🔸 هرگاه دو خیزش عمومی و سراسری آبان ماه ۹۸ و خیزش دی ماه ۹۶
را از منظر فرهنگی_اجتماعی مورد ارزیابی و مقايسه قرار دهيم، میبينيم آن دو
خیزش عمومی از دو جهتِ کاملن مختلف در نقطهی معينی بههم رسيدهاند تا اثباتگر
یک موضوع بغایت مهم اجتماعی باشند که:
مقدار سهمبری افراد از توزيع ثروتهای ملی در درون یک
جامعه رانتی، بههيچوجهی نشانه و عیار مناسبی در تشخیص وضعيت اجتماعی و تعلقات طبقاتی
نیستند.
🔸 دو سال پیش، همزمان با خیزش دی ماه ۹۶، هنوز بسیاری نمیپذيرفتند
که مدتی است جامعه ایران از منظرهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وارد فاز تازهای
گردید. یک نمونهی عریان و برجستهی آن فازه تازه، غیبت ملموس و معنادار طبقهی
ميانی در درون جامعه بود. هیچ کنشی یا واکنشی از آنها مشاهده نمیگردید و دليل آن
انفعال نیز در واقع بدین معنا بود که بخشی از طیف میانی و کل طیف پائینی طبقهی
متوسط جامعه که نیروی اصلی، مهم و ارتباطدهنده رابطهی میان بالاییها و پائینیها
بودند؛ به لحاظ اقتصادی و کسب درآمد، به اجبار به جايگاهی کوچانده شدهاند که نام
واقعی آن «زير طبقه» است. البته زیر طبقه بدین معنا که از منظر اقتصادی همنشین با محرومان
جامعه هستند اما به لحاظ فکری_فرهنگی، تعلق به طبقهی بالا دارند.
🔸 من در ۲۶ دی ماه ۹۶ که هنوز شعله اعتراضهای سراسری فروکش
نکرده بود، در جهت اثبات این نکته که همین نيروهای «زيرطبقه» هدایتکننده و رهبری
خیزش ۹۶ را بهعُهده دارند؛ در مقاله «سه مورد کلیدی اعتراض» [لینک زير]، چنین
نوشتم: "وقتی اغلب دولتمردان اسلامی معتقدند اعتراضها «معيشتی» بود و خاستگاه بيش از ۸۰درصد معترضان وابسته به طبقات کمدرآمد، تُهیدست و حاشيهای جامعه بودند؛ در
واقع دارند به شيوهی خاص خود، غيرمستقيم
اقرار میکنند که اکثريت باصطلاح
حاشيهنشينان سال ۱۳۹۶به لحاظ محتوايی يا
ماهيت طبقاتی، ۱۸۰درجه متفاوت هستند از حاشيهنشينانی سال ۱۳۵۷ که دنبالهرو آخوندها بودند. به
زبانی ديگر، میگويند ما میدانيم معترضان وابسته به طيف پائينی طبقهی متوسط جامعه بودند که تحت تأثير سياستهای ويرانگرانه و بغايت ارتجاعی حکومت اسلامی در توليد و توزيع ثروت، طی ده-پانزده سال گذشته به اجبار، به حاشيه رانده شدهاند. خب اگر میدانند نقص و درد کار کجاست، چرا دارند از درِ طعنهزنی
وارد میگردند؟"
🔸 واقعيت اين بود که دولت امنيتی حسن روحانی نيک میدانست که در ارزيابی و تشخيص تعلقات طبقاتی در درون يک
جامعه رانتی_بحرانی و بغايت بیثبات؛ تعلق به طبقه متوسط جامعه را بايد از منظر فکری_آگاهی وارسی کرد نه از منظر کسب درآمد و سهمبری رانتی در توزیع ثروت. با اين وجود، دولت امنيتی در برخورد
با اعتراضکنندگان بجای آنکه برخلاف عادت امنيتی پيشين رفتار کند، تن و دل به همان
تاکتيک کُهنهی امنيتی_روانشناسانهی خوارشمردن و ملامتکردن معترضان سپُرد تا باصطلاح تُهیدستان را جريحهدار و وادار به واکنشی
خشونتآميز سازد.
🔸 خوشبختانه رهبری اعتراضکنندگان شهرهای مختلف در خیزش ۹۶،
بسیار پخته و آگاهانه برخورد کردند و باصطلاح، با یک تیر _یعنی با رفتارهای منطقی
خود_ دو هدف مشخص را همزمان نشانه گرفتند: نخست، در جهت خنثیکردن سیاست نیروهای
امنيتی و سپاه، به معنای واقعی تن به خشونت ندادند؛ و دوم، در جهت تفهیم آن بخش از
نيروهایی که خیزش ۹۶ را یک خیزش مطالباتی صرف تُهیدستان برای «نان» ارزیابی میکردند،
با رفتارهای متین خود در عمل نشان دادند که بدون نان و بدون زندگی مناسب، اندیشیدن
در بارۀ مقولههای «آزادی» و «دمکراسی» غیرممکن است! و جالب اینجاست نخستین کسانی
که شاخکهایشان پیام اعتراضکنندگان را دقیق گرفتند، نیروهای امنيتی درون نظام
جمهوری اسلامی بودند. آنان نیک دریافتند که نه تنها خیزش ۹۶ تداوم خواهد داشت، بلکه
به دلیل همسنخی این خیزشها با جنبشهای پیش از خود مثلن جنبش ۸۸؛ به سختی تن به
خشونت خواهد داد. از این منظر در خیزش ۹۸، نیروهای امنيتی پا پیش نهادند و یک
نیروی واقعن مخرب و کارکشته و مسلح را برای به آتشکشیدن ثروتهای عمومی سازماندهی
کردند تا از جهتی دیگر، اثباتگر هویت اعتراضکنندگان سال ۹۶ باشند:
🔸 دولت مردان اسلامی اگرچه از منظر اقتصادی صاحبان ثروت و
مکنت و حضور در جایگاه فرادست درون جامعه هستند؛ و یا با وجودی که اکثریت قریب به
اتفاق آنان سهمیهی تحصیلی دکترا گرفتهاند ولی، در حیطهی انديشه و گفتار و کردار،
همچنان همان حاشیهنشینان مخرب سال ۱۳۵۷ هستند.
ضمیمه:
سه مورد کلیدی اعتراض
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر