خبرگزاری ايسنا که روز گذشته به نقل از تلويزيون الجزيره، خبر دستگيری ابومصعب الزرقاوی را بر روی سايت بُرده بود، امروز مجبور شد تا از زبان مقامات آمريکايی، جعلی بودن خبر را برای کاربران و مراجعه کنندگان خود توضيح دهد.
اخبار دستگيری را همه خبرگزاری های جهان شنيده بودند، ولی چه تعدادی از آنها با دستپاچگی و ناپختگی، مثل خبرگزاری ايسنا، حرمت خوانندگان را ناديده گرفتند و ذهنشان را با اخبار جعلی پُر ساختند؟
دست اندرکاران ايسنا، بجای آنکه از شيوه ارسال خبر خبرگزاريهای جهان بر روی شبکه ی خبری، پندی منطقی بياموزند، لجوجانه هر دوپا را در يک کفش کرده و تأکيداً يادآوری نمود: «که شبکه الجزيره، اعلام کرده بود که اصل خبر را مقامات آمريکايی گزارش داده بودند». چنين خبری را ساير خبرگزاريهای جهان از جمله خبرگزاری رويتر، شنيده بودند ولی درباره نقل آن، جملگی سکوت کردند. تنها ساعتی پيش، رويتر از قول ژنرال مارک کميت نوشت: «ما نيز اين شايعات را شنيده ايم، اما اين خبر صحيح نيست»؛ يعنی بعد از پانزده ساعت بايکوت خبر، از منبع موثقی اطلاع کسب کرديم که اصل خبر جعلی است.
1 ـ افکار عمومی جهان با توجه به سابقه شبکه تلويزيونی الجزيره و نقش او در دسته بندی کردن خبرها و يا با بزرگنمايی بعضی از اخبار، به اين نکته واقفند که سياست حاکم بر شبکه، بهيچوجه در خدمت صلح و رفاه مردم منطقه نيست. آنان اگر چه در ظاهر سنگ دفاع از مردم زحمتکش عراق را برسينه های خود می کوبند؛ اما در حقيقت و در عالم واقع، آب [بهتر است گفته شود خون] به آسياب تروريسم غدار و جناياتکاران می ريزند.
آنچه که عيان است چرا بايد در برابر ديدگان برنامه ريزان و دست اندرکاران خبرگزاری ايسنا پنهان بماند و نيازی به تکرار اين سخن باشد که ای جماعت بدانيد: الجزيره، با سقوط صدام، سراپا سقوط می کند و با کشتار بن لادن جانی تازه می گيرد. نقل اخبار چنين شبکه ای، صرف نظر از غير موثق و جانبدارانه بودن آنها، توهينی است آشکار به خوانندگان!
2 ـ درگيری نيروهای متفقين با شبکه الجزيره، زبان زد خاص و عام است. پانزده تن از خبرنگاران جهان جان خود را در جنگ عراق از دست داده اند اما، هيچيک از منابع و خبرگزاری های جهان چنين ادعايی نکرده اند که آمريکائيان، عمداً و دانسته خبرنگار آنها را هدف قرار داده اند. ولی الجزيره با بهره گيری تجاری، عوامفريبانه، جار زد که آنها [آمريکائيان] برای محروم ساختن مردم عرب از اطلاعات و اخبار موثق!! خبرنگار اين شبکه را تعمداً به زير رگبار آتش گرفته اند.
قصد آن ندارم تا برای چندمين بار متوالی تکرار کنم که با سقوط صدام، بسيار از روزی نامه های عرب از جمله شبکه الجزيره، همراه با او سقوط کرده اند. اما يادآوری اين نکته ضروريست که از آن لحظه، هيچيک از مسئولين نظامی و غيرنظامی آمريکايی و انگليسی، اخبار خويش را در اختيار شبکه الجزيره قرار نمی دهند. خبرگزاری ايسنا با علم بر اين مسئله، چگونه نتوانست جعلی بودن خبر را دريابد؟ آيا اين عمل آنان نوعی سطحی نگری و بازی با افکار عمومی نيست؟
3 ـ مهمتر از همه، هر بچه مدرسه ای می داند که اخبار دستگيری ابومصعب الزرقاوی، از نظر ارزش خبری و حد تأثيرگذاری آن بر روی اعراب، خصوصاً عناصری که متمايل به بنيادگرايانند؛ خبری است با اهميت و بايد با احتياط با آن برخورد کرد و ماداميکه منبع موثقی آنرا تأييد نکرده است، مجبوريم از نقل زود هنگام آن خودداری کرده و نسبت به دانسته هایمان چشم پوشی کنيم. همان کاری که خبرگزاريهای جهان کردند.
آيا اين عمل نوعی خود سانسوری نيست؟ چنين پنهانکاری ای را نبايد بحساب خلاف موازين اطلاع رسانی در جهان منظور داشت؟ اخبار دستگيری تروريستی که آن همه درباره اعمال جنايتکارانه اش نوشته اند، اگر جعلی باشد و خلاف آن ثابت گردد، نه تنها اطلاع رسانی نيست بلکه، تبليغی است بنفع تروريسم. حداقل آثار منفی اين خبر آن است که بر روی اذهان عناصر مردد تأثير خواهد گذارد و آنان را چشم بسته، تسليم قدرت تروريستان خواهد ساخت.
اکنون پرسش آن است که مسئولين ايسنا با قرار دادن اين خبر بر روی شبکه، به چه گروهی خدمت کرده اند؟ من درد کارکنان ايسنا را که زير فشار باندهای مافيايی قدرتند، دقيقاً حس می کنم و اين همه ذوق زدگی را بخوبی می فهمم؛ اما مجبورم اضافه کنم که دوستان، از هول حليم، درون ديگ افتادند!
اخبار دستگيری را همه خبرگزاری های جهان شنيده بودند، ولی چه تعدادی از آنها با دستپاچگی و ناپختگی، مثل خبرگزاری ايسنا، حرمت خوانندگان را ناديده گرفتند و ذهنشان را با اخبار جعلی پُر ساختند؟
دست اندرکاران ايسنا، بجای آنکه از شيوه ارسال خبر خبرگزاريهای جهان بر روی شبکه ی خبری، پندی منطقی بياموزند، لجوجانه هر دوپا را در يک کفش کرده و تأکيداً يادآوری نمود: «که شبکه الجزيره، اعلام کرده بود که اصل خبر را مقامات آمريکايی گزارش داده بودند». چنين خبری را ساير خبرگزاريهای جهان از جمله خبرگزاری رويتر، شنيده بودند ولی درباره نقل آن، جملگی سکوت کردند. تنها ساعتی پيش، رويتر از قول ژنرال مارک کميت نوشت: «ما نيز اين شايعات را شنيده ايم، اما اين خبر صحيح نيست»؛ يعنی بعد از پانزده ساعت بايکوت خبر، از منبع موثقی اطلاع کسب کرديم که اصل خبر جعلی است.
1 ـ افکار عمومی جهان با توجه به سابقه شبکه تلويزيونی الجزيره و نقش او در دسته بندی کردن خبرها و يا با بزرگنمايی بعضی از اخبار، به اين نکته واقفند که سياست حاکم بر شبکه، بهيچوجه در خدمت صلح و رفاه مردم منطقه نيست. آنان اگر چه در ظاهر سنگ دفاع از مردم زحمتکش عراق را برسينه های خود می کوبند؛ اما در حقيقت و در عالم واقع، آب [بهتر است گفته شود خون] به آسياب تروريسم غدار و جناياتکاران می ريزند.
آنچه که عيان است چرا بايد در برابر ديدگان برنامه ريزان و دست اندرکاران خبرگزاری ايسنا پنهان بماند و نيازی به تکرار اين سخن باشد که ای جماعت بدانيد: الجزيره، با سقوط صدام، سراپا سقوط می کند و با کشتار بن لادن جانی تازه می گيرد. نقل اخبار چنين شبکه ای، صرف نظر از غير موثق و جانبدارانه بودن آنها، توهينی است آشکار به خوانندگان!
2 ـ درگيری نيروهای متفقين با شبکه الجزيره، زبان زد خاص و عام است. پانزده تن از خبرنگاران جهان جان خود را در جنگ عراق از دست داده اند اما، هيچيک از منابع و خبرگزاری های جهان چنين ادعايی نکرده اند که آمريکائيان، عمداً و دانسته خبرنگار آنها را هدف قرار داده اند. ولی الجزيره با بهره گيری تجاری، عوامفريبانه، جار زد که آنها [آمريکائيان] برای محروم ساختن مردم عرب از اطلاعات و اخبار موثق!! خبرنگار اين شبکه را تعمداً به زير رگبار آتش گرفته اند.
قصد آن ندارم تا برای چندمين بار متوالی تکرار کنم که با سقوط صدام، بسيار از روزی نامه های عرب از جمله شبکه الجزيره، همراه با او سقوط کرده اند. اما يادآوری اين نکته ضروريست که از آن لحظه، هيچيک از مسئولين نظامی و غيرنظامی آمريکايی و انگليسی، اخبار خويش را در اختيار شبکه الجزيره قرار نمی دهند. خبرگزاری ايسنا با علم بر اين مسئله، چگونه نتوانست جعلی بودن خبر را دريابد؟ آيا اين عمل آنان نوعی سطحی نگری و بازی با افکار عمومی نيست؟
3 ـ مهمتر از همه، هر بچه مدرسه ای می داند که اخبار دستگيری ابومصعب الزرقاوی، از نظر ارزش خبری و حد تأثيرگذاری آن بر روی اعراب، خصوصاً عناصری که متمايل به بنيادگرايانند؛ خبری است با اهميت و بايد با احتياط با آن برخورد کرد و ماداميکه منبع موثقی آنرا تأييد نکرده است، مجبوريم از نقل زود هنگام آن خودداری کرده و نسبت به دانسته هایمان چشم پوشی کنيم. همان کاری که خبرگزاريهای جهان کردند.
آيا اين عمل نوعی خود سانسوری نيست؟ چنين پنهانکاری ای را نبايد بحساب خلاف موازين اطلاع رسانی در جهان منظور داشت؟ اخبار دستگيری تروريستی که آن همه درباره اعمال جنايتکارانه اش نوشته اند، اگر جعلی باشد و خلاف آن ثابت گردد، نه تنها اطلاع رسانی نيست بلکه، تبليغی است بنفع تروريسم. حداقل آثار منفی اين خبر آن است که بر روی اذهان عناصر مردد تأثير خواهد گذارد و آنان را چشم بسته، تسليم قدرت تروريستان خواهد ساخت.
اکنون پرسش آن است که مسئولين ايسنا با قرار دادن اين خبر بر روی شبکه، به چه گروهی خدمت کرده اند؟ من درد کارکنان ايسنا را که زير فشار باندهای مافيايی قدرتند، دقيقاً حس می کنم و اين همه ذوق زدگی را بخوبی می فهمم؛ اما مجبورم اضافه کنم که دوستان، از هول حليم، درون ديگ افتادند!