پنجشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۸

يادآوری: فصلی گذشت!


۱
من رأی داده بودم به کروبی
تو رأی داده بودی به موسوی
به دو عنصر «خودی»
دو يار ملتزم
و وفادار به اين نظام.

اگرچه رأی داده بوديم به نظامی
که حُکم ولايت،
يعنی فارق بر رأی‌هاست؛
و جوهرش،
مبتنی است بر اراده و آرای رهبری؛
ولی،
ما رأی داده بوديم که بگوييم:
ما ملتيم، نه امت!
ما رأی داده بوديم که بگوييم:
هرگز نمی‌رود آب ملتی
به جوی ولايت!
ما رأی داده بوديم که بگوييم:
تفاوتی است
ميان شهروند و رعيت!
ما صف بسته بوديم
که ببينند جهانيان
صف‌های بی‌شمار را
سبز بود، نشان ما
پس کو و کجا رفت
رأی ما؟

۲
من رأی داده بودم
تو رأی داده بودی
اما ... در اين ميان
ناگهان ورق برگشت
ولی فقيه استخاره ديد،
پاسخ بد شنيد يقيناً:
«عبوساً قمطريراً».
يعنی خدا اخم و ترش کرد و گفت
تفاوتی است
ميان خودی‌های اين نظام نوين
با خودی‌های آن نظام،
ميان غلامان سبزپوش رهبری
بالنده‌گان سپاهی
با سبز جامه‌گانی ملقب
به ياران خط امام.

و چنين بود آغاز داستان
که با اشاره رهبر
ياوران او
رأی ما را می‌دهند برباد
می‌نويسند احمدی‌نژاد.


۳
آری!
ولی فقيه
رأی‌ها بر باد داد.
رأی‌ها
رقص‌کنان
در هوا چرخيدند.
باد
آراء به خيابان آورد
رأی‌ها،
جمع شدند،
شهر شدند،
شهری شدند،
رأی اثباتی شدند
جنبشی شکل گرفت
خلق يک‌پارچه فرياد کشيد:
«رهبر هر چند رأيی را
که ربود،
برگ سبزی به تاريخ افزود».

__________________________________

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ای کاش
در انتها،
با خط خوش مینوشتی:
رهبر،
گرچه رأی ها ربُود
اما
ناخواسته
برگ سبزی
به تاريخ ما افزود

مينا

حسـن درويـش‌پور گفت...

مينا جان سلام!
گرفتم و درجا اضافه کردم. البته با حفظ امانت داری، سهم شما را در گيومه گذاشتم