بعد از چند ماه تلاش،
سرانجام نيروهای واقعبين آلمانی با شعار «تو بايد بمانی!» موفق شدند تا خانم
آنگلا مرکل صدراعظم فعلی آلمان را که پيشتر تحت تأثير موفقيتهای انتخاباتی حزب
سوپر راست «آلترناتيو برای آلمان» در چند ايالت مختلف به ترديد افتاده بود؛ لحظاتی
پيش وادارند تا خود را برای چهارمين بار نامزد مقام صدراعظمی کند.
انگار همين ديروز بود نه يازده سال پيش (۲۲ نوامبر۲۰۰۵)، زمانی که آنجلا مرکل در نخستين لحظات پذيرش مقام صدراعظمی آلمان، دست راستاش را به نشانهی سوگند بالا گرفت و قبل از خواندن متن رسمی سوگندنامه؛ پيشاپيش گفت: "من میخواهم به آلمان خدمت کنم!"
آن روز ميليونها نفر از
آلمانیها که ناباورانه به صفحهی تلويزيون خيره شده بودند، هرگز نمیتوانستند
بپذيرند که خانم مرکل میتواند در تغيير عادتها و نگاه غيردوستانهی جهانيان نسبت
به مردم آلمان، ۱۸۰ درجه تحول ايجاد کند؛ کاری که پيش از او ويلی برانت صدراعظم
صاحب نام و محبوب آلمانیها بهرغم ابتکارها و تلاشهای پیگيرش نتوانست و شکست
خورد.
ايرانیهايی که شاهد
فروريختن ديوار برلين بودند، نيک بهخاطر دارند که ويلی برانت در آن شب فراموش
نشدنی در خطاب به آلمانیها گفته بود: "از اين پس آلمانیهای شرق و غرب که
جدا اما متعلق به هم بودند، در کنار هم و با همديگر میبالند"؛ و امروز،
بجرأت در تأييد و تحقق سخنان ويلی برانت میتوان گفت که خانم مرکل، بارزترين نمونه
و نماد آن بالندگی است. زنی که تجربهی زندگی دو دنيای بغايت متضاد را پشتوانه
دارد؛ زنی که باراک اوباما چند روز پيش با تأکيد ويژهای در بارهاش گفت:
"خانم مرکل يکی از سرمايههای ويژه و ارزشمند کشور آلمان است"؛ زنی که با
نگاه دقيق و مديريت و پشتکارش در حمايت از آزادی و دمکراسی، در حمايت از صلح، در
حمايت از محيط زيست، در حمايت از پناهجويان و آوارگان جنگ که هموازه پيشتاز و
ثابت قدم بود؛ توانست نظر و احترام بسياری از جهانيان را بهخود و مردم آلمان جلب
کند. چنين کارنامه و خدمتی برای ما ايرانيانی که رهبران کشورمان بیسبب و بخاطر
پارهای دُگمانديشیها و اتخاذ سياستهای نابخردانه و بی معنا تنفر جهانيان را
متوجهی ايران زمين میکنند؛ حائز اهميت اساسی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر