پنجشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۹

خاوران؛ سرزمین معانی!

🔸 امروز بسیاری از زنان و مردان و به‌ویژه مادران، توی این فضای خطرناک کرونایی از گوشه و کنار ایران حرکت کردند تا خودشان را برسانند به خاوران.

 

🔸 ما به خاوران نمی‌گوئیم گورستان! آن‌هایی هم که می‌گویند گورستان خاوران، قصد خاصی ندارند بل‌که ناشی از عادت است. گورستان نگفتن خاوران دلیل دارد و دلیلش هم بسیار ساده و شفاف است. از این جهت که همه‌ی گورستان‌های جهان، صرف نظر از تفاوت‌های فرهنگی و دينی، همه‌ی آن‌ها دارای يک‌سری ويژه‌گی‌های عمومی و استاندارد هستند. خاوران، نه تنها چنين ويژه‌گی‌هايی را دارا نيست بل‌که برعکس، سرزمينی است هموار و بدون آب و علف و گل. مثل همه‌ی بيابان‌هايی که ديده‌ايم و يا شنيده‌ايم! 

🔸 جدا از این، اصل سخن [یعنی گورستان نگفتن خاوران] تنها بر سر تفاوت‌های ظاهری نيست. در قبرستان‌های عمومی، حواس‌ها بيش‌تر متوجه اشخاص است. متوجه سنگ نبشته‌ها، طول عمرها، وابستگی‌ها و تا حدودی علت مرگ.  ولی در خاوران، از آن‌جايی که شما وارد سرزمين بی‌نام و علايم و نشانه‌ای می‌گرديد، ذهن‌تان پس از لحظه‌ای عکس‌برداری از اطراف، ناخواسته روی معانی تمرکز می‌کنند. فهم اين نکته بدیهی دشوار نيست که وارد سرزمين معنا‌ها گشته‌اید! در فضای موّاج مفاهيم و مقولاتی که کمی فراتر از آمر و عامل و قربانی، در برابر چشم‌های‌تان رژه می‌روند و به تو چشمک می‌زنند که خواهرم/برادرم کمی بیاندیش که در به کجا آمده‌ای و در کدام نقطه ایستاده‌ای؟ بمحض ورود، صرف نظر از اين‌که تازه وارد انسانی است بی‌تفاوت يا جانب‌دار، حتا فرض کنيم همان برادران لباس شخصی _‌اعم از پيادگان يا موتورسواران‌_ که مأموريت دارند تا مانع ورود خانواده‌ها به آن محوطه گردند؛ بعد از دقايقی، با پرسش‌های پيچيده‌ای روبه‌رو خواهند شد که به‌هيچ‌طريقی هم نمی‌شود آن پرسش‌ها را با توجيهات شرعی ماست‌مالی‌شان کرد .
 
🔸 يکی از آن معانی که جزئی از واقعيت‌های فرهنگی‌ـ‌تاريخی ما ايرانيان و تقريباً اکثريت مردم جهان است، اصطلاح آخرين منزل‌گاه يا به زبان عاميانه، خانه آخرت است. البته روشنفکران آزادند به اين قبيل مسائل توجه نداشته باشند ولی اين مقولات هنوز جزئی از افکار عمومی را تشکيل می‌دهند. همه‌ی اعضای جامعه از همان سنين کودکی با چنين مضمونی آشنا می‌گردند. در واقع همين پيش زمينه فرهنگی به‌سهم خود موجب طرح پرسشی می‌گردد که: اگر مستبدترين و خون‌خوارترين حکومت‌ها در طول تاریخ مسئله‌ی آزادی و خواست‌های آزادیخواهان را برنمی‌تابیدند و گردن مخالفان خود را به‌دست تیغ جلاد می‌سپردند؛ دست‌کم، هم همان حکومت خون‌ریز و ستمگر، و هم جامعه و کل مردم با هر عقیده و مرامی، داشتن يک قبر شخصی را در عمل می‌پذيرفتند و آن را جزئی از حقوق مردگان به‌شمار می‌آوردند. چگونه است که حکومت اسلامی، همه‌ی آن سنت‌های پذيرفته شده را ناديده گرفت و زيرپا نهاد؟ يا چه شد که جامعه ما در اين مورد مشخص، خفقان گرفتند و لال شدند؟ 

🔸 و خلاصه کلام آخر: در جامعه‌ای که «دین‌خویی» در آن نقش مسلط و اندیشه‌سوزی دارد و بارها و بارها در مقاطع حساس و سرنوشت‌ساز، فکر و عقل جامعه را زایل کرد و هنوز هم سد محکمی است در مقابل تحول و پذیرش تحول‌طلبان و تجددخواهان؛ وجود سرزمین معانی خاوران، به‌سهم خود می‌تواند این چرخه خونین دایره‌وار را برای همیشه از کار بیاندازد. از این منظر، همه ما وظیفه داریم در دفاع و حفظ امنیت جوانان امروز و فردای کشور، سرزمین معانی خاوران را سال‌های سال چون تابلویی نفیس و خوش نقشی در مقابل چشم‌های خشکه مقدسان و مقلدان و دیگر مردمان مسئولیت‌ناپذیر بگیریم؛ تا با چشم‌های خود ببینند که بی‌تفاوتی آنان چه بلای وحشتناکی بر سر جوانان این مرز و بوم آورد و خواهد آورد.   
   
حاکم ز هراس گل، آتش به گلستان زد
این خاک ستمدیده، از راز خبر دارد
سُرخ است اگر آفاق، از خون جوانان است
شرمی‌ست که تابستان، بر چهره خود دارد

هیچ نظری موجود نیست: