سه‌شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۱

حق مجازات يا حق شکايت؟


اگر می‌بينيم يا می‌شنويم که اکثريت مردم جهان معتقدند نظاميان حق ندارند در امور سياست مداخله کنند؛ معنايش اين نيست که نظاميان در اين رشته تخصصی ندارند يا تحصيلی نکرده‌اند. اين حُکم که متأثر از تجربه‌های مختلف و متفاوت جهانی است، تأکيد ويژه‌اش فقط و فقط روی فرهنگ و آموزش‌های پادگانی است که به‌گونه‌ای نظاميان را از اجتماع می‌کنَنَد و ديگرگونه می‌کُنند. يک نمونه مشخص وطنی آن جمله‌ای است که در تصوير زير مشاهده می‌کنيد. سردار طلايی مدعی‌ست در رشته علوم سياسی تحصيل کرد و در امور مديريت تخصص دارد. کسی که در اين دو رشته تحصيل کرده باشد به احتمال زياد نيک می‌داند که در همه جای جهان،
مردم حق شکايت دارند نه حق مجازات! اما از آن‌جايی که سردار طلايی مأنوس با فرهنگی است که به نظاميان حق هرگونه مجازات را به "متجاوزان، متجاسران و متمردان داخلی" می‌دهد؛ با همين ديدگاه وارد عرصه عمومی می‌گردد و از اين منظر جهان خارج از پادگان را تحليل و تفسير می‌کند.

متأسفانه صدای نظاميان در ميهن ما تنها صدايی نيست که می‌گويد مردم [بخوانيد سپاه و بسيج] حق مجازات دارند؛ بل‌که روحانيت نيز همسو با آن‌ها، برای اُمّتِ خود [بخوانيد شبه‌نظاميان وابسته به روحانيت] حقوق ويژه‌ای [تکليف شرعی] را قائل هستند. بی‌سبب نيست که بخشی از مردم ما شعار: "نظاميان به پادگان‌ها برگردند و روحانيان، به حوزه‌ها" را يک شعار اصلاحی می‌شناسند.  

پانوشت: دو تن از دوستان وبلاگی پرسيدند چرا بعضی از ديوارنوشته‌های فيس‌بوکی را در وبلاگ نمی‌گذاری؟ در واقع اين پرسش به‌نوعی پيشنهاد هم بود و استدلال می‌کردند که با اين کار هم وبلاگ‌ات از بی‌تحرکی نجات می‌يابد و هم اغلب دوستان وبلاگی‌ات که در فيس‌بوک حضور ندارند، در جريان کارها و فعاليت‌های روزمره‌ات قرار می‌گيرند. ديدم فکر بدی نيست!

هیچ نظری موجود نیست: