یکشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۶

زنان و جنگ ـ ۷

جنگ و سيرقهقرايی
جنگ هشت ساله، اگرچه ذهنيت پيشين زنان متوسط جامعه را شخم زد و کاملا زير ‌و ‌رو کرد؛ اما تا شکُفتن اولين گلی به‌نام «کمپين يک ميليون امضاء»، دو دهه زمان لازم داشت. اين تأخير طولانی بدون دليل و علت نبود! زيرا همراه با جنگ، عناصر و مسائل تازه‌ای وارده جامعه شدند که نه تنها مانع روند طبيعی حرکت‌های«خوديابی» در جامعه گرديدند، بل‌که به‌سهم خود توانستند ترکيب نامنسجم و شکل نايافته پيشين را، برای خلق ترکيب و دسته‌بندی‌های تازه، بشکنند. همين‌طور رابطه جنگ را [که توسط عناصر خارجی تحميل گرديده یود] با خود [و دقيق‌تر در درون] جامعه و مردم دگرگون سازند، جبهه تازه‌ای را بنام جبهه داخلی بگشايند تا سرکوب تازه‌ای را سازمان دهند. جنگی که هم‌زمان در دو جبهه داخلی و خارجی آغاز شده بود، غلظت فضای آلوده به سياست‌زدگی و ايدئولوژيک را بقدری تشديد کرد که فرصت‌طلبان بسادگی توانستند هويت انسانی و حقوقی زنان را، نخست زير عناوين همسران، خواهران و مادران مجاهدين و فدائيان، و بعدها فراگيرتر و با نام ضد انقلاب، زير پا بگذارند و لگدکوب کنند.
در آن فضای مه‌آلود، جامعه زنان ايرانی به‌رغم خواست‌ها و دردهای مشترک، ناخواسته عليه يک‌ديگر جبهه گرفتند و انواع مرزها را کشيدند. آنان، به‌جای اين‌که مسببين اصلی را شناسايی کنند، يا به‌جای آن‌که در باره موضوع و عوامل بازدارنده و مانع‌تراش مطالعه کنند؛ بی‌مهابا انگشت اتهام را به‌سوی يک‌ديگر نشانه می‌رفتند. گروهی از خواهران، از يک‌سوی صدای اعتراض زنانی را که در سال 64 در کوی «گيشا»، «دولت‌آباد» [و بعدها در چند نقطه ديگر تهران] عليه ادامه جنگ برخاسته بود، به اتهام صدای ضد انقلاب، در نطفه خفه کردند اما از سوی ديگر، در برابر صدور فرمان ضد زن آيت‌اله خمينی، مبنی بر اعزام زنان به جبهه‌های جنگ، تمکين نمودند. در حالی‌که قريب‌به‌اتفاق خواهرانی که در حاشيه قدرت بسر می‌بردند، کم‌و‌ بيش اطلاع داشتند در پس آن فتوا، انگيزه‌های خاص و توهين‌آميزی نهفته بود که بعد از شکست «جنگ خيبر» در اسفند 63، و افت روحيه پاسداران و تقاضای جمعی آنان برای مرخصی صادر گرديد.
اين سير قهقرايی و بی‌تفاوتی نسبت به حقوق فردی و اجتماعی خود را می‌توان در ديگر حوزه‌ها هم مشاهده کرد و مثال آورد. مثلا در حوزه فرهنگ و آموزش، ما شاهد افت و ترک تحصيلی دختران دانش‌آموز تا سال 67 هستیم. در حوزه اقتصاد و بازار کار، که نمونه‌هايی از آن را در بخش‌های پيشين ملاحظه کرديد، وضعيت واقعا تأسف‌بار بود. ترس از انگ‌ها و برچسب‌ها، ترس از پاک‌سازی‌ها، ترس از تعطيلی کارخانه‌ و بی‌کاری، ترس داشتن غم نان، ترس از اين‌که مبادا خانه‌شان مورد اصابت راکت‌های عراقی قرار بگيرند، و ده‌ها ترس ديگر در مجموع، هم روی نگرش‌ها و چگونگی گذران زندگی روزمره تأثير گذاشت و هم گردش چرخه رقابت‌های «خودنابودی» را در درون جامعه تشديد کرد. يک نمونه ساده و بظاهر سالم آن، دور دوزی سه ملافه بزرگ را که پيش از جنگ پانزده تا هيجده ريال مزد می‌دادند، در زمان جنگ و با بالا رفتن سطح تقاضای کار، مزد آن به دو ريال تقليل پيدا کرده بود.
اگرچه نبض بازار را سطح تقاضا و ميزان و نوع رقابت‌های موجود در جامعه تعيين می‌کنند ولی، يک انسان خودباور با انگيزه‌های قوی، حتا به‌رغم داشتن غم نان، تن به رقابتی نخواهد داد که فرجامش خودنابودی‌ست. و پديده خودنابودی در زمان جنگ، تنها و مختص به زنان ناآگاه و کارگر نبود. در ميان ديگر اقشار اجتماعی، دانشگاهی، ژورناليست‌ها و بخصوص در آموزش و پرورش، از اين نمونه‌ها بسيارند. در واقع جنگ تعادل ميان تقاضا‌ـ‌اشتغال يا تعادل ميان انگيزه‌ و ‌استقلال فردی را از اساس بهم ريخته بود. گريز از اين پديده شوم و خودرهايی منفی، به فضای آرام، گذشت زمان و خودبازبينی نياز داشت. در يک فضای معقول و منطقی می‌توان به نتيجه رسيد که يک متقاضی کار [زن يا مرد]، بدون انگيزه قوی و آگاهی نسبت به استقلال و حقوق فردی خود، به‌هيچ‌وجه قادر نيست موقعيت خويش را در جامعه ثبيت کند.
بديهی‌ست که آن قانون، نه فقط مختص بازار کار، بل‌که قانونی است عام و در تمامی حوزه‌های قابل تحقق‌اند. تجربه برخی از کشورها هم ثابت می‌کنند که هرچه سطح و قدرت فرهنگ مردسالاری در جامعه‌ای رو به افزايش است [روندی که در جامعه بعد از انقلاب ايران هم قابل مشاهده بودند]، به همان نسبت انگيزه برابرخواهی حقوقی در زنان ضعيف‌تر و رو به کاهش است. برعکس، اگر فضای غير متشنج و مناسبی برای تقويت و رشد انگيزه‌ها در جامعه‌ای باز شود، به همان نسبت نگاه عمومی زنان در ارتباط با حقوق خود، روندی رو به تغيير و تحول را نشان خواهد داد. چنين روندی حتا در مورد زنان پايبند به دين، سنت و پيرو خط ولايت هم صادق است و آن‌ها نيز تلاش خواهند کرد تا قرائت تازه‌تری را ارائه دهند.

***

پ.ن:
روز 25 نوامبر (چهارم آذر)، روز جهانی نفی خشونت
عليه زنان است. زنان در دهه‌های گذشته کوشیده‌اند
خشونت علیه خویش را برجسته کنند و با برانگیختن
حساسیت عمومی نسبت به این پدیده زشت، زمینه کاهش
و برچیدن آن را فراهم آورند. تعیین روز ۲۵ نوامبر (۴ آذر)
به عنوان روز جهانی نفی خشونت علیه زنان نیز، گامی در همین راستاست. ۴۷ سال پیش در چنین روزی سه خواهر اهل جمهوری دومینکن، با نام خواهران میرابل، پس از ماه‌ها شکنجه، سرانجام توسط سازمان امنیت ارتش این کشور به قتل رسیدند. "جرم" این سه خواهر شرکت در فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم دیکتاتوری حاکم بر دومینکن بود.
اطلاعات بيش‌تر در انتخاب اين روز ...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.ميدانستم که در اين روز اين سری از مقاله -تان را به پايان ميبريد.بخاطر روز نه به خشونت عليه زنان.
برای از بين بردن هر بيماری و بدی،بايد از همه جهات مبارزه کرد.ممنون بخاطر توجه و تلاش شما.