🔸 از اوّل ماه مه ۲۰۱۷، تا اوّل ماه آگوست ۲۰۱۸، بيش از ۴۱۰۰ اعتصاب کارگران صنعتی و ساختمانی؛ اعتصاب کاميونداران و اتوبوسرانان و تاکسیداران؛ اعتراض اصناف؛ اعتراضهای دهقانی و انواع اعتراضهای خيابانی بازنشستهگان، مالباختهگان، زنان، معلمان و مهمتر، اعتراض دی ماه جوانان را که همزمان در ۹۸ شهر ايران اتفاق افتاده است را شاهد بوديم.
🔸 با وجودی که اين حجم بزرگ اعتراضها
که تعدادی از آنها مستقيماً بر اقتصاد سراسری [مثل
اعتصاب کاميونداران]، يا بر اقتصاد منطقهای [مثل اعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه] تأثيرگزار بودند ولی
و متأسفانه، به دليل پراکندهگی
و عدم جلب و پشتيبانی عمومی؛ تا اين لحظه نتوانستهاند کوچکترين تأثيری در چرخهی زندگی و در نظام تصميمگيری
کنونی داشته باشند.
🔸 برای لحظهای باورهای مثبت و منفیتان را در باره انقلابها ناديده بگيريد و تنها به اين نکته کليدی توجه کنيد که چگونه هيچ يک از پنج
انقلاب معروف جهان، انقلاب فرانسه (۱۷۸۹ميلادی)، انقلاب روسيه (۱۹۱۷ميلادی)،
انقلاب چين (۱۹۴۹ميلادی)، انقلاب کوبا (۱۹۵۹ميلادی) و انقلاب اسلامی ايران (۱۹۷۹ميلادی)
در يک سال قبل از تحقق و پيروزی خود، اين حجم از مخالفت و نارضايتی و ۴۱۰۰ اعتصاب
و اعتراض نداشتند ولی در پيشبُرد
خواستهای خود، تا سطح تغيير نظام سياسی حاکم
پيش رفتند و موفق هم شدند. و با توجه به اين دادهها، بايد پرسيد چه دليلی دارد که اعتراضهای ايران تاکنون تأثير ملموسی بر روی نظام سياسی ايران نگذاشته است؟
🔸 پنج انقلاب معروفی را که در بالا از آن نام بُردم، اگرچه از پنج جنس مختلفی
هستند اما، يک مخرج مشترکِ واحدی داشتند که دربرگيرنده دو عنصر مهمی به نام طبقه
متوسط و تشکيلات يا حزب فراگير و سراسری بود. طبقه متوسط هادی، همآهنگ کننده نهادهای مدنی مستقل از حزبها و سازمانگر نارضايتیها بود و مطابق آن فرمول کلاسيک، هر دو شرايط عينی و ذهنی انقلاب را بر هم
انطباق میدادند و تحت تأثير چنين انطباقی،
اعتراضها تأثيرگزار میشدند. به زبانی ديگر، اينکه
شما چه طرفدار سازماندهی آفلاين و کلاسيک باشيد و چه طرفدار سازماندهی آنلاين؛ يک نکته بديهی را نمیشود نفی و انکار کرد که وجود سازمان و سازمانگران مستقل و دارای انديشه، جزئی از قاعده است! غير از اين، نه انرژیهای رها شده در فضای عمومی قابل هدايتاند، و نه اعتراضها
بخودی خود توانايی اثرگذاری دارند. در اعتراض يک سال گذشته ايران، غيبت اين دو
عنصر بشدت قابل لمس بود.
🔸 بعضی از دوستداران نظام اسلامی تبليغ میکنند که انقلاب اسلامی ايران، استثنائی بود بر قاعده بالا. استدلالشان اين است که آن انقلاب، شکل گرفته از يکسری حرکتهای
خودجوش تحت تأثير رهبری کاريزماتيک بود. البته اغلب ايرانيانی که از نزديک شاهد
شکلگيری انقلاب بودند و در خيابانها حضور داشتند، نيک میدانند که اين وارونهگويی
تا چه انداز متفاوت است با واقعيتهای
آن روز. تا سپتامبر ۱۹۷۸ [شهريور۱۳۵۷] بسياری از زحمتکشان شهری و روستائی اصلن خمينی
را نمیشناختند و حتا نامش را هم نشنيده
بودند. بعد از کشتار «۱۷شهريور» بود که نام و پيام خمينی به فاصله يک روز [دقت
کنيد: به فاصله يک روز] در سراسر ايران پخش گرديد و همين نشانهی تشکيلات و سازماندهی است! آيتاله خمينی از فردای روز تبعيد تا روز بازگشت به ايران، دو هدف را بهطور مستمر دنبال میکرد: نخست، جمعبندی و تدوين ديدگاه خود در درون جزوهای به نام «ولايت فقيه» و دوم، سازماندهی مريدان خود. نخستين گروهی که زير نظر خمينی در سال ۱۳۴۵ شکل گرفت، «شورای طلبهها» است که اعضای مرکزی آن عبارت بودند از مطهری، بهشتی،
غفوری، مولايی و سه نفر ديگر. وظيفه اين گروه در مرحله نخست، جلب طلبهها و مدرسين حوزههای علميه قم و مشهد بودند. اما در چند ماه قبل از انقلاب، همين گروه که به
نام نهاد «شورای انقلاب» معرفی گرديد، با استفاده از کمک دو ميليون دلاری آمريکا، به
راحتی توانست سازماندهی مساجد، هيئتها
و غيره را در سراسر ايران انجام دهد.