🔸 مخاطبان
اصلی سخنان امروز [چهارشنبه، ۱۶ بهمن] خامنهای در تصویر زیر چه کسانی میتوانند
باشند؟ امت اسلامی یا ملت ایران؟
🔸 نخست
بگویم که: خامنهای بهتر از هرکسی میداند که ملت ایران و یا اکثریت ایرانیانی که
به منافع ملی و امنیت ملی توجه جدی دارند و نسبت به آن حساس هستند؛ بهطور
جدی در جهت تقویت نظام اسلامی حرکت نمیکنند تا رهبری نظام با اتخاذ سیاستهای
نابخردانهی خود امنیت کشور را بخطر بیاندازد. بهعنوان مثال، سیاستهای نابخردانه
رهبری و روسوفیلهای درون نظام اسلامی با موشکپرانیهای بیمعنیشان سبب شدند تا آبراه تجاری خلیج فارس، تبدیل شود به یک آبراه نظامی
و محل تجمع ناوگانهای جنگی جهان. حتی
ژاپُن بیطرف نیز تصمیم گرفت در جهت حفاظت از کشتیهای تجاری خود، ناوگان جنگی به
خلیج فارس بفرستد. این تجمع ناوها بهخودی خود یعنی ناامنی! به زبانی سادهتر، «امنیت»
مورد توجه رهبری یعنی، ناامنی برای ملت.
🔸 دوّم
این که اگر اهل خودفریبی نباشیم، همه نیک میدانند که در چهل سال گذشته، رأی ملت
برای گردانندگان چرخه نظام اسلامی، پشیزی ارزش نداشت و ندارد. در کل، تأثیری هم در
چینش نیروهای درون نظام نداشت و ندارند. اگر شرکت در انتخابات و رأی دادن مردم در درون
نظام اسلامی ذرهای اهمیت داشت؛ دو نهاد مجلس و دولت حداقل، حق تصمیمگیری و
استقلال رأی را داشتند؛ با یک «حکم حکومتی» ولی فقیه، به آنی دو نهاد منتخب مردمی
کله پا و بیاعتبار نمیشدند؛ یا اگر بهزعم رهبری شرکت ملت در انتخابات واقعن
اهمیّت داشت، در سی سال گذشته، دستکم گام قانونی و مهمی در جهت جلب و سهیمکردن هشت
میلیون ایرانیان مقیم خارج از کشور در انتخابات مجلس، برمیداشتند.
🔸 اگر
چنین است که هست؛ پس مخاطبان اصلی رهبری چه کسانی هستند؟
🔸 معمولن
شیوه بیان و اغلب سخنرانیهای خامنهای به گونهای است که ظاهرن به مخاطب عام و
افکار عمومی توجه دارد ولی در میانهی سخن، پیامهای ویژهای برای مخاطبان خاص میفرستد.
به گمانم مخاطبان سخنرانی اخیر رهبری دو گروه مختلف اجتماعی هستند. دو گروهی که
همیشه پای ثابت شرکتکنندگان در انتخابات بودند. همانهایی که خامنهای از طریق
علی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی در یک ماه گذشته، پنهانی درِ خانهی آنان را میزند
تا وعدههای رهبری را ابلاغ کند: بخشی از آنان نیروهای تحتانی نظام امام_امّت
هستند که پایگاه اصلی و اجتماعی حکومت را تشکیل میدادند اما از بعد از اعتراضهای
آبان ماه با از دستدادن فرزندان خود، روی برگرداندند. یکی_دو نمونه از
گزارشها_روایتها حاکی از آن است که در رویداد آبان ماه گذشته، بسیجیهای مسلح
علیه بسیجیهای غیرمسلح معترض، اسلحه کشیدهاند. [پیش از آبان، در یادداشت «چرا با
بنزین آمد؟» اشارهای در باره ترکبرداشتن پایگاه اجتماعی نظام اسلامی نوشته بودم]؛
🔸 اما بخشی دیگر بهمعنای واقعی، اسلامی یا تُهیدست نیستند ولی، برایشان
تفاوتی هم نمیکند که نظام سیاسی ایران سکولار باشد یا دینی_ارتجاعی. همینقدر
که آزادی داشته باشند هم مراسم عزاداری محرم را بر پا کنند و هم بتوانند پارتیهای
معقول برگزار کنند؛ برایشان کافی است. طرف میداند که حکومت فرزندش را با شلیک
موشک از او گرفت ولی، وقتی که علی شمخانی به خانهاش میآید و جسد فرزندش را
به نام اسلام مصادره میکند و بدون اجازه خانواده برایش سنگ قبر سفارش میدهد؛
حاضر نیست حتی یک لحظه قهر بکند و روی برگرداند، چه برسد به اعتراض؟! یاد مجموعه
مقالههای صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۸ افتادم که نام این گروه اجتماعی را که باصطلاح
نیروهای آگاه و تحصیلکرده جامعهاند و به لحاظ آماری اندک هم نیستند؛ گذاشته بود
«چوخ بختیار»! چوخ بختیارها کسانی بودند و هستند که در لحظههای حساس تاریخی
همواره وارده میدان مبارزه میگردند تا توازن نیروها را بهنفع ارتجاع تغییر دهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر