در جنگلهای استان گيلان و معمولاً در جوار درختچههای تيغدار
«گُل کُشان» و در اطراف خارستانهای [=تيف کَلَه] تمشک
[=بولوش]، درختانی ديده میشوند که از نوک شاخهها تا
انتهای ساقه، بهطور يکدست پوشيده از خارهای تيز و
ضخيم و مثل «جوجه تيغی»، تيغدار است. نام اين درخت [=دار]
در استان گيلان «لالیکی» است. معادل فارسی ندارد و تا آنجايی که من میدانم، در زيستشناسی نيز تقريباً با همين نام _در کنار نام لاتين_ نوشته و شناخته میشود.
مردم کوهستان [= گالشها] به درختهای «لالیکی» میگويند نگهبانان خارستان. اين اصطلاح به اين دليل که نه میشود نردبانی را به آن تکيه داد و نه میتوانی دور آن طنابی را بگذرانی [دو وسيله ضروری برای چيدن تمشکهای جنگلی]، رايج گرديد. البته چيدن تمشک در کناره جادههای شمال شايد آنقدرها هم مشکل نباشند، اما تمشکچينی در جنگل و آن هم از بالای خارستانی به وسعت صد متر مربع [و شايد هم بيشتر]، کاری است بسيار سخت و خطرناک و نيازمند آدمهای کارکشته و ماهر.
اما منظور از اين مقدمه نه ورود به عرصه زيستشناسی است! غرض اصلی، توجه دادن به يک مقولۀ فرهنگی و حضور آن واژه بهعنوان سنبل ريا و نمادی از کارکردهای منفی در فرهنگ گيلانیها است. گيلانیهای وقتی میخواهند تعريفی از فرد مشخصی که از هر لحاظ «قال چاقگر»، «قابانداز» و عوامفريب است، به ديگران ارائه دهند، میگويند يارو خيلی آسان میتواند از درخت «لالیکی» بالا برود. يا به آدمهای دو رو، دروغگو و ناصادق میگويند: تو آنقدر صاف و صادق هستی مثل درخت لالیکی! تو مثل درخت لالیکی بیشيله پيلهای! و... الخ.
اين نوشتم تا بگويم که آقای پاليزدار، يک نمونهی بارز و برجستهای است در بين سياستمداران تازه به دوران رسيده امروز ايران، که هم انگيزه و هم ماهيت و هدف کارزار سياسی آنان دقيقاً از همان جنسی است که گيلانیها میگويند لالیکیدار. صاف و صادق و بدون شيله پيله مثل همان درخت! بههيچوجه قابل اتکاء و اعتماد نيستند و نزديک شدن و استنادکردن از آنها، مثل نزديک شدن به درخت لالیکی، نتيجهای جز زخم برداشتن نخواهد داشت. آيا اين تعريف مبتنی بر دلايلی هم هست؟ مهمترين دليل، ماهيت اين عمل افشاگرانه است که با انگيزه تحريک اذهان عمومی بهمنظور ترساندن ديگر رقبای سياسیـتجاری طرح گرديد. هدفی را که اين عضو «هيئت ديوانگان» و پابرهنهگان فرهنگی در دورهگردیها و سخنرانیهای استانی دنبال میکند، پيش از آنکه بيانگر اطلاعرسانی بهمفهوم عام کلمه باشند، بيشتر نشانگر سوءاستفادههای سياسی است. میبينيم که در مجموع حرف و حديث تازهای نداشت. هم افشای دزدیها و چپاول ثروتهای ملی موضوع تازهای نيستند و هم، ليست نامهايی را که ارائه داد، ليست سوختهای هستند. از اين منظر، طرح يک پرسش کليدی الزامی است که: آيا هدف اين افشاگریها بدين معنا نيست که حاميان پاليزدار میخواهند با بهرهگيری از احساسات پاک جوانان دانشجو، آنان را سپر سهمخواهیهای خود قرار دهند و سوژهای شبيه ماجرای هيجده تير را در يکی از دانشگاههای استانها پياده کنند؟
اگرچه افشاگری پاليزدار جنبه علنی داشت و با استفاده از ابزارهای تکنيکی، شکل عمومی بهخود گرفت، ولی با توجه به ماهيت نظام سياسی و شيوه افشاگرانهای که حکومت در طول تاريخ سی ساله خود، به انحای مختلف و عليه گروههای مختلف در پيش میگرفت، پديده نوظهوری نبود. در مبارزۀ بين جناحها و در ميان نيروهای خودی، اين نوع افشاگری چيزی است در سطح همان بولتنهايی که همه ماهه منتشر میشوند و دستبهدست میگردند. در واقع موضوعی که در اين مبادلهها حائز اهميت اساسی است افشاگری، هم نوع و هم پايه و مضمون مناسبات نيروهای درون قدرت را رقم میزنند. و همين نشان میدهد که مکانيسم درونی قدرت، نه تنها بههيچوجهی قابل تغيير و تحول نيست بلکه، چون خورهای از درون، آرامـآرام در حال خوردن روح و کالبد نظام سياسی است و تا اين لحظه موقعيت و مقام آن را بهعنوان يک رژيم مديريت بحران در نظام بينالمللی تثبيت کرده است.
اينکه چرا بعد گذشت سی سال حکومت اسلامی هنوز هم قادر نيست سامان سياسی مشخص، منطقی و فارغ از تشنج بهخود بگيرد، دلايل مختلف اعتقادی و فرهنگی دارد. چرا که پايه نظام کنونی را، تفکر «کسب غنيمت و پخش صدقه» تشکيل میدهد. اين قضيه هم ريشه در اعتقادهای دينی و فتوحات پيامبر اسلام دارد. حتا علیبن ابیطالب بهعنوان فردی که رهبر اپوزيسيون قدرتطلب شناخته میشد، بهرغم اختلافهايی که با عمر و عثمان داشت ولی، فرزندانش در سپاه هر دو خليفه حضور داشتند و برای کسب غنائم بيشتر شمشير میزدند. ساختاری که بر چنين مبنايی شکل بگيرد، اگرچه در ظاهر انواع نهادهای مُدرن و حقوقی را داراست، اما در عمل و بهمفهوم واقعی و سياسی، ما با يک سيستم ملوکالطوائفی روبهرو هستيم. همهی منابع توليد ثروتهای ملی را در درون چند بنياد [بنياد مستضعفان، بنياد رضوی و غيره] گرد آورده بودند و رهبر چون اربابی نيکوکار، بخشهايی از منابع عمومی را در ميان رعايای وفادار و خدمتگذار خود و دقيقتر، در بين عشاير مختلف سياسی، بذل و بخشش میکرد و میکند. هرچه از زمان انقلاب دورتر میگرديم، نه تنها آرمانخواهی و پایبندی به حقوق مستضعفان رنگ میبازند بلکه، فرهنگ سياسی عشيرهای و مبانی آن جلوهای برجستهتر و رنگينتر بهخود میگيرند. قواعد بازی سياسی برای نيروهای تازه به دوران رسيده، معنايی جز هماهنگی در افشاء، طرد و سرکوب رقبا از صحنه، آمادگی دايمی برای حمله احتمالی از طرف رقيبان، بهچنگ آوردن هرچه بيشتر ثروت از راه اخاذی، ايجاد وحشت و تجاوز و غيره ندارد.
با توجه به اشارههای بالا، اکنون از اين افشاگریها و پردهدریها تنها میتوان يک نتيجه گرفت که ميان ايلات سياسی بر سر سهمخواهی بيشتر اختلاف افتاده است. به زبانی ديگر ادامهی همان ماجرايی است که با انفجار حسينيه شهر شيراز، جنبه علنی و عمومی بهخود گرفته است. اگر در ماجرای قبلی نخست میخواستند از بهائيان طعمه بگيرند، حالا به دانشجويان چشم دوختهاند، بهخصوص به دانشجويان شيراز که برعليه بعضی از پاسداران دست به افشاگریهايی زده بودند.
۵ نظر:
دربلاگ نیوز لینک شد
سلام آقای درویش پور عزیز
ظاهرا و خوشبختانه دانشجویان در دام پالیزدار و قبیله اش نیفتاده اند.
آدم دلش بدجوری می سوزه...
نی لبک
!نی لبک عزيز
داستان تازه شروع شده مثل حرکت ديروز (شنبه) مشهد که تعدادی از دانشجويان دستگير شدند.حريف هم نشان داد که دست کمی از رقيب ندارد
حسن عزیز،
از توجهای که به برگردانهایم دارید، بسیار سپاسگزارم.
سلام.تنها خدا منظورش را از این افشاگری میدونه.ولی امکان نداره در راه زضای خدا و مردم بوده باشه
ارسال یک نظر