۲۹سال پيش در
چنين روزهايی، يعنی از اوّل سپتامبر تا ۱۵ اکتبر ۱۹۸۶ که پارلمان آلمان قانون «عدم
پذيرش پناهندگی افرادی که از کشور ثالثی وارد خاک آلمان میشدند» را به تصويب
رساند؛ هر شب، بين ۵۰۰ تا هزار ايرانی پناهنده وارد برلين غربی میشدند.
سيل
پناهندگان ايرانی در آن سطحی بود که ادارۀ خارجيان برلين غربی مجبور شد تا فرآيند
اوليه پذيرش پناهندگی را ناديده بگيرد و اغلب پناهندگان را بدون بازجويیهای اوليه،
بدون آزمايش پزشکی، راديولوژی، تست بيماریهای سل و مالاريا و غيره؛ به فاصله سه
تا چهار روز گروهـگروه با اتوبوس به ديگر مناطق آلمان غربی بفرستد. يکی از
دوستانم که هفتـهشت زبان مختلف میدانست و آن روزها مترجم ادارۀ خارجيان شهر
برلين غربی بود، آمار میداد که هر شب بين هشتصد تا هزار ايرانی را با اتوبوس به
ديگر نقاط آلمان میفرستند.
يکی
از دغدغههای منِ در آن روزها يافتن پاسخ دقيق پرسش زير بود: دولت آلمان غربی از
کدام منظر به پناهندگان ايرانی مینگرد. طرح چنين پرسشی علت داشت. پيش از ورود به
آلمان، هم تجربه پناهندهپذيری تبعيضآميز دولت اسلامی ايران را که عراقیها را بر
افغانیها ترجيح میداد در توشه داشتم و هم تجربه زندگی در اتحادجماهير شوروی را.
دوستانی که از پيش از انقلاب ساکن برلين غربی بودند توضيح میدادند که دولت آلمان،
ايرانيان را بچشم پناهندگان لوکس مینگرد. میگفتم چرا لوکس؟ در پاسخ میگفتند چونکه
اغلب ايرانيان وابسته به طبقه متوسط و دارای تحصيلات دانشگاهی هستند، که به نظر من
منطبق بر واقعيت نبود چون که:
اولاً مهاجر لوکس به امثال هوشنگ انصاریها [وزير
اقتصاد قبل از انقلاب] میگفتند که هم تخصص داشتند، هم پول داشتند، و هم دوـسه زبان
خارجی میدانستند؛
ثانياً ما شاهد يک موج بزرگ و عمومی مهاجران بوديم که در برگيرنده
همه نوع طبقات و گرايشات بود. آمارها نشان میدادند منهای آلمان (که بيشترين
مهاجر ايرانی را در آن روزها پذيرفته بود)، تنها در چهار ماهه آخر سال ۱۹۸۶، بيش
از ۱۵هزار ايرانی در ايتاليا، ۲۵هزار ايرانی در سوئد، ۷هزار ايرانی در اتريش، ۵هزار
در فرانسه و ۲هزار در انگلستان تقاضای پناهندگی داده بودند؛
ثالثاً، سياست مهاجرتپذيری
آن روز آلمان مبتنی بر پذيرش موقتی مهاجران بود و به همين دليل تمايلی به جلب
مهاجران متخصص نداشتند. از اين منظر، نگاه مثبت دولت آلمان به ايرانيان نه به دليل
«لوکس» بودن، بلکه بخاطر بالا بودن درجه سازگاری ايرانيان با محيط تازه بود.
البته
اين داستان مربوط به سی سال پيش است. اما سياست مهاجرپذيری امروز آلمان، نشانهی
يک دگرگونی نسلی و نشانهی يک گرايش عميق و زيربنايی در اين کشور است. با اين وجود
اگر از نسل جديد آلمانی صرفنظر از اين که آلمانی تبار، ترک تبار، ايرانی تبار و
غيره باشد بپرسيد در برابر اين موج بزرگی که راه افتاد، مهاجران کدام کشور را
ترجيح میدهيد؟ همصدا خواهند گفت: اهالی سوريه! آنها تنها کشور عربی در منطقه
هستند که درجه سازگاریشان با محيط تازه، بینهايت بالاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر