🔸 این روزها پرسش چالش برانگيزی ذهنم را بشدّت درگير يافتن پاسخی منطقی و منطبق با تحولات منطقه کرده است که:
چگونه و به چه طريقی میتوانيم سکوت سیاسی نيروهای ترک و کرد و عرب منطقه را که آگاهانه صدای جوانان شهروند عراقی در اوائل ماه اکتبر ۲۰۱۹ را ناشنیده گرفتهاند و بدون کوچکترین واکنشی، غيرمسئولانه از کنار آن گذشتهاند را تحليل و فرموله کنيم؟
🔸 به گمانم در سادهترين
بيان، آن «سکوت» سياسی بهمعنای واقعی کلمه، يعنی زير بار نرفتن آنچه را که دارد
در درون و دلِ جامعهی عراق میجوشد و اتفاق میافتد. در واقع، زير بار نرفتن و انکار
واقعيت بهگونهای، يعنی تأييد بند نخست مُدلی [تصوير روبهرو] که خانم
«اليزابت کوبلر راُس» (Elisabeth Kübler-Ross) روان پزشک
مشهور آمريکائی_سوئیسی در سال ۱۹۶۹ میلادی طراحی و عرضه کرد. و باز به گمانم مُدل «کوُبلر راُس»، تنها مُدلیست که
با اتکاء به آن تا حدودی میشود چشمانداز وضعيت بيمارگونهی خاورمیانه را تحليل و
پيشبینی کرد.
🔸 در مُدل اليزابت کوُبلر راُس، انسانها برای
پذيرش واقعيتهای ناگهانی/تحميلی، پنج مرحلهی
مختلف زير را پشتِ سر میگذارند:
۱ـ انکار واقعيت؛
۲ـ خشم عليه واقعيت؛
۳ـ چانهزنی/مقاومت در
تقابل با واقعيت؛
۴ـ افسردگی/خودرهائی و گريز از شر واقعيت؛
۵ـ و سرانجام پذيرش وضعيت جديد، يا تن دادن و تسليمشدن در
برابر واقعيت.
🔸 انکارکردن، ناديدهگرفتن و زيربار نرفتن،
نخستين و سادهترين واکنشی است که همهی انسانها، وقتی برخلاف انتظار و باورهایشان
در تقابل با وضعيتی بسيار بحرانی، پيچيده، و ناگهانی/تحميلی قرار میگيرند. از اين
منظر، اعتراض جوانان عراقی نيز يک رويداد ناگهانی/تحميلی و خلاف انتظار و تلاش و
تمايل نسلهای پيشين عراقی بود. چرا که آن اعتراض در درون متن خود حاوی پيامها و
عنصرهايی بود که تمامی خُرده فرهنگهای حاکم بر منطقه را يکجا به چالش میطلبید.
يک نمونه برجسته چنين پيامی، طرح و تکرار شعار راهبُردی زير بود:
نه کُرد هستیم، نه شيعه، نه سنی؛
ما عراقی هستیم!
🔸 بديهیست که شعارهای "ما عراقی هستیم"،
"ما همه ملت واحدی هستیم" و غيره، بههيچوجهی باب طبع نسلهای پيشين
مأنوس با فرهنگ قبيلهای_عشايری و بهويژه، آنانی که پيشوند «پان» را يدک میکشند
نمیتواند باشد و صد-در-صد آنرا برنمیتابند و در نخستين واکنش، همهی ما به
شکلی دیدهايم که آنرا برنتابيدند. اما از آنجايی که نسل پيشين با چشمهای خودشان
دیدند و میبيند چنين صدايی در درون جامعه وجود دارد و جزئی از باور نسل جوان شهروند
امروزی را تشکيل میدهد و ديگر نمیشود آنرا انکار کرد؛ بشدّت خشمگين میگردند.
خشم، بند دوّم مُدل «کوُبلر راُس» در تصوير بالا است.
🔸 اما _و بهگمانم_ موضوعی که خانم «کوُبلر
راُس» به آن بهای کمتری داد، ارتباط ميان خشم و فرهنگ است. هر چه پایبندی جامعهای
به فرهنگ قبيلهای_عشايری بيشتر باشد، بههمان نسبت واکنشش در برابر نوعآوریهای
فکری و مُدرن شديدتر، و خشونتاش فراگيرتر و عميقتر است. در واقع بر مبنای همين علت
کليدیست که با کمال تعجب میبينيم پدران عراقی اعم از کرد و سنی و شيعه، در تقابل
با خواست طبيعی و اعتراض سادهِ مدنی فرزندان جوان خود، به وحشيانهترين شکلی واکنش
نشان میدهند و بيش از ۱۵۰ کُشته و ۶۰۰۰ زخمی برجای میگذارند.
🔸 همينجا توی پرانتز اضافه کنم بهرهگيری از
مُدل خانم کوُبلر راُس در جهت توضيح پيچيدهگیهای سياست و آن هم در منطقهی
"هزار و يک شب" و هزار و یک خواست خاورميانهای؛ معنايش اين نيست که
تمامی ۵ بند مُدل بالا به ترتيب و مو-به-مو
اجراء و پياده میگردند. و یا وقتی که در بارۀ موضوع یک بند مثلن «خشم» صحبت میکنيم،
باز بدين معنا نيست که واکنشهای خشمگينانه در سراسر منطقه، دارای شکل و محتوای
واحدی هستند. بهعنوان مثال، اگر دو حزب قَدَر و قديمی کردستان عراق در ارتباط با
اعتراض جوانان، «خشم عريانی» را به نمايش نهادهاند؛ دليلی ندارد که خشم رهبری
«حزب دموکرات کردستان سوريه» عليه آمريکايیها و ترکها را خشمی عريان معنی کنيم.
چونکه واقعيتهای عراق و سوريه از يک جنس نيستند. رهبران کرد عراقی از اين جهت
خشمگين بودند که بخشی از چالشگرانی که مديران و نظام فاسد حاکم بر کردستان را به
زير ذرهبين نقد و نفی گرفته بودند؛ فرزندان کُردها هستند و در زير همان سقف باصطلاح
آزاد و خودمختار متولد گرديدهاند. در حالی که خشم رهبران حزب دموکرات کردستان
سوريه، يک «خشم شرمگينانه» است. آنها بيشتر از کار غيرخردمندانه و بیسیاستی خود
خشمگين هستند که چرا يک موقعيت طلايی مذاکره با دولت مرکزی را در مرداد ماه ۱۳۹۸
از دست دادهاند.
🔸 توضيح و انطباق بند سوّم [چانهزنی/مقاومت]
مُدل «کوُبلر راُس» بر تحولات سیاسی منطقه، بسيار سخت و پيچيده است. چانهزنی/
مقاومت، بهعنوان يک روش یا یک تاکتيک سياسی در پيشبُرد هدفهای خاص، يک موضوع است؛
اما، چانهزنی/ مقاومت به معنای يک مرحله از تحول در پذيرش «واقعيتی» به نام
ملت/شهروند، موضوعی است خاص ديگر. اين دو موضوع غیرقابل انطباق هستند. وانگهی، مرحله
چانهزنی/مقاومت ممکن است شبيهی مرحله پيشين يعنی «خشم»، به شکلهای مختلفی ظاهر
گردد. در کشور عراق گذر از این مرحله به احتمال زياد خونین است. چونکه گروههای
کُرد و شيعه و سنی کموبيش در رأس قدرت هستند. مطابق فرهنگ خاورمیانهای، چانهزنی
قدرتمندان يعنی پذيرش سقوط و تسليم شدن در برابر واقعيت. اما اين مرحله برای کُردهای
سوريه میتواند با نقد رهبری حزب دموکرات کردستان سوریه آغاز گردد، که گرديد.
🔸 گاهی ممکن است مرحله چانهزنی/مقاومت در
انطباق با مرحلهی بعدی يعنی افسردگی، توأمان متظاهر گردند. مثل وضعيت کنونی دو
حزب قديمی کردستان ایران. آنها هنگامی متوجه اين واقعيت تلخ شدهاند که نماينده
افکار دهقانی هستند، وقتی که روستاهای کردستان ايران [مهمترين پايگاه اجتماعیشان]
بخاطر فقر و تنگدستی، خالی از سکُنه شدهاند. با وجودی که جنبش شهروندی در شهرهای
کردستان ایران و بهويژه در شهر سنندج رُشد قابل ملاحظه کردهاند و بیتوجه به
تمايلات رهبری حزبهای قدیمی کردستان، راهی سوا و متمدنانه و تأثيرگذاری را دنبال
میکنند ولی، رهبران دل افسرده پيشين کُرد، همچنان در حال چانهزنی هستند تا
دیگران آنها را بهعنوان نمايندگان واقعی کردستان ايران بشناسند.
🔸 مثالهايی که در بارۀ کردستانهای ايران و
عراق و سوريه زدهام، مبادا موجب استنباط غلطی گردد که مراحل پنجگانه مُدل
«کوُبلر راُس» مشمول حال ترکها و ايزدیها و آرامیها و عربهای سنی و شيعه نمیگردد.
همهی کنشها و واکنشهای منطقه را میتوانیم از طريق همين مُدل پنجگانه توضيح دهیم
از جمله، وضعيت پان ترکيستهای ايرانی را که از فردای يورش «اردوغان دو پان» به
خاک سوريه، گرفتار افسردگی شديدی شدهاند. آنها از يکسو، وجدان انسانی را زير پا
نهادند و تا اين لحظه راضی نشدهاند تا يورش اردوغان را از منظر حقوق بشری محکوم
کنند؛ اما از سوی ديگر، میخواستند با شعارهای تند و ناسزاگويی عليه جمهوری اسلامی
بهعنوان عامل اصلی بحران سوريه، آن دُم آشکار شده ضد حقوق بشری و ضد انسانی را بهگونهای
بپوشانند که دولت اردوغان بخاطر منافع درازمدتاش، جلوی پان ترکیستهای ايرانی ایستاد
و اجازه نداد تا آنها در چنين شرايطی شعارهای سرنگونی بدهند.
۴ نظر:
حسن آقاجان شوربختانه آنچه در ایجا درج است خواندنش برای چشمان علیل من مشکل است.
سلام محمدآقا جان!به احتمال زیاد این صفحه را از طريق موبایل باز کرده اید. برای حفظ و سلامت چشم هایمان بهتر است از بپ تاپ استفاده کنیم. درضمن سپاسگزارم که اطلاع دادید و امیدوارم بتوانم چاره ای بیاندیشم.
حسن جان باطیب خاطر نوشتارت را بادقت تمام خواندم.به روشنی تمام وباتمام قوت درجهت عملیاتی کردن نظریه ی خانم راس حرکت کردی. وجالب تر از آن نقد ها وکم وکاستی نظریه رابر شمردی.
بنظرم این چارچوب تحلیلی مورد انتخابت اززاویه ی کنشگری فردی واجتماعی به پدیده می نگرد ولی بنا به باورم بایستی از زاویه جامعه شناسی تاریخی این پدیده را مورد بررسی قرارداد.می دانیم تشکیل عراق بنا به تصمیم هژمونی زمانه پس از فروپاشی عثمانی انجام پذیرفت که تنها تامین کننده منافع بریتانیا بود .کشوری تشکیل شد از سه گروه احتماعی که هیج سنخیتی باهم نداشتند.واز ابتدای آن تضاد منافع این سه گروه بر وحدت می چربید.
متاسفانه این اشتباه بربستر حتی تجزیه عراق مد نظر بود ،پس از سقوط صدام ادامه یافت وبافتار عراق در سطوح حاکمیت با الگوبرداری از جامعه ی لبنان درتفکیک قوا(رئیس جمهور کرد ،رئیس مجلس سنی ونخست وزیر شیعه)به طور ضرب العجل اجرا شد.
این تصمیم بربستر جهانی شدن مورد مناقشه قرار گرفت ومورد چالش قرارگرفت.امری که از چشم بانیان تصمیم نادیده گرفته شده بود.
هر چند نباید این پدیده رادرندیدن موضوع از سوی بانیان توضیح داد.زیرا شاید درنگاه ی کلان مفهوم جهانی شدن شفاف باشد ولی پیامدها قابل پیش بینی نیستند.پدیده های اجتماعی مثل علوم تجربی نیستند ودر عمل عوامل متنوعی دخیلندوحتی میکس شدن برخی از عوامل،موضوعاتی را دامن می زنند که با تجربیات بشری همخوانی ندارند.زمانه وعصر کنونی مصادف شده با پایانی ونا کارآمدی نهادهای نهادینه شده درجهان زیرا پدیده ی جهانی شدن در پیش نیازها،خواست ها ومطالبات بشری مهر تغییر می زنند ودر مضمون وفرم تکثر وتنوع را فریاد می زنند که نه رنگ قومی دارد نه رنگ باور نه رنگ ملی. نه اینکه این موارد دیگر نیستند بلکه عوامل اصلی نیستند ومی توانند سالیان دراز زندگی کنند ولی نقش تعیین کننده ندارند.
دراین برش زمانی ،نوبت خاورمیانه رسیده است. ولی این پرسش پارادکسیکال همراه خود رادارد:آیا خاورمیانه ازاین مرحله گذر خواهد کرد یانه؟این پرسش باتوچه به این منطقه معنا ومفهوم دارد که چگونه با معضلات عدیده از تنوع باورها،هویت ها،تضاد منافع اقتصاد نفتی وامثالهم وبه چه روش انتخاب این زایمان تنش زا پشت سر بگذارد.
تاریخ منطقه به ویژه ازابتدای قرن بیستم نشان داده که همواره خشونت وتنازع حرف اول وآخر را زده است.خوش بین باشیم وآرزوی بهروزی!
دوستدارت:مسعود
سپاسگزارم مسعود جان از توجهات که نوشتهی بالا را با دقت خواندی و مهمتر، نوع نگاه و نحوهی برخورد و بررسیات را با اين پديده توضيح دادی.
نوشته بالا به احتمال زياد نارسايیها و ناگفتههای بسياری دارد ولی، کاملن مشخص است که از منظر فرهنگی به وضعيت بحران کنونی خاورميانه مینگرد. معتقد است مهمترين مانع بر سر راه تحول در منطقه، تسلط فرهنگ قبيلهای_عشيرهای است. بحثهای فرهنگی نه تنها توجه ويژهای به مسائل ژئوپلتيک منطقه، جامعهشناسی تاريخی، روانشناسی اجتماعی و غیره دارند، بلکه ناديدههای آنها را دقيق میبيند و شکافهای مصنوعیای که به لحاظ نظری ايجاد و طرح میکنند را نيز، با منطقی برگرفته از همان جامعهشناسی تاريخی/سياسی، ردّ و ترميم میکند. از اين منظر، من چنين اعتقادی ندارم که طرح و چينش «سايکس_پيکو» مصنوعی و بیتوجه به سنخيت سه گروه اجتماعی بوده است. آنچه را که جامعهشناسی سياسی و تاريخی نمیخواهند ببيند، تا پيش از 1919، مردم سه ايالت بصره، بغداد و موصل دستکم بيش از 250 سال با همديگر زندگی مسالمتآميز و مراودات دوستانهای داشتند. قريب به اتفاق آنها در رفراندوم نظام پادشاهی شرکت کردند و به ملک فيصل اوّل، بهعنوان نخستين شاه عراق رأی دادهاند. وانگهی از عمر آن ماجرای تاريخی تقسيمبندی 100 سالی گذشته است و يک قرن، زمان زيادی است برای ملت شدن. اينکه چرا عراقیها شکست خوردند و نتوانستند خود را بعنوان يک ملت به جهانيان بشناسانند؛ شايد از منظر سياسی تنها يک علت داشته است و آن هم توزيع ناعادلانهی قدرت سياسی در کشور عراق باشد. ولی به لحاظ فرهنگی، آن عامل کليدی و محرکی که موجب تشويق توزيع ناعادلانه قدرت و ثروت در درون کشور عراق شد، يا آن عاملی که بستر ترجيح طايفهسالاری را بر شايستهسالاری گشود، برای اقوام نزدیک به قدرت رانتهای ويژه اختصاص داد و رشوهخواری را در کشور نهادينه کرد و غيره؛ وجود تسلط نامبارک همين فرهنگ قبيلهای_عشايری هستند.
با دو پاراگراف آخر کامنت شما کاملن همسو و همرأی هستم و بسیار آموختم! اما پاسخم به آن پرسش پارادکسيکال شما اين است که خاورمیانه به یک شرط در کوتاهمدت از اين مرحله گذر خواهد کرد که روشنفکران خاورمیانهای یک مبارزه فرهنگی همهجانبه، مداوم و بدون ملاحظهای را عليه فرهنگ مسلط قبيلهای_عشيرهای در منطقه که هر-از-گاهی به شکلهای مختلف مذهبی، فرقهای، نژادی، زبانی و غیره تظاهر مییابند؛ دنبال کنیم.
ارسال یک نظر