پيام رئيس جمهور ايران مبنی بر رفع ممانعت ورود زنان به مسابقات فوتبال را اگر در برابر آئينه زمانه بگيريم، در آن چه خواهيم ديد؟ طنز تلخی است وقتی زندگی اجتماعی و مناسبات انسانی تا بدان سطح تقلیل میيابند که پوشيدن، نوشيدن و نگاهکردن و حتا عاشق شدن و مهرورزيدن، تابع فرامين و بخشنامهها میگردند. و تلختر، بحثها و دلمشغولیهای موافقان و مخالفانی است که آن فرمان را در چارچوبهای سياست و ديانت برمیرسند و قلم میزنند.
دردها بیشمارست و حرفها بسيار! اما خطاب امروزم به آن بخش از روحانيانی است که تصميم گرفته بودند با انتخاب کانديدای امام زمان، تاريخ ايران را بسمتی جهت دهند که شرايط و زندگی گذشته، برنامه ريزی شده و به آگاهانهترين وجهی دوباره تکرار گردد. غافل از اينکه اگر بار اول، انتخاب رئيس جمهور رجايی نشانهای از سرنوشت غمانگيز ملتی بزرگ بود؛ انتخاب دوم، چيزی جز کمدی فلاکتبار نخواهد شد. طنز تاريخ را ببينيد: حالا حاميان و برنامهريزان انتخابات، خود اولين مخالفان رئيس جمهور منتخب امام زمان هستند؟!
ناگفته نماند که نگرانیهای تعدادی از مراجع تقليد قابل فهم و درکاند. شايد آنان نگران شرايطی هستند که با پذيرش هرگونه تغييری، شخصيت، موقعيت، هويت و حتا ثوابشان را به زير ضرب بگيرند و به خطر اندازند. اينکه آيا چنين برداشتی درست است يا غلط بجای خود؛ ولی هر انسان واقع بينی واقف است که ديگر نمیتوان چرخه زندگی را وارونه و خلاف جهت زمانه گرداند. اگر پذيرش وجود و حضور زنان در عرصه عمومی الزامی است، ناچاريم اين حقيقت را هم بپذيريم آنان باید دوش به دوش مردان در جامعه حرکت کنند. و بیتوجه به مسئله جنسيت، بايد در کليه مجامع عمومی حضور و شرکت داشته باشند.
همه کسانی که طرح چنين خواستی را در جامعه خطرناک میبينند، اميدواريم حداقل و نخست به يک پرسش کليدی پاسخ دهند که به راستی چه چيزی خطرناکتر است: پذيرش واقعيتهای زمانه و سازگار ساختن ايدهآلهای خود با آنها، يا بیتفاوتی و مخالفت با خواستهای عمومی و سرانجام رانده شدن به حاشيه تاريخ؟ البته هدف اين نوشته ورود به عرصههای مختلف و متناقض فقه نيست. اما به اين مسئله نيز پايبند است که شترسواری دولا دولا نمیشود! حتا در عصر پيامبر و در صحاری عربستان!
واقعا تفاوت ميان حکومت اسلامی و اسلام حکومتی در کجاست که فردی مانند مشکينی که پيشاپيش نام احمدینژاد را در ليست امام زمان ديده بود، اکنون به سياستش معترض میگردد و خواستار تحقق حکومت اسلامی از او است؟ اگر مهمترين الگوی حکومت اسلامی، همان حکومتی است که در دوران پيامبر، در مکه سازماندهی شده بود؛ پيامبر برای تحقق و استقرار آن حکومت چارهای جز توجه به خواست عمومی نداشت. و در اين راه تا بدانجا پيش رفت که قبله مسلمانان را از بيتالمقدس، به سمت مکه تغيير داد. يعنی استقرار حکومت اسلامی، منطبق بود بر منافع عمومی و رونق زندگی مردم مکه! اما آيا آقايان میپذيرند که ايدهآلهایشان هرچه هست، آنان در ربع قرن گذشته زندگی را از رونق انداختهاند؟
در همين زمينه:
مراجع تقليد بايد تابع قوانين کشور باشند!
دردها بیشمارست و حرفها بسيار! اما خطاب امروزم به آن بخش از روحانيانی است که تصميم گرفته بودند با انتخاب کانديدای امام زمان، تاريخ ايران را بسمتی جهت دهند که شرايط و زندگی گذشته، برنامه ريزی شده و به آگاهانهترين وجهی دوباره تکرار گردد. غافل از اينکه اگر بار اول، انتخاب رئيس جمهور رجايی نشانهای از سرنوشت غمانگيز ملتی بزرگ بود؛ انتخاب دوم، چيزی جز کمدی فلاکتبار نخواهد شد. طنز تاريخ را ببينيد: حالا حاميان و برنامهريزان انتخابات، خود اولين مخالفان رئيس جمهور منتخب امام زمان هستند؟!
ناگفته نماند که نگرانیهای تعدادی از مراجع تقليد قابل فهم و درکاند. شايد آنان نگران شرايطی هستند که با پذيرش هرگونه تغييری، شخصيت، موقعيت، هويت و حتا ثوابشان را به زير ضرب بگيرند و به خطر اندازند. اينکه آيا چنين برداشتی درست است يا غلط بجای خود؛ ولی هر انسان واقع بينی واقف است که ديگر نمیتوان چرخه زندگی را وارونه و خلاف جهت زمانه گرداند. اگر پذيرش وجود و حضور زنان در عرصه عمومی الزامی است، ناچاريم اين حقيقت را هم بپذيريم آنان باید دوش به دوش مردان در جامعه حرکت کنند. و بیتوجه به مسئله جنسيت، بايد در کليه مجامع عمومی حضور و شرکت داشته باشند.
همه کسانی که طرح چنين خواستی را در جامعه خطرناک میبينند، اميدواريم حداقل و نخست به يک پرسش کليدی پاسخ دهند که به راستی چه چيزی خطرناکتر است: پذيرش واقعيتهای زمانه و سازگار ساختن ايدهآلهای خود با آنها، يا بیتفاوتی و مخالفت با خواستهای عمومی و سرانجام رانده شدن به حاشيه تاريخ؟ البته هدف اين نوشته ورود به عرصههای مختلف و متناقض فقه نيست. اما به اين مسئله نيز پايبند است که شترسواری دولا دولا نمیشود! حتا در عصر پيامبر و در صحاری عربستان!
واقعا تفاوت ميان حکومت اسلامی و اسلام حکومتی در کجاست که فردی مانند مشکينی که پيشاپيش نام احمدینژاد را در ليست امام زمان ديده بود، اکنون به سياستش معترض میگردد و خواستار تحقق حکومت اسلامی از او است؟ اگر مهمترين الگوی حکومت اسلامی، همان حکومتی است که در دوران پيامبر، در مکه سازماندهی شده بود؛ پيامبر برای تحقق و استقرار آن حکومت چارهای جز توجه به خواست عمومی نداشت. و در اين راه تا بدانجا پيش رفت که قبله مسلمانان را از بيتالمقدس، به سمت مکه تغيير داد. يعنی استقرار حکومت اسلامی، منطبق بود بر منافع عمومی و رونق زندگی مردم مکه! اما آيا آقايان میپذيرند که ايدهآلهایشان هرچه هست، آنان در ربع قرن گذشته زندگی را از رونق انداختهاند؟
در همين زمينه:
مراجع تقليد بايد تابع قوانين کشور باشند!
۱۵ نظر:
با اجازه در بلاگ نيوز لينک دادهشد
حميد جان سلام!
سپاسگزارم از محبتهای بیدريغ شما و ديگر دوستان بلاکنيوز: نرگس نازنين، عمو اروند عزيز و اسد مهربان!
پیشتر وزارت اطلاعات برخی از علما را به واسطه ارتباط با سفارت خانه های خارجه ترشانده بود. لینک را بیابم برای شما باقی می گذارم . بخش در همین زمینه مرا به یاد آن خبر انداخت .
. نکته دیگر اینکه نام رشته ورزشی را مسخص کرده اید و کمتر دیده ام که به این اشاره کنند که اشاره کرده اید .
سلام.فعلن که شتر سواری دولا دولا در همه جا ديده ميشود.البته هميشه به نفع دولت است نه مردم.مثلن ما خانمها در همه چيز نصف آدم هستيم ولی رای ما درسته حساب ميشود
salam.omidvaram ke shad va sarhal bashid.
امروز فيلمي بدست من رسيد كه در انتهاي آن ، عبدالمالك ريگي ( سركرده تروريست هاي تاسوكي ) در برابر دوربين فيلم برداري ، خود شخصا ، سر يكي از هموطنان بلوچ خود را بُريد .. .. نمي دونيد ديدن اون منظره چقدر دلخراش و فجيع بود !
آخرين روزهاي اسفند ماه 84 ، اخبار مربوط به درگيري مسلحانه يک گروه مسلح با نام جندالله در تاسوكي که منجر به کشته شدن 22 تن از مقامات محلي شد ، انتشار گسترده در رسانه هاي داخلي يافت . قبل تر از آن _ در نخستين روزهاي دي ماه _ اخبار ربوده شدن 9 تن از پرسنل نيروي انتظامي را نيز داشتيم كه گويا از چنبره همين گروه مسلح آب مي خورد !
القصه :
امروزه روز كه آدم و عالم ، دم از مبارزه با تروريسم مي زنند و هر كه در اين وادي تنه اش زودتر ! و بيشتر ! به مبارزين با پديده شوم تروريسم خورده باشه ! مقرب تر و محبوب تر است ! يه چند تا روزنامه نگار ليبرال ( مقيم اروپا ) رسانه تروريست هاي وهابي مسلك دوران معاصر مي شوند !
سلام جناب درويش پور!
اميد به اينكه من را به خاطر مبارك داشته باشيد. بنده همان "احسان 22 ساله از ايران"، بوده و هستم(!) كه هر از چند گاهي بحث هايي پيرامون "پست" هايتان داشتم (كه گاهي با زبان تند همراه مي شود!). با عذر تقصير در غيبت.البته بنده گه گاهي پست هاي شما را بدون كامنت مي خوانم، چون معتقدم كه بعضي از پست هايتام بقدري دلايل واضح و مبرهن در رد و انكارشان وجود دارد كه احتياجي به نظر من ندارد مثلآ پست هاي مربوط به بد حجابي را اگر خودتان يك بار ديگر مطالعه بفرماييد، احتمالآ هرگونه دخل و تصرف خود را در آنها انكار مي كنيد!! (البته اين نظر من است)
اما كامنت هاي من مربوط به پست قبلي مي باشد :
شما در آنطرف مرزهاي اين "سرزمين پرگوهر" نشسته ايد و آنچنان در مورد جو حاكم بر ايران سخن مي رانيد كه انگار در ايران حضوري فعال داريد و هر روزه بطور مستقيم و حضوري در اين مورد تحقيق به عمل مي اوريد. ولي امكان اشتباه در اين مورد زياد است. چرا كه تنها دريچه اي شما مي توانيد از آن براي ارتباط با ايران و ايرانيان استفاده كنيد، يكسري از سايت هاي خبري مي باشند كه تحت نفوذ دوستان! غربياتان (كه مزدوري ايشان به همگان ثابت شده است) اداره مي شود. و يا نهايتآ اين اخبار موثق (!) را از طريق آشنايان خود در ايران بدست مي اوريد كه مطمئنا ايشان هم همفكر شما بوده و با وجود زندگي در ايران، آنها نيز تحت استثمار رسانه هاي آزاد! در امده اند.
ملالي نيست. اما چند نكته كه در پست اشاره داشتيد براي من نامفهوم مي نمود. چرا كه جديدآ من در راستاي گفته هاي شما هرروزه به كنكاش مشغولم (در كنار تيمي تحقيقاتي) اما متأسفانه به نتيجه هايي عكس شما برخورد نموده ام.
اينكه : "بطور مشخص و به استناد دادههای آماری و نظرسنجیها، رهبری میداند که اکثريت قريب به اتفاق ملت ايران نگران جنگ و ويرانی کشورند" كمي غريب مي نمايد. اي كاش مي شد به اين جمله تان لينكي دهيد تا ما نيز از اين "داده هاي اماري" كه فقط شخص شما و آيت الله خامنه اي از آن اطلاع دارند، آگاهي يابيم. اين جمله را گفتم چون خوشبختانه مردم ايران از اين بابت نگراني خاصي ندارند چون اين مردم 27 سال است كه از طرف غربي خود تحريم شده اند و اين مورد جايي براي نگراني در رابطه با تحريم هاي امروز و فرداي اين مدافعان حقوق بشر! باقي نمي گذارد. من با تكيه بر عقل ناقص خويش احساس مي كنم شما انزجار و انباشت كينه ي روز افزون مردم اين ديار، از طرف غربي را با ترس از تحريم اشتباه گرفته ايد! كه بد نيست در صدد اصلاح آن برآييد
اي كاش مي شد در اين رابطه پستي بگذاريد كه اين دوستان مدافع دمكراسي و حقحق بشر! هميشه راهي ميابند كه فقط ملت ها در ان اسيب ببينند و نه دولتها. آيا اين درست است كه ما از داشتن امنيت در مسير هاي هوايي محروم باشيم چون افكار حكومت ما به مزاق ايشان خوش نمي ايد. اگر اين آقايان (كه شما جمله هاي ايشان را به عنوان پست خود كپي مي كنيد!) به فكر من ايراني هستند پس چرا حاضر به تحمل سختي من نيز هستند. در صورت تحريم فروش قطعات هواپيما هاي "تجاري" به ايران، مردم متضرر مي شوند يا دول مربوطه؟! البته من ايراني در اين رابطه نتنها ناراحت نيستم بلكه خوشحالم هستم. چون مردن براي من بهتر از زير بار منت و ذلت رفتن است ولي فقط براي اندوختن هرچه بيشتر آگاهي هايتان عرض كردم.
اين زبان سازنده ي! كساني است كه شما خواستار به تعامل ما با ايشان هستيد. زبان تعامل ما چگونه بايد باشد؟! بايد بگويم جناب غرب هرچه شما مي گويد درست است. مردم فلسطين حق زندگي ندارند بلكه بايد در يك قفس متشكل از ديوار هاي بتني زندگي كنند و هرروزه زن و بچه ي ايشان به رگبار بسته شوند و جان مال و ناموس ايشان به غارت برده شود و دم بر نيارند چون غرب اينگونه مي خواهد.
بايد بگوييم در ايران بايد حقوق شهروندي آقاي "عبدالمالك ريگي" در سيستان و بلوچستان به طور اكمل رعايت شود تا مردم بي گناه آن خطه را هر روزه با مدرنترين سلاح ها (بماند از كجا فراهم شده!) به خاك و خون بكشد. اين ها حقوق بشر است و زبان سازنده اي كه شما و غرب خواستار آنيد؟!
بايد بگوييم كه امريكا و انگليس شما كه جناب صدام حسين را در رابطه با جنگ 8 ساله با ايران تبرئه كرديد، مرحبا به شما آفرين و وقتي اين كشورها از اين گفته ي ما تعجب كردند، مي گوييم كه دوستان دموكرات! ما زبان سازنده داريم....
جناب درويش پور! حيف كه فصل امتحانات نزديك است وگرنه بازهم مي گفتم.... البته متأسف كه اگر تمام فضاي اينترنت را براي درد دل من ايراني اختصاص دهيد بازهم كم است.... اما بدانيد كه ديگر فصل مسامحه و تساهل به پايان خود رسيد. غرب از اين بيشتر ظرفيت "زبان سازنده" ندارد. امروز "روز منازعه" است (البته منازعه از طرف دوستانتان!). من يك جوان ايرانيم كه ذلت نمي پذيرم اگر دوستانتان به تحقير من ادامه دهند ما براي همه گونه برخوردي آماده ايم(توجه داشته باشيد كه "همه گونه" برخوردي گفتم). اينجا ديگر سخني از طرفداري حكومتي خاص در ميان نيست. اينجا محلي براي اتمام تحقير هاي 200 ساله ي ايران 5000 ساله است.....شما كه در آنجا آسوده ايد. اما شاهد باشيد كه زين پس چگونه "زبان سازنده" به كار مي گيريم. تمايل داريم "زبان سازنده اي" همچون خود مزدورشان داشته باشيم.
ارسال یک نظر