🔸 سالگرد مرگ امام دوّم شیعیان از یکسو، و پیغام / پسغامهای پنهانی لابیهای ایران و آمریکا از سوی دیگر بهانهی مناسبی را برای دغل بازیهای گروهی از آخوندها مهیّا نمود تا بار دیگر مسئله «صلح امام حسن» را بر سر زبانها بیاندازند.
🔸 اما پیش از پرداختن به دغل بازیهای آخوندی، نخست ببینیم که داستان واقعی صلح امام حسن اصلن چه بود؟ محتوای آن صلح در سادهترین تعریف یعنی: پذیرش هژمونی و ولایت معاویه توسط حسن مجتبی. آن پذیرش در عمل نیز یعنی چشمپوشی از حق خلیفهگری و بیعتکردن با معاویه.
🔸 ولی چنین گذشت و عقبنشینیای بدین معنا نبود که امام حسن تمایلات صلحخواهانه داشت. پذیرش صلح بیشتر تحمیلی و متأثر از دو عامل بیرونی بودند: نخست، تمایل شدید و سرسختانهی معاویه به ادامه جنگ بعد از مرگ علی بن ابیطالب در خاتمه دادن به «داستان دو خلیفهی رقیب» در عراق و شام؛ و دوّم، گرایش حاکم بر سپاه امام حسن که اکثریت قریب به اتفاق آنها مردمان ساکن در عراق کنونی بودند، گرایش به زندگی کردن بود نه ادامه جنگ و شهادت طلبی و شهید شدن. بههمین علت حسن مجتبی بعد از عقد قرارداد صلح با معاویه و گرفتن تأمین جانی از او، بخاطر کمتوجهی مردم عراق در کوتاهترین زمان ممکن عراق را بسوی مدینه ترک کرد.
🔸 تا پیش از شکلگیری و علنی شدن باصطلاح اسلام سیاسی، روحانیت ایران هرگز روی علت و محتوای صلح امام حسن تأکید نمیکرد. مقرون به صرفه هم نبود چونکه موجب بالارفتن آگاهی رعیت و زمینهساز تمرّد آنان در دنباله روی از روحانیت میگردید. محتوای صلح حسن مجتبی تنها یک پیام داشت که: عقبنشینی و باصطلاح صلحخواهی حسن مجتبی پیش از اینکه ربطی به قدر قدرتی معاویه داشته باشد، بیشتر متأثر از تمرد مردم شیعه از نوّه پیامبر بود. از این منظر آخوندها بیشتر روی حکومتهای جائر و عادل انگشت میگذاشتند تا بتوانند کشته شدن حسین بن علی را در کربلا توجیه کنند. اما از ۱۵ خرداد به این سو، نخست مراجع تقلید سنتی ایران بودند که بر سر یک دو راهی دردسر سازی قرار گرفته بودند که نه میتوانست به حکومت محمدرضا پهلوی بگویند حکومت عادل [چون که مسئول مستقیم کشتار ۱۵ خرداد بود] و نه میتوانستند بگویند حکومت جائر، در اینصورت باید دنباله روی خمینی میشدند. وقتی طرفداران اسلام سیاسی به رهبری آیتاله منتظری مراجع سنتی را در حمایت از خمینی زیر فشار گرفتند، آنها موضوع صلح امام حسن را برجسته کردند.
🔸 آن روزها این نوع بحثها و تحلیلها تنها در درون حوزههای علمیه جاری بود. اما در سال ۱۳۵۵، وقتی گروهی از زندانیان مسلمانان [بیش از ۵۰ نفر] به رهبری عسگر اولادی میخواستند در جهت رهایی خود از زندان توبهنامه امضاء کنند؛ مسئلهی صلح امام حسن و برداشت زندانیان از این صلح جنبه عمومی بهخود گرفت و همراه با آزادی آنها وارد عرصه عمومی گردید. زندانیان سیاسی مسلمان همان پرسش مراجع سنتی را که در رهایی از شرّ طرفداران خمینی در مقابل چشم امثال منتظریها میگرفتند؛ در برابر چشمهای همدیگر گرفتند و از یکدیگر میخواستند تا تحلیل فردیشان را در بارۀ محمدرضا پهلوی ارائه دهند که او، معاویه زمانه هست یا یزید زمانه؟ بدیهی بود کسی که محمدرضا را معاویه زمانه ارزیابی میکرد، رفتارش با شاه میبایست شبیه رفتار امام حسن میبود و در غیر این صورت، زندانی حق داشت به پیروی از مجاهدین خلق، راه حسینی را دنبال کند.
🔸 حالا که محتوای بحث تا حدودی روشن گردید، پرسش کلیدی این است که در ارتباط با مذاکره و صلح با آمریکا، چه کسی معاویه است و چه کسی امام حسن؟ کارنامه ۳۲ ساله خامنهای به روشنی نشان میدهد که او بخاطر تحقق استراتژی هلال شیعهای که در سر دارد، با تمام وجودش مخالف سر سخت هر نوع روابط دوستانه و صلحآمیز با آمریکاست. پس چرا صلح امام حسن در این روزها در درون جامعه طرح و مورد بحث و جدال قرار میگیرد؟ پاسخ دقیق و درست را از زبان رئیس جمهور ایران روحانی بشنوید: امام حسن [بخوانید خامنهای] بخاطر خواست اکثریت مردم [بخوانید فشار عمومی] با معاویه صلح کرد. بهزبانی دیگر، روحانی دارد به خامنهای و پیروانش هشدار میدهد که موج بزرگی در آینده نزدیک راه خواهد افتاد و همه ما [آخوندها] را با خود خواهد بُرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر