پنجشنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۴

برخلاف باورها و انتظارات

يکی از نشانه های انفعالی انسان ها از بُعد روانشناختی، سوءظن است. سوءظن گاهی بصورت توجیه عملکردها که به عدم همراهی در مواردی خاص و ضروری منجر می گردند، و زمانی بعنوان ابزار جداسازی و مانع بسيار مهمی در برابر تعاملات اجتماعی، نزديکی نسل های مختلف و انتقال تجربه ها و افکار، خود را در جامعه نشان ميدهند.
مراد از سوءظن، نوعی ناباوری مطلق ضد مدنی است که به عنوان يک پديده فرهنگی و روانی ـ اجتماعی، ريشه در گسيختگی درون جامعه دارد. گسست ميان بافت ها و لايه های مختلف اجتماعی، ميان نسل ها، ميان زنان و مردان و ميان ملت ـ دولت، تنها چند نمونهِ بارز و برجسته اند که در رواج و تقويت سوءظن، نقش و سهم دارند. از اين نظر، هرگونه حرکت يا تعاملی در جهت ترميم شکاف های درون جامعه، ايجاد ارتباط و نزديکی، دور از انتظار و خلاف باورهای عمومی به نظر می آيند.
نکته بسيار مهمی که در اين بحث باز و گسترده و قابل بررسی، بيش از هرچيز مورد نظر من است، علت های روانی ـ اجتماعی در شرايط کنونی، مهم ترين عامل باز توليد، رشد و تقويت سوءظن در جامعه اند. روبنای سياسی ـ ملوک الطوايفی عقب مانده و ناکارآمد، همراه با ايدئولوژی دشمن ياب و دشمن شکن، خشونتی را در طی بيست و شش سال گذشته برجامعه تحميل ساخت که زخم های ناشی از آن خشونت، در هر فرصتی که پيش آيد، جان می گيرند و ترميم می شوند. پيش تر در سال 82، و در ارتباط با قتل های زنجيره ای، مقوله ترميم خاطرات را در مقاله «نه همان مُشت و نه همين چشم» بطور مفصل توضيح دادم. اما اشاره و تأکيد بر يک نکته اساسی در اينجا، به نظر الزامی می آيند که تداوم فضای روانی ـ اجتماعی در دراز مدت، محتملن سلامت رابطه های فردی و روابط درون اجتماعی را مورد تهديدهای جدی قرار خواهند داد.
اگر جامعه ای غرق در بحران عدم اعتماد است و مردمش نسبت به هر فرد و انديشه و حرکتی مشکوک، و در اتخاذ تصاميم منطقی مرددند؛ نه تنها از اين پس انتظار پيوستن به حرکت هايی نظير «آزادی برای اکبرگنجی» و غيره، انتظاری است بيهوده، بل که فرجام همه بی تفاوتی ها و سرخوردگی های عمومی در چشم انداز، به نوعی موجب رواج برخوردهای ضد انسانی و ضد حقوق بشری در جامعه خواهند گرديد.
وقتی گروهی برای تعدادی از حاميان حرکت «آزادی برای گنجی» ايميل می زنند، آنان را متهم به خيانت و به يک معنا و غير مستقيم تهديد می کنند، چرا به دفاع از حقوق انسانی برخاستيد که روزگاری، عضو سپاه پاسداران و ... بوده است؛ در واقع می خواهند کدام مفهوم و مضمون را در ميان اذهان عمومی جا بياندازند؟ آيا غير از اين است که فرستندگان نامه، تنها به تسويه حساب های خونين می انديشند؟