقعی یعنی تجارتخانه! از آنجايی که در آلمان ميان مؤسسات بيمهدرمانی [بهخصوص با رفرمها و کنترلها و سختگيریهای اخير] و دندان پزشکان، برسر پارهای پرداختها و هزينهها هميشه درگيری و چانهزنی وجود دارد، بيچاره بيمار، مجبور است جور اين مبادله را بهجان بخرد. جوری که در عصر معجزات علم پزشکی و در کشوری که اين همه مدعی است، هفده شبانهروز، بخاطر چرکی شدن يک دندان درد کشيدم. برای خارج کردن چرک، ابتدا لثه را شکافتند، بعد دیدند یک عصب فرعی فعال دارد، ريشه دندان را از پائين قيچی کردند، و سرانجام، دندان هم طاقت اين همه پيچوتاب و فشار را نداشت، لق شد و شکست و طفلک دکتر نازنين، تسليم پندی گرديد که در ايام کودکی بهصورت دو بيتی [متأسفانه شعرش را بخاطر ندارم] زير گوشمان میخواندند: قرض مردم، درد دندان، اگرچه جانسوزند سخت؛ اولی را میشود پرداخت اما، دومی را بايد کشيد دور انداخت!
هدف از اين مقدمهچينی، فقط توجيه غيبت ناگهانی و چهار هفتهای نيست، بلکه تلاش برای فهم مفهوم ارزش جان آدمی و اينکه چه چیزی در اين ميانه جانسوزتر است؟ درد دندان يا بیتفاوتی در برابر انسان؟ و مهمتر، من از جهان سوم، جهانی که اکثريت مردمش بهدليل فقر مالی، بهداشتی و فرهنگی، بيشترين قربانیان را در برابر تهاجم انواع ويروسها و آلودهگیها تشکيل میدهند، سخن نمیگويم. سخن برسر شهروندان جامعه صنعتی است که به دليل بیکاری و فقر مالی، مراجعان به دندان پزشکی در شش ماهه اول سال جاری، نسبت به سال پيش، بيش از چهل درصد اُفت داشته است.
در يک جامعه برنامهريزی شده و کلاننگر، چهل درصد اُفت، نشانهی معانی مختلفی است. حتا اگر از بحثهای انتزاعی و ديگر مسائل مربوط به مقولات انسانی و حقوق بشری چشمپوشی کنيم، يک نکته را بههيچوجه نمیشود ناديده گرفت: هر شهروند واقعبين و آگاه به منافع و امنيت ملی، همين عدم مراجعه مردم به دندان پزشکی را بمثابه خطری که میتواند آينده کشور را (بهدليل تحمیل مرگ و مير و زيانهای مالی) مورد تهديد قرار دهند، ارزيابی میکند. فکر میکنيد واکنش دندانپزشکان آلمانی در برابر چنين اُفتی چه بود؟ اتحاديه دندانپزشکان بیتوجه به حقوق مردم، ظاهرا نوک حمله را متوجه رفرمهای درمانی و مؤسسات بيمه کرد. اما در خفا و باتوجه به اطلاعات پراکندهای که از اينجا و آنجا شنيده میشوند، در چند هفته گذشته، زير عنوان انتقال تجارب، يکسری جلسات خصوصی را در شهرهای مختلف برگزار کرد. جلساتی که دندانپزشکان میآموزند چگونه فرمهای بيمه را پُر کنند (يعنی غيرواقعی و دروغ) و به چه طريقی بيشترين درآمد را کسب کنند؟!
در يکی از اين جلسات خصوصی، دکتر منصف و باوجدانی در پشت تريبون قرار گرفت و گفت: "ما مسئول دندانها و دهان گُهی بيماران نيستيم! ما در برابر زحماتی که کشيدهايم و تخصصی را که کسب کردهايم مسئوليم و اجازه نمیدهيم حقوقمان را در اين وسط ناديده بگيرند و زيرپا بگذارند..."؟! ای کاش يک آدم غيرمنصف و بیوجدان در آن جمع حضور داشت و به آقای دکتر يادآوری میکرد که اگر دندان بعضیها گُهیست، يک دليلش بخاطر کرونههايیست که بيماران بنا به توصیه شما میگذارند؛ اگر دهان بعضی بيماران مايهدار و خوشپرداختی که بيمه شخصی دارند گُهیست، ناشی از مصرف اسپرههاست که شما از آن استفاده میکنيد. اسپرهای که قبل از تزريق آمپول بیحسی مورد مصرف قرار میگيرد و باوجودی که میدانيد استفاده از آن موجب آلرژی و آلودگی دهان است اما، به اين دليل که بعد از هر بار استفاده نُه يورو به درآمدتان اضافه خواهد شد، اخلاق و انسانيت را زيرپا میگذاريد.
قصدم از اين مثال يکپارچه کردن همه دندانپزشکان نیست. انسانهای والايی هم در اين صنف وجود دارند که از حقوقشان میگذرند و يا تا بینهایت با بيمارن کمدرآمد راه میآيند و مدارا میکنند. اما منظور و برداشت اين نوشته، برجسته ساختن يک معضل اجتماعیست. موضوع برسر قواعدی است که انسجام و استحکام آن در روند کنونی، بهمعنای زيرپا نهادن يکسری قوانين حقوقبشری در درون جامعه است. سخن برسر يکسری جهتگيریهای غيرانسانی در اروپاست و چگونه میتوان از همين معضل ساده در آلمان، نقبی زد به انگلستان و اينکه به چه دليل يک شهروند انگليسی راضی میشود تا بر عليه منافع خويش، وارد سازمان القاعده گردد.
۷ نظر:
دندان درد هم چیز بدی آنهم در این موقع سال خب رفیق عزیز کمتر شکلات بخور با اجازه در بلاگ نیوز لینک دادم
حسن گرامی سلام، امیدوارم از درد آسوده شده باشی، هر چند با یک دندان کمتر. حتما در جایی نیست که مانع از لبخند زدن به روی دنیا شود. هر چند که زیاد هم جای لبخند نیست! اما با این همه امیدوارم تعطیلات خوبی در روزهای کریسمس داشته باشی
پویا
خوشحالم كه بعد از مدتها برگشتيد ولو با يك دندان كمتر :)
خوب میفهمم چی میگی، چون اتفاقاً من همين دو هفتهی پيش دندان عقلم را کشيدم:)
تعطيلات خوش!
سلام،نگرانتان شده بودیم.نگرانی مان را همین امروز به وبلاگستان هم کشاندیم که آمدید. به امید آن که همیشه سلامت باشید و بتوانید شراب سلامتی سر بکشید! ارادتمند
دندانپزشکی برای من یکی که از رفتن توی خود خود جهنم هم مرگبارتر است.
بچه که بودم یک بار گذاشتم یکی از دندانهای شیری ام تا ته خراب شد و تمام شد رفت پی کارش، اما دکتر نرفتم!
سلام دوستان عزيز! سپاسگزارم از آن همه مهر و توجه شما!
بیريا بنويسم که اگر محبت دوستان نبود، شايد مدتها پيش همين فانوس کمسو و کورسو نيز، برای هميشه مرده و خاموش شده بود. دست همه شما را از دور میفشارم و برایتان شادی و شادکامی در زندگی آرزو میکنم!
ارسال یک نظر