زنی که رشتهها را پنبه کرد
🔸از فردای روزی که تعدادی از جنازههای «پاسداران حرم» را از سوریه به ایران آوردند، بار دیگر زخم کُهنهای در میان باورمندان به حکومت اسلامی دهان باز کرد. نام این زخم کُهنه، علت وجودی «حرم زینب» در شام است که سپاه، در پاسداری از آن حضورش را در سوریه توجیه میکند.
🔸این زخم کُهنه که پیشتر [حتا پیش از انقلاب اسلامی] هرازگاهی در میان طلبههای دینپژوه دهان باز میکرد و مسئولان «حوزه»ها تُندی واکنش نشان میدادند و روی آن سرپوش مینهادند؛ بعد از مراسم تشییع جنازه «پاسداران حرم»، از مرز حوزههای آموزشی طلبهها فراتر رفت و تبدیل شد به یک موضوع پژوهشی دانشگاهی بهویژه در «دانشگاه امام صادق» که پرورشدهنده و تأمینکننده کادرهای جمهوری اسلامی است.
🔸اوجگیری و گسترش بحث در دانشگاه «امام صادق» بدین معنا بود که اعضای دولت و بخشی از نمایندگان مجلس که فارغالتحصیلان آن دانشگاه هستند و همچنان ارتباط تنگاتنگی با دانشجویان آنجا دارند؛ مخالف حضور نیروهای سپاه در کشور سوریه بودند و کوچکترین نقشی در این تصمیمگیری نداشتند. بدیهیست چنین مخالفتی ولی فقیه را که یگانه تصمیمگیرتده اصلی این ماجراست، به واکنش وامیدارد. او از سوگلی پیشین خود حسین طائب، مسئول اطلاعات سپاه که در آن روزها در اوج قدرت و ترکتازی بود، میخواهد غیرمستقیم کل مخالفان خودی را مورد تهدید قرار دهد. حسین طائب این وظیفه را محوّل میکند به برادرش «مهدی» که آن روزها همراه با چند تن از پاسداران افراطی، عضو هئیت رئیسه نهادی به نام «مقابله با جنگ نرم» بود. مهدی طائب هم بدون رودربایستی کشور سوریه را بهعنوان استان سیوپنجم و یک استان مهم استراتژیک برای جمهوری اسلامی معرفی میکند و میگوید: "اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم، چون اگر سوریه را نگه داریم، میتوانیم خوزستان را پس بگیریم. اما اگر سوریه را از دست بدهیم، تهران را هم نمیتوانیم نگه داریم".
🔸اگرچه تهدید مهدی طائب به لحاظ حقوقی غیرمستقیم مخالفان حضور در سوریه را تجزیه طلبانی که خواهان جدایی استان سوریه از ایران هستند معرفی میکرد ولی، سیوپنجمین استان نامیدن کشور سوریه هم به بحران داخلی دامن زد، و هم بخشی از محافل خارج از دانشگاه را که معمولن در مسائل دینی دخالت نمیکردند، هوشیار و بیدار کرد که چگونه نمادسازیهای شیعه، مبتنی بر واقعیتهای تاریخی نیستند؛ یا چرا زندگی و مرگ زینب (دختر چهارمین خلیفه اسلامی) پشاپیش نفی و خنثی کننده شعارهای باصطلاح انقلابی و محرکی مانند: «حسین فرموده قیام / تقیه را کرده حرام» میباشد و این گروه از شعارها را بهعنوان بزرگترین تقیه و فریب، در مقابل چشمان شیعیان «تفحصکننده» میگیرد؟
🔸در واقع واکنش تهدیدآمیز ولی فقیه در جهت بستن دهان خودیها، بستر مناسبی را برای طرح پرسشهای چالشی در درون جامعه مهیّا ساخت. یک نمونهاش پرسشی است که در دههی نخست محرم امسال نقل همهی محافل بود: "بازگشت زینب به شام برای زندگی، نشانهی این حقیقت است که یزید برخلاف ادعای دروغین شیعیان، آنقدرها مرد ستمکار و جنایتکاری نبود". به زبانی دیگر، ترسی که سالها روحانیت ایران در ارتباط با عمومی شدن چنین پرسشهای چالشبرانگیزی در درون جامعه داشت، حالا و به کاکلی سر حکومت دینی، وبال گردن روحانیت غیرپاسخگو گردید.
🔸حالا اگر آخوندها مثل گذشته دهها کتاب نوشتند تا دفن بودن زینب را در شام نفی کنند [1]؛ آنوقت با چالش دیگری روبهرو خواهند گردید که به چه دلیل و علتی در مقابل لشکرکشی ولی فقیه به سوریه سکوت کردهاید و منکر وجود «حرم» در شام نشدهاید؟ و یا برعکس، اگر بپذیرند که حرَم «زینبِ کبری» در شام قرار دارد، آن وقت ملزم میگردند به پرسش چالشی دیگری پاسخ دهند: مگر میشود زنی مانند زینب که بنا به روایت آخوندها که سراپا پایبند به اصول بود، دو پسر، چند برادرزاده، دو برادر بسیار عزیز و دیگر قوم و خویشهایش را از دست بدهد ولی، بعد از گذشت چند ماه از واقعه کربلا، داوطلبانه شهر زادگاهش را ترک کرده و برود زیر سایهی همان خلیفهی جنایتکار؟ آیا این اتفاق پیچیده بدین معنا نیست که او پیشاپیش میخواسته در نفی هر نوع برداشتهای غلط و گزافهگوییها در باره واقعه کربلا؛ با رفتارهای خود در عمل نشان دهد که علت و دلیل خروج حسین بن علی از مکّه، نه امامت بر مردم کوفه بود، و نه قیام علیه یزید؟
🔸بهترین پیش دادگاهها برای محکومیت آخوندهایی که در اشاعه دروغها و سرپوش گذاشتن بر روی جنایتها نقش بسزایی داشتند؛ طرح و راوج این قبیل پرسشهای تاریخی در درون جامعه است. با طرح پرسشهای کلیدی، آنها را به چالش بطلبید!
ضمیمه:
١ــ آخرین فردی که در میان باورمندان به «ولایت فقیه» در بارۀ نفی وجود «حرم زینب کبری» در شام، کتابی زیر عنوان «پیامآور عاشورا» نوشت، سيد عطاءالله مهاجرانى بود. او معتقد است که قبر زینب در مصر قرار دارد (ص ٣۵۴ و ٣۵۵). اما دیگر دینپژوهان ایرانی از جمله گردانندگان سایت «حوزه» در آدرس زیر، این نظریه را برنمیتابند و معتقدند: "سیاحانی که ادعا شده به زیارت مرقد حضرت زینب رفتهاند، در حقیقت «زینب بنت یحیی المتوج» را زیارت کردهاند. از جمله نقل شده است که «امام شافعی» از محبّان اهلبیت برای زیارت جناب «سیده نفیسه» وارد قاهره شد و به زیارت آن حضرت شتافت؛ اما نقل نشده که وی برای زیارت حضرت زینب کبری وارد این شهر شده و به زیارت آن حضرت مشرف شده باشد. آیا این دلالت بر آن ندارد که در آن زمان زینبیه قاهره به زینب کبری منسوب نبوده و شهرت نداشته است؟"
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/6444/8144/107241/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر