پنجشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۹۷

گواهی تاريخ


🔸 در يک جامعه چند قطبی و احساسی که بر سر کوچکترين مسائلی اختلاف نظر [البته اختلاف سليقه] وجود دارد؛ بجای گريبان دريدن و اتهام بستن بیمعنی و غيرواقعی بههمديگر، به گمانم نيکترين و منطقیترين کار انگشتگذاشتن و ارجاع دادن افکار عمومی بهسوی تجربهها و فاکتورهای تاريخی است! شايد اين شيوۀ برخورد بهسهم خود کمک بزرگی باشد هم در خدمت به ارتقاء آگاهی عمومی در جامعه، و هم در خدمت تقويت «جامعه مدنی». 



🔸 در ارتباط با بحث روز جامعهی ايرانيان هر دو سوی آب، گروهی هم طرح میکنند که بههيچوجهی حاضر نيستند ميان دو موضوع متفاوت «اتکاء به کمکهای دولتهای خارجی» و «دعوت از ارتش بيگانه به خاک کشور» خط و مرز مشخصی ترسيم کنند. آيا نبايد ميان اين دو موضوع تفاوتی قائل گرديد؟ برای يافتن پاسخ درست، بد نيست گوشهی چشمی هم به چند حادثهی بغايت سرنوشتساز تاريخی در ۱۰۰ سال گذشته داشته باشيم: 

🔸 محمدعلی شاه قاجار به کمک لياخوف روسی و قزاقها عليه نظام پارلمانی ايران کودتا کرد؛ 

🔸 رضا پهلوی، به کمک انگليسیها عليه احمد شاه و خاندان قاجار کودتا کرد؛ 

🔸 محمدرضا شاه پهلوی به کمک آمريکايیها عليه دولت مصدق پایبند به نظام پارلمانی، کودتا کرد؛ 

🔸 به گواهی اسناد منتشر شده [از جمله نامه و تقاضای «امام» از کارتر] توسط وزارت امور خارجه آمريکا؛ آيتاله خمينی با پشتيبانی و تمايل چهار کشور صنعتی جهان، نظام سلطنتی را سرنگون و قدرت را تسخیر کرد.  
 
اين نمونهها بهطور مشخص نشان میدهند که:   
🔸 نخست، بيش از ۱۰۰ سال است که با اتکاء به پشتوانهی قدرتهای خارجی، حکومتهای ايران تغيير کردهاند؛ 

🔸 دوم، جز محمدعلی شاه قاجار که در جهت حفظ قدرت خود حاضر بود تن به هر کاری بدهد؛ ديگر شخصيتهای سياسی بالا در زندگی سياسی خود نشان دادهاند که کمک گرفتن از دولتهای خارجی بهمعنای وابستگی به بيگانهگان و از دستدادن استقلال رأی و تصميم نيست.  

🔸 و سوّم، وقتی نيروهای مُدرن و دمکرات ايرانی به لحاظ ديدگاهی دلهرۀ نزديک شدن و گفتوگو با دولتهای خارجی و بهويژه با آمريکا را دارند؛ بديهیست که راه برای فرصتطلبان و قدرتطلبان هموار میگردد. 


هیچ نظری موجود نیست: