بحث و پرداختن درباره سرنوشت بيش از نيمی از رأی دهندگان کشور، به نظر يکی از مبرم ترين، ضروری ترين و اساسی ترين موضوعات قابل طرح، در لحظه کنونی است. متأسفانه، رسانه های خبری ايران در اين زمينه، سکوت معنا داری را در پيش گرفته اند و گويا، گريز زدن و پشت گوش انداختن حقوق از دست رفته نيمی از جامعه، نه خاص اين يا آن جناح، بل تمايلی است عمومی و حساب شده. آيا از ميان خيل بيشمار زنان تحصيل کرده، دانشگاهی و فعال کشور، يک رجال سياسی هم پيدا نمی شود؟
بی تفاوتی قشرهای مختلف و معينی از مردم که دين باورند، و از اين زاويه مخالفت های خويش را طرح می کنند، به ظاهر و شايد(؟!)، شيوه برخورد آنان، تا اندازه ای قابل توجيه باشند. اما، از سکوت و بی تفاوتی گروهی از روشنفکران جامعه ـ خصوصن افرادی که با رسانه ها و دانشگاه ها در ارتباط اند، جز معنايی با بارمنفی، مفهوم ديگری را نمی توان استخراج و استناد کرد. مفاهيمی که مانع از برقراری تناسبی شايسته و در خور، ميان شأن، جايگاه و ادعا ها با رفتار می گردند. اگرچه بخشی از محافل محتلف و موجود در ايران، در توجيه سکوت خود ساده ترين شيوه برخورد را برگزيده اند تا مسئوليت همه کارهای خرد و کلان، حتی پيش پا افتاده ترين آنها را ماهرانه و با آب و تاب به حکومت نسبت دهند و بر گرده او بگذارند؛ ولی همين رفتارهای سهل انگارانه، که نمی خواهند سهم، نقش و وظايفی را که در قبال زمانه و زندگی دارند برعهده بگيرند، در واقع و به نوعی، موجوديت خودشان را مورد ترديد قرار می دهند و زير علامت سئوال می برند.
اين که بخواهيم علت تمامی رفتارهای مختلف اجتماعی را در چارچوب فرهنگ، سنت و استبداد شرقی مورد بررسی و پاسخ قرار دهيم، جدا از اين که نوعی کژ راهه رفتن است، بل قدری هم مبالغه آميز و غير منطقی به نظر می آيند. اگر چه بسيار از رفتارهای نوسانی و اغتشاشات فکری، برگرفته و ناشی از همان فرهنگ و سنت حاکم برجامعه اند، اما در اين مورد مشخص، عنصر منفعت طلبی، بستن امکان های رقابت در جامعه و مانع شدن از شکل گيری رقيبی تازه، نقشی بارز و چشم گير دارند. خصوصن در يک سيستم رانتينه، صرف نظر از اين که حکومت دينی است يا نه، به دليل وجود باند بازی های پيچيده و مرموز، همه رويکردهای درون سيستمی، برعليه زنان است و آنان به سختی ارتقای مقام می يابند. از اين زاويه سکوت معنا دار گروهی از دانشگاهيان و اهالی مطبوعات قابل فهم و درک است که مبادا نيروی تازه ای را وارد عرصه های محتلف رقابت کنند.
اگر می بينيم که رسانه های کشور بی مهری نشان داده اند و در طول هفته گذشته، کوچکترين اشاره ای درباره زنانی که رد صلاحيت شده بودند نکردند، بی دليل نيست. چرا که زنان ما در عرصه های مختلف کار و زندگی نشان داده اند که مسئوليت پذيرند. وظايفی را که برعهده می گيرند، تا نهايت پيگيری می کنند. اهل رشوه و مراودات پنهانی نيستند و با روح حساسی که دارند، ارباب رجوع را بی سبب سر نمی گردانند و به امان خدا رهايش نمی سازند. کم ادعا هستند اما، پُر تلاش، هم در حوزه عمومی و هم در حوزه خصوصی. به رغم همه فشارهای روحی و خطرات تهديد کننده، هرگز برسر شوهران خود، مردم و جامعه منتی نگذاشتند و چرخه زندگی را از حرکت باز نداشتند. و ... .
اين ها، نمونه هايی از سجايای رقيبی است که اگر بال و پری بيابند و در جامعه خودی بنمايند، جايی برای آن گروه از مردانی که با هزار وصله و پينه هم نمی شود جايگاه و تخصص شان بر هم انطباق داد، باقی نمی گذارند. آری، اين قبيل تنگ نظرهای، قبل از اين که ارتباطی با باورها و سنت های حاکم در جامعه بيابد، بيش تر، در ارتباط با فرهنگ منفعت طلبانه، معنی و درک می گردند.
بی تفاوتی قشرهای مختلف و معينی از مردم که دين باورند، و از اين زاويه مخالفت های خويش را طرح می کنند، به ظاهر و شايد(؟!)، شيوه برخورد آنان، تا اندازه ای قابل توجيه باشند. اما، از سکوت و بی تفاوتی گروهی از روشنفکران جامعه ـ خصوصن افرادی که با رسانه ها و دانشگاه ها در ارتباط اند، جز معنايی با بارمنفی، مفهوم ديگری را نمی توان استخراج و استناد کرد. مفاهيمی که مانع از برقراری تناسبی شايسته و در خور، ميان شأن، جايگاه و ادعا ها با رفتار می گردند. اگرچه بخشی از محافل محتلف و موجود در ايران، در توجيه سکوت خود ساده ترين شيوه برخورد را برگزيده اند تا مسئوليت همه کارهای خرد و کلان، حتی پيش پا افتاده ترين آنها را ماهرانه و با آب و تاب به حکومت نسبت دهند و بر گرده او بگذارند؛ ولی همين رفتارهای سهل انگارانه، که نمی خواهند سهم، نقش و وظايفی را که در قبال زمانه و زندگی دارند برعهده بگيرند، در واقع و به نوعی، موجوديت خودشان را مورد ترديد قرار می دهند و زير علامت سئوال می برند.
اين که بخواهيم علت تمامی رفتارهای مختلف اجتماعی را در چارچوب فرهنگ، سنت و استبداد شرقی مورد بررسی و پاسخ قرار دهيم، جدا از اين که نوعی کژ راهه رفتن است، بل قدری هم مبالغه آميز و غير منطقی به نظر می آيند. اگر چه بسيار از رفتارهای نوسانی و اغتشاشات فکری، برگرفته و ناشی از همان فرهنگ و سنت حاکم برجامعه اند، اما در اين مورد مشخص، عنصر منفعت طلبی، بستن امکان های رقابت در جامعه و مانع شدن از شکل گيری رقيبی تازه، نقشی بارز و چشم گير دارند. خصوصن در يک سيستم رانتينه، صرف نظر از اين که حکومت دينی است يا نه، به دليل وجود باند بازی های پيچيده و مرموز، همه رويکردهای درون سيستمی، برعليه زنان است و آنان به سختی ارتقای مقام می يابند. از اين زاويه سکوت معنا دار گروهی از دانشگاهيان و اهالی مطبوعات قابل فهم و درک است که مبادا نيروی تازه ای را وارد عرصه های محتلف رقابت کنند.
اگر می بينيم که رسانه های کشور بی مهری نشان داده اند و در طول هفته گذشته، کوچکترين اشاره ای درباره زنانی که رد صلاحيت شده بودند نکردند، بی دليل نيست. چرا که زنان ما در عرصه های مختلف کار و زندگی نشان داده اند که مسئوليت پذيرند. وظايفی را که برعهده می گيرند، تا نهايت پيگيری می کنند. اهل رشوه و مراودات پنهانی نيستند و با روح حساسی که دارند، ارباب رجوع را بی سبب سر نمی گردانند و به امان خدا رهايش نمی سازند. کم ادعا هستند اما، پُر تلاش، هم در حوزه عمومی و هم در حوزه خصوصی. به رغم همه فشارهای روحی و خطرات تهديد کننده، هرگز برسر شوهران خود، مردم و جامعه منتی نگذاشتند و چرخه زندگی را از حرکت باز نداشتند. و ... .
اين ها، نمونه هايی از سجايای رقيبی است که اگر بال و پری بيابند و در جامعه خودی بنمايند، جايی برای آن گروه از مردانی که با هزار وصله و پينه هم نمی شود جايگاه و تخصص شان بر هم انطباق داد، باقی نمی گذارند. آری، اين قبيل تنگ نظرهای، قبل از اين که ارتباطی با باورها و سنت های حاکم در جامعه بيابد، بيش تر، در ارتباط با فرهنگ منفعت طلبانه، معنی و درک می گردند.
۳ نظر:
زنده باد! بالاخره کسی به این موضوع پرداخت:)
جناب درویش پور شاید به عنوان مردی سخن گفتنم در این ارتباط حکایت ان طوفان شنیده و دریا نرفته باشد .نگاه جامعه و نه جامعه شرقی حاصل رویکردی است به جهت تعریف کار . تعریفی که کار را فعالیتی اجتماعی می داند که به تولید کالا و خدمات و باز تولید کار دست می یازد و ارائه خدمات در خانه را به تولید کنندگان بیرون از خانه را کار نمی داندو انرا کار نامرئی می نامد حال انکه به نقش و ماهیت کار نامرئی اشاره ندارد و توانایی ها و مولدهای چند منظوره که در این بین قربانی تقسیم کار جنسی و غیر جنسی بر امده از جوامع مختلف میگردند و به هرز می روند . توانایی هایی که نه در کل. اما ربطی به تفاوتهای طبیعی دو جنس(زن و مرد ندارد )
آقای درویش پورعزیز
بزرگترین نکته رد صلاحیتها برای شخص من ،قبل از گرایشات مثلا گوناگون!، رد صلاحیت «زنان» بوده و هست.چون د راین باره نوشته ام دیگر چیزی اینجا نمی نویسم.ولی شنیدن این سخنان از زبان یک مرد (نازنین) برایم بسیار جالب است.خوشحالم که جوگیر رد صلاحیت خودیها نشده اید و مهمترین نکته آن را برگرفته و بدان پرداخته اید.
ارسال یک نظر