میگويند، ايرانیها بیخيالترين مردم دنيا نسبت به تحولات درون جامعه، سرنوشت سياسی و آينده کشورشان هستند. آينده را فدای حال می کنند، و حال و روزشان نيز، جز دامن زدن به نفاق، بستن راههای مختلف تعامل، مشارکت و رقابت و پاشيدن تخم کين و دشمنی، نمیگذرد. اينکه پايه و اساس چنين استدلالی چيست، بهجای خود و بديهی است که ما [ايرانيان] نيز بيکار ننشستهايم و با هزار دليل مستند و غير مستند، میکوشيم تا خلاف آن را اثبات کنيم.
اما، اگر به منطق درونی خويش که هرکسی کم و بيش تصويرهايی ار واقعيت را در آن جای داده است رجوع کرده باشيم، اطمينان خواهيم يافت که ديگران در قضاوتهای خود، بيراهه نرفته اند. بیتفاوتی در ميان نسلهای مختلف، ريشهدار است و جانسخت. داستان درازدامنی است که هم به گذشته و هم به حال و روز کنونی ما ارتباط میيابد. آنچه به گذشته مربوط میشوند، بهره نگرفتن از حافظه تاريخی و زيرپا نهادن پشتوانه و تجارب تاريخی است؛ و آنچه که با حال و روز ما ارتباط میيابد، موقعيت استراتژيکی کشور و وجود ثروتهای بیشمار ملی است. از اين منظر، انسانهای بدون پشتوانه، در جوامعی نظير ايران، نه تنها کوچکترين توجهای به شخصيت حقيقی و حقوقی خود ندارند، بل برای سهمبری بيشتر در سيستم رانتينه، مانند هر جيرهخواری که فقط به جيره خود میانديشد، حاضرند فرديت خويش را زير پا نهند.
اينکه چرا در ادوار مختلف، اساس و مناسبات زندگی درون جامعه در ايران تغيير نکردهاند، ناشی از همان دو عاملی است که در بالا به آنها اشاره دادهام. در واقع، ساختارهای سياسی و اجتماعی و عامل ثروت، مهمترين عناصر توصيفیای هستند که با اتکا به آنها، هم میتوانيم تعاملات انسانی درون جامعه را درک کنيم، و هم میتوانيم مجموعه پديدههای اجتماعی برخاسته از آن را تشريح کنيم. از اين منظر، در پيشبرد موضوع بحث، قبل از اينکه به سيستم سياسی بهای لازم را داده باشم، بيشتر، به خود انسان ايرانی، بهعنوان يک بازیگر هدفمند، که رفتار و اعمال او جامعه را باز توليد میکنند، مد نظر دارم.
حال اگر بخواهيم درباره شرايط کنونی زندگی تعريف سادهای داده باشيم، همه ساختارهای سياسی و اجتماعی موجود و دست و پا گير و مانع تحول، محصول اعمال احساسی و بدون هدف انسان ايرانی است. انسانی که بههيچوجه حاضر نيست از کمکهای طبيعت، [البته قصدم دامن زدن به يک بحث غير علمی نيست] که در آسان فهمی حوادث و پديدهها، همه رُخدادهای تاريخی را در درون قالبی ريختهاند؛ کوچکترين بهرهای بگيريم. کافی است به همين ماه خرداد نگاهی بیاندازيم که چگونه چند رُخداد مختلف و متناقض تاريخی را، يکجا در درون ظرف واحدی جای داده است. يک انسان ايرانی هدفمند، حتا بدون حافظه تاريخی، اگر بخواهد تنها حوادث دوم خرداد، پانزده خرداد و سی خرداد را مانند پازولی در کنار يکديگر بهچيند، به احتمال زياد، به نتايجی خواهد رسيد که برخلاف امروز، برسر رأی دادن به فلان يا بهمان رسيده است.
برای جلوگيری از اطاله کلام، نتيجه بگيرم که اکنون نيز، دو مقوله مختلف و در عين حال مرطبت با هم، در يک روز تلاقی خواهند کرد که هم درسی برای ما باشند، و هم تجربهای برای آيندهگان. مردم ايران برای شرکت در نهمين دوره از انتخابات رياست جمهوری، قرار شد در روزی به حوزههای انتخاباتی مراجعه کنند و به پای صندوق های رأی بروند که آن روز، مصادف است با روز جهانی بيابانزدايی. يعنی همه ما پيشاپيش، در برابر پرسشی قرار گرفتهايم که آيا جمهوری اسلامی ايران، کشور آباد را به بيابانی تبديل نکرده است؟ آيا شرکت و انتخاب شما، اين معنا را نمی رساند که در تخريب بيشتر مملکت و بهدور ماندن از غافله تمدن و تحول، با حکومت همراه و سهيمايد؟
۲ نظر:
سلام، اشاره و مقایسهی هشیارانه ای کردهای.
جناب درویشپور با سلام:
تا قبل ازمجلس هفتم و بعد از بر گزاری انتخابات شورا های شهر میزان نرخ مشارکت مردم در انتخابات روشن شد وروشن بود که اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری علاوه بر چالشی چون نظارت استصوابی با چالشی دیگر در حوزه عمومی نیز مواجه خواهند بود که همان سقوط نرخ مشارکت وعدم جلب اعتماد عمومی بود و هست. چرا که جامعه اطمینان ندارد که چالشهای سیاسی دو جناح حاکم در درون نظام واقعی باشد..راهکاری را اکبر گنجی پیشنهاد نمود که اشارت به همین مطلب دارد که جبهه اصلاحات میتواند شکاف گسترده میان مطالبات عمومی و توانایی نظام سیاسی در مقام پاسخ را با شفاف سازی مواضع خود و نمایاندن اراده درونی خود اعلام نموده و همسو با مطالبات مردمی به نمایش بگذارد تابه عنوان گزینه ای ملی در صحنه حضور داشته باشد تا نقش خود را به ماموری ساده در جهت حظ ساختار سیاسی وغیر ملی تنزل نداده باشد...آیا جناح اصلاح طلب قادر به رویارویی عملی با چالشهایی اینچنینی در جهت بالا بردن نرخ عمومی مشارکت هست؟ به دید من هرگز نیست.... چرا که نرخ مشارکت مردمی عقب نشینی محافظه کارانه و برگزاری لابیهای پنهان و پشت پرده را بر نمی تابد..در پایان تشکر از ذکر روز بیابان زدایی به جهت حفظ زیست کره.شاد باشید
ارسال یک نظر