يکی از نشانه های انفعالی انسان ها از بُعد روانشناختی، سوءظن است. سوءظن گاهی بصورت توجیه عملکردها که به عدم همراهی در مواردی خاص و ضروری منجر می گردند، و زمانی بعنوان ابزار جداسازی و مانع بسيار مهمی در برابر تعاملات اجتماعی، نزديکی نسل های مختلف و انتقال تجربه ها و افکار، خود را در جامعه نشان ميدهند.
مراد از سوءظن، نوعی ناباوری مطلق ضد مدنی است که به عنوان يک پديده فرهنگی و روانی ـ اجتماعی، ريشه در گسيختگی درون جامعه دارد. گسست ميان بافت ها و لايه های مختلف اجتماعی، ميان نسل ها، ميان زنان و مردان و ميان ملت ـ دولت، تنها چند نمونهِ بارز و برجسته اند که در رواج و تقويت سوءظن، نقش و سهم دارند. از اين نظر، هرگونه حرکت يا تعاملی در جهت ترميم شکاف های درون جامعه، ايجاد ارتباط و نزديکی، دور از انتظار و خلاف باورهای عمومی به نظر می آيند.
نکته بسيار مهمی که در اين بحث باز و گسترده و قابل بررسی، بيش از هرچيز مورد نظر من است، علت های روانی ـ اجتماعی در شرايط کنونی، مهم ترين عامل باز توليد، رشد و تقويت سوءظن در جامعه اند. روبنای سياسی ـ ملوک الطوايفی عقب مانده و ناکارآمد، همراه با ايدئولوژی دشمن ياب و دشمن شکن، خشونتی را در طی بيست و شش سال گذشته برجامعه تحميل ساخت که زخم های ناشی از آن خشونت، در هر فرصتی که پيش آيد، جان می گيرند و ترميم می شوند. پيش تر در سال 82، و در ارتباط با قتل های زنجيره ای، مقوله ترميم خاطرات را در مقاله «نه همان مُشت و نه همين چشم» بطور مفصل توضيح دادم. اما اشاره و تأکيد بر يک نکته اساسی در اينجا، به نظر الزامی می آيند که تداوم فضای روانی ـ اجتماعی در دراز مدت، محتملن سلامت رابطه های فردی و روابط درون اجتماعی را مورد تهديدهای جدی قرار خواهند داد.
اگر جامعه ای غرق در بحران عدم اعتماد است و مردمش نسبت به هر فرد و انديشه و حرکتی مشکوک، و در اتخاذ تصاميم منطقی مرددند؛ نه تنها از اين پس انتظار پيوستن به حرکت هايی نظير «آزادی برای اکبرگنجی» و غيره، انتظاری است بيهوده، بل که فرجام همه بی تفاوتی ها و سرخوردگی های عمومی در چشم انداز، به نوعی موجب رواج برخوردهای ضد انسانی و ضد حقوق بشری در جامعه خواهند گرديد.
وقتی گروهی برای تعدادی از حاميان حرکت «آزادی برای گنجی» ايميل می زنند، آنان را متهم به خيانت و به يک معنا و غير مستقيم تهديد می کنند، چرا به دفاع از حقوق انسانی برخاستيد که روزگاری، عضو سپاه پاسداران و ... بوده است؛ در واقع می خواهند کدام مفهوم و مضمون را در ميان اذهان عمومی جا بياندازند؟ آيا غير از اين است که فرستندگان نامه، تنها به تسويه حساب های خونين می انديشند؟
مراد از سوءظن، نوعی ناباوری مطلق ضد مدنی است که به عنوان يک پديده فرهنگی و روانی ـ اجتماعی، ريشه در گسيختگی درون جامعه دارد. گسست ميان بافت ها و لايه های مختلف اجتماعی، ميان نسل ها، ميان زنان و مردان و ميان ملت ـ دولت، تنها چند نمونهِ بارز و برجسته اند که در رواج و تقويت سوءظن، نقش و سهم دارند. از اين نظر، هرگونه حرکت يا تعاملی در جهت ترميم شکاف های درون جامعه، ايجاد ارتباط و نزديکی، دور از انتظار و خلاف باورهای عمومی به نظر می آيند.
نکته بسيار مهمی که در اين بحث باز و گسترده و قابل بررسی، بيش از هرچيز مورد نظر من است، علت های روانی ـ اجتماعی در شرايط کنونی، مهم ترين عامل باز توليد، رشد و تقويت سوءظن در جامعه اند. روبنای سياسی ـ ملوک الطوايفی عقب مانده و ناکارآمد، همراه با ايدئولوژی دشمن ياب و دشمن شکن، خشونتی را در طی بيست و شش سال گذشته برجامعه تحميل ساخت که زخم های ناشی از آن خشونت، در هر فرصتی که پيش آيد، جان می گيرند و ترميم می شوند. پيش تر در سال 82، و در ارتباط با قتل های زنجيره ای، مقوله ترميم خاطرات را در مقاله «نه همان مُشت و نه همين چشم» بطور مفصل توضيح دادم. اما اشاره و تأکيد بر يک نکته اساسی در اينجا، به نظر الزامی می آيند که تداوم فضای روانی ـ اجتماعی در دراز مدت، محتملن سلامت رابطه های فردی و روابط درون اجتماعی را مورد تهديدهای جدی قرار خواهند داد.
اگر جامعه ای غرق در بحران عدم اعتماد است و مردمش نسبت به هر فرد و انديشه و حرکتی مشکوک، و در اتخاذ تصاميم منطقی مرددند؛ نه تنها از اين پس انتظار پيوستن به حرکت هايی نظير «آزادی برای اکبرگنجی» و غيره، انتظاری است بيهوده، بل که فرجام همه بی تفاوتی ها و سرخوردگی های عمومی در چشم انداز، به نوعی موجب رواج برخوردهای ضد انسانی و ضد حقوق بشری در جامعه خواهند گرديد.
وقتی گروهی برای تعدادی از حاميان حرکت «آزادی برای گنجی» ايميل می زنند، آنان را متهم به خيانت و به يک معنا و غير مستقيم تهديد می کنند، چرا به دفاع از حقوق انسانی برخاستيد که روزگاری، عضو سپاه پاسداران و ... بوده است؛ در واقع می خواهند کدام مفهوم و مضمون را در ميان اذهان عمومی جا بياندازند؟ آيا غير از اين است که فرستندگان نامه، تنها به تسويه حساب های خونين می انديشند؟