چهارشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۳

بازگشت به عقب؛ هـــــرگــــز!


اگـر روزگـاری مـردم روسيه افتخار ميکردند کـه تحت رهبـری داعيانه و خـردمندانه لنين،
پـرچم ايـدئولـوژی را در عصـر گذشته و در چـهارسوی جهان بـرافراشته اند، بی مناسبت
نخواهد بود تا ايرانيان هم مدعی شوند که با ظهور خمينی، کتاب «پايان عصر ايدئولوژی»
را به اتمام رسانده اند و آنرا برای هميشه بسته اند.


اشکها و لبخندها، يکی از زيباترين، رساترين و پرمعناترين توصيفی است که می تواند آذين بخش نام خردادماه شود. ماهی که فهرستی از انواع حوادث مثبوت تاريخی را به تناسب رنگ، وزن و اهميت شان، در برابر ديدگان ما می گيرد. نسل من، بيشتر با اشکهايش آشناست. ميداند که گريه مادران و خواهران ما، هرگز از سر شوق نبوده است. اما معتقد است که قضاوت درباره لبخندها را ـ اينکه اميدوارنه بوده اند يا طنزگونه؛ بايد به آيندگان واگذاشت.
وقتی شوقی و ذوقی نباشد، جاری شدن اشکها برگونه ها بدين معناست که ميان اشک و لبخند، حتماً خط و مرزی وجود دارند و باز طبيعی است که همه خط ها نيز، بر بستری شکل می گيرند. اسلام، بستر همه حوادث خردادماه است، با مرزهای «ناب محمدی» ، «سوسياليسم» و «دين ـ دموکراسی» اش؛ و همينطور با رهبرانی که در چشم ساکنان هر سه قلمرو، فره مند بودند و بی همتا.
نکته ديگر اينکه، اشکها و لبخندها، توصيفی است عام و برخلاف فرهنگ سياسی جهان که نام ماه ها و حتی فصل ها را با حادثه ای خاص و شايد هم غير قابل بازگشت و تکرار ـ مثل اکتبر سرخ، سپتامبر سياه و بهار پراگ، پيوند می زنند؛ ما، آنرا خاص دوره گذشته نمی دانيم و هنوز در انتظار آنيم تا چرخه زندگانی را دوباره به عقب برگردانيم. ما، هنوز در اين پنداريم که در زير سايه رهبری هدايت شويم و يا به اميد آنيم تا ظهور رهبر فره مند تازه ای را انتظار کشيم.
[ ادامه مطلب ... ]



*ـ در صورت بازنشدن مطلب، لطفاً [ اينجا ] را آزمايش کنيد!

هیچ نظری موجود نیست: