روز گذشته، برادر و خواهری شهرستانی وارد تهران شدند. اما هنوز چند قدمی از ميدان آزادی دور نشده بودند که به جرم بدحجابی دستگير میشوند. نمونه ديگر، دختری برای دیدن دوستش از خانه بيرون میزند، ولی ساعتی بعد تلفنی به خانواده اطلاع میدهد به جرم بدحجابی زندانی است. و مهمتر، زن 57 سالهای را که از شدت عصبانيت، در اعتراض به دستگيری دخترش چادر و روسری را از سر برداشته و تار موهای سپيدش را بهمعرض تماشای عمومی گذاشته بود، بجرم دفاع از بدحجابی و اشاعه فحشاء(؟!) دستگير میکنند.
خوشبختانه همهی آنها [جز آن پسر شهرستانی که قرار است امروز وضعيتش روشن گردد] آزاد شدند. اما با چه قيمتی و چگونه؟ نخست اينکه بدون واسطه، احتمال آزادی آنها صفر بود. دوم اينکه خانوادهها نگران تصميمات جدی نيروهای انتظامی بودند. ترس داشتند اگر پای بچههایشان به دادگاه کشيده شود، محکوم خواهند شد و حداقل بايد بيست روزی از عمرشان را در زندان سپری کنند. تحت تأثير چنين فضايی نقش واسطهها در مبارزه با بدحجابی؟! بسيار عمده شد. اگر برای شما بنویسم که پيش از دستگيریها، گروهی بهنام واسطه از ابتدا معين و فعال شده بودند، باور کنيد اغراق نمیکنم! مشت، نمونه خروار است!
افسری که واسطهی آزادی دختر و پسر جوان شهرستانی شده بود، برای آزادیشان سيصدهزار تومان مطالبه کرد. خوب جدا از داشتن يا نداشتن، تهيه اين مبلغ برای شهرستانیهايی که فاصله زيادی با مرکز دارند، دستکم چهل و هشت ساعت طول میکشيد. عموی آن دو نفر [شايد هم دايی، اشتباه از من است!] که درگير آزادی برادر زادههای خود بود، حاضر شد تا دريافت پول نقد، چکی را در اختيار افسر مربوطه بگذارد. ولی جناب سروان نپذيرفتند. سرانجام بعد از ساعتی چانهزنی و ورود شخص ثالثی بنام ضامن؛ با گرفتن هفتاد هزار تومان پول نقد، دخترخانم را آزاد کردند. برادرش هنوز بعنوان گروگان در زندان است تا مآبقی پولها برسند.
خانواده دوم، با پرداخت دويستهزار تومان به سرهنگی که واسطه آنها شده بود، دخترشان را آزاد کردند. اما برای آن مادر و دختر، واسطه مربوطه پانصدهزار تومان مطالبه میکرد!!! میگفت جُرم آن مادر خيلی سنگين است و با مبلغ ناچيز نمیشود گزارش دهندگان را راضی کرد (؟!). پدر خانواده هم بعد از کلی خواهش و تمنا، سرانجام گفت: رُک و راست، همين صدهزار تومان پول نقد تمام دارایی من است. همهی آن را هم میبخشم به تو، که فقط دخترم را آزاد کُنی! اگرچه سخت است ولی صادقانه میگويم که از خير آزادی زنم گذشتم! هرچه دلتان میخواهد عليه او گزارش بنويسيد. زندانیاش کنيد. شلاقاش بزنيد. اما خواهش میکنم نگذاريد پای دختر جوانم به دادگاه و زندان کشيده شود! و ... الخ.
به نظرم گزارشها به حدکافی روشن و عريان هستند! دهها گزارش مختلف و مستند ديگری نيز وجود دارند که نشان میدهند مسئولين نهادهای ديگر، دستکمی از نيروی انتظامی ندارند. البته هدف از ارائه اين گزارش بدين معنی نيست دامنه بحث را بيش از اين باز کنم و يا با اتکاء به تجارب گذشته، نتيجه اخلاقی بگيرم! مبارزه با بدحجابی، هميشه مواجه بود با شرايطی که دولتمردان ايرانی در پس پرده، مشغول اتخاذ تصاميم مهمی بودند. يک نمونهاش پذيرش قطعنامه سازمان ملل متحد در جنگ ايران و عراق. اما واقعيت اين است که مبارزه با بدحجابی، تنها پيشبرد سياست نيست. مدتی است که مسئولين اجرايی آن را بچشم دکانی سود ده میبينند. حال پرسش اساسی اين است که مشتريان اصلی دکان بدحجابی چه کسانی هستند؟ بيست و هفت سال است که اين سياست همه ساله تکرار میگردد و ملت هم دانسته و آگانه به آن تن میدهند. چرا و دلیل چيست؟ چرا ما چشمهای خودمان را تعمدا در برابر دنيای امروز میبنديم و ريشخندهایشان را دانسته ناديده میگيريم؟ کشورهای جهان بجای خود، کشورهای عربی نيز که سنت، فرهنگ و سراپای وجودشان سراسر اسلامی است، از چنين دستورالعملها و برخوردها واقعا متعجباند. اين بیتفاوتی و بیاحترامی به خود را بايد چگونه توضيخ داد و بررسی نمود؟ آيا بهتر نيست بجای بحث کردنها، خرده گرفتنها و انگزدنها، کمی فکر کنيم؟
خوشبختانه همهی آنها [جز آن پسر شهرستانی که قرار است امروز وضعيتش روشن گردد] آزاد شدند. اما با چه قيمتی و چگونه؟ نخست اينکه بدون واسطه، احتمال آزادی آنها صفر بود. دوم اينکه خانوادهها نگران تصميمات جدی نيروهای انتظامی بودند. ترس داشتند اگر پای بچههایشان به دادگاه کشيده شود، محکوم خواهند شد و حداقل بايد بيست روزی از عمرشان را در زندان سپری کنند. تحت تأثير چنين فضايی نقش واسطهها در مبارزه با بدحجابی؟! بسيار عمده شد. اگر برای شما بنویسم که پيش از دستگيریها، گروهی بهنام واسطه از ابتدا معين و فعال شده بودند، باور کنيد اغراق نمیکنم! مشت، نمونه خروار است!
افسری که واسطهی آزادی دختر و پسر جوان شهرستانی شده بود، برای آزادیشان سيصدهزار تومان مطالبه کرد. خوب جدا از داشتن يا نداشتن، تهيه اين مبلغ برای شهرستانیهايی که فاصله زيادی با مرکز دارند، دستکم چهل و هشت ساعت طول میکشيد. عموی آن دو نفر [شايد هم دايی، اشتباه از من است!] که درگير آزادی برادر زادههای خود بود، حاضر شد تا دريافت پول نقد، چکی را در اختيار افسر مربوطه بگذارد. ولی جناب سروان نپذيرفتند. سرانجام بعد از ساعتی چانهزنی و ورود شخص ثالثی بنام ضامن؛ با گرفتن هفتاد هزار تومان پول نقد، دخترخانم را آزاد کردند. برادرش هنوز بعنوان گروگان در زندان است تا مآبقی پولها برسند.
خانواده دوم، با پرداخت دويستهزار تومان به سرهنگی که واسطه آنها شده بود، دخترشان را آزاد کردند. اما برای آن مادر و دختر، واسطه مربوطه پانصدهزار تومان مطالبه میکرد!!! میگفت جُرم آن مادر خيلی سنگين است و با مبلغ ناچيز نمیشود گزارش دهندگان را راضی کرد (؟!). پدر خانواده هم بعد از کلی خواهش و تمنا، سرانجام گفت: رُک و راست، همين صدهزار تومان پول نقد تمام دارایی من است. همهی آن را هم میبخشم به تو، که فقط دخترم را آزاد کُنی! اگرچه سخت است ولی صادقانه میگويم که از خير آزادی زنم گذشتم! هرچه دلتان میخواهد عليه او گزارش بنويسيد. زندانیاش کنيد. شلاقاش بزنيد. اما خواهش میکنم نگذاريد پای دختر جوانم به دادگاه و زندان کشيده شود! و ... الخ.
به نظرم گزارشها به حدکافی روشن و عريان هستند! دهها گزارش مختلف و مستند ديگری نيز وجود دارند که نشان میدهند مسئولين نهادهای ديگر، دستکمی از نيروی انتظامی ندارند. البته هدف از ارائه اين گزارش بدين معنی نيست دامنه بحث را بيش از اين باز کنم و يا با اتکاء به تجارب گذشته، نتيجه اخلاقی بگيرم! مبارزه با بدحجابی، هميشه مواجه بود با شرايطی که دولتمردان ايرانی در پس پرده، مشغول اتخاذ تصاميم مهمی بودند. يک نمونهاش پذيرش قطعنامه سازمان ملل متحد در جنگ ايران و عراق. اما واقعيت اين است که مبارزه با بدحجابی، تنها پيشبرد سياست نيست. مدتی است که مسئولين اجرايی آن را بچشم دکانی سود ده میبينند. حال پرسش اساسی اين است که مشتريان اصلی دکان بدحجابی چه کسانی هستند؟ بيست و هفت سال است که اين سياست همه ساله تکرار میگردد و ملت هم دانسته و آگانه به آن تن میدهند. چرا و دلیل چيست؟ چرا ما چشمهای خودمان را تعمدا در برابر دنيای امروز میبنديم و ريشخندهایشان را دانسته ناديده میگيريم؟ کشورهای جهان بجای خود، کشورهای عربی نيز که سنت، فرهنگ و سراپای وجودشان سراسر اسلامی است، از چنين دستورالعملها و برخوردها واقعا متعجباند. اين بیتفاوتی و بیاحترامی به خود را بايد چگونه توضيخ داد و بررسی نمود؟ آيا بهتر نيست بجای بحث کردنها، خرده گرفتنها و انگزدنها، کمی فکر کنيم؟
۵ نظر:
mamnoon ke omadin.khoshhalie amadanet enghad ziyad bood ke...bemand!mitoonim tabodole lonk konim na?baz ham montazeram aziz
قصه تکراری تمام تابستان هاست.. گاهی شدتش بیشتر می شه و گاهی کمتر..شورش را در آوردن
سلام دوست عزیز. از رضا خان گرفته تا مسئولين جان برکف و دلسوز فعلي، هميشه هر کاری قرار بود صورت بگيره نمی دونم چرا از ما زن ها مايه می گذاشتند و می گذارند. رضا خان ايران رو خواست مدرن کنه حجاب از سر زن ها کشيد( تا حدی با اين کارش موافقم ولی دارم مثال می زنم) . آيت الله خمينی خواست انقلابش رو صادر کنه حجاب رو برسر مادرها و خواهرها و خود ما کرد. اين ها هم معلون نيست چی کار می خواند بکند که باز گير دادند به حجاو ب بدحجابی. خوب طوری هم نیست، یه عده که نونشون حتما تو روغن خواهد بود. هی بدحجاب می گیرند و هی پادرمیونی می کنند و هی رشوه آخ ببخشيد شيرينی :) دريافت می کنند. از وبلاگ آشپزباشی عزيز اومدم اين جا. بسيار استفاده کردم.
مثل هميشه دعوا سر لحاف ملا است.
Link to Dokani be nam-e bad hejabi
@: www.PersianCultureS.com
All the best'
www.PersianCultureS.com
mail@persiancultures.com
ارسال یک نظر