یکشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۶

سربازان گُمنام، از چشم غربی ـ ۲

۳
بعد از برملاء شدن ماجرای «سعيد امامی» و تعدادی جابه‌جايی در سطح مسئولين و در رآس وزارت اطلاعات، مهم‌ترين و محوری‌ترين تبليغات اصلاح‌طلبان دولتی شده بود جا انداختن يک موضوع در اذهان عمومی: سياست وزارت اطلاعات و امنيت، از اساس تغيير کرد!
همان زمان گروهی از جوانان وفادار به دولت خاتمی، در محافل خصوصی از برادران اصلاح‌طلبِ مطلع [منظور افرادی هستند که قبلاً عضوی از آن وزارت‌خانه بودند و بعد از دوم خرداد، بعنوان ژورناليست، صاحب‌نظر اقتصادی، نماينده مجلس و وزير کابينه خاتمی در جامعه معرفی و شناخته شدند] می‌خواستند که حداقل در يک پاراگراف، کليات آن سياست را برای مردم توضيح دهند که چه بود؟ و سرانجام چرا به قتل‌های زنجيره‌ای منجر گرديد؟ ولی برادران اصلاح‌طلب دولتی، بيش‌تر، روی جزء دوم پرسش تأکيد می‌کردند که آن قتل‌ها، کار عناصر خودسر بودند(؟!)
پاسخ آن‌ها مسئله را بسيار پيچيده‌تر می‌کرد و به‌قول عمادالدين باقی، وقتی وجه غالب (بالغ بر 75 درصد) دو نهاد سپاه و اطلاعات را طرف‌داران اصلاحات و اصلاح‌طلبان تشکيل می‌دادند و می‌دهند [برای تاريخ؛ ص 83]، چگونه می‌توانيم بپذيريم که آنان متوجه عناصر خودسر نشده باشند؟ وانگهی، وقتی می‌بينيم تا قبل از بيداری وجدان جامعه، نه ولی‌فقيه و نه رؤسای سه قوه، هيچ‌کدام عليه اين اعمال مشمئزکننده موضعی نمی‌گيرند و سکوت می‌کنند، يا بعد از افشاء ماجرا، کسی يقه فلاحيان را بعنوان مسئول اعمال سعيد امامی‌ها نمی‌چسبد؛ بدين معناست که آن «خودسری»، پوششی است بر سياست رسمی. يعنی از همين نقطه هم می‌شود ادامه‌ی داستان را پی گرفت که مبادا سعيد امامی، با نام و مشخصاتی ديگر، هنوز در قيد حيات باشد!
اما اصلی را که برادران کم‌تر مايل بودند و هستند تا در بارۀ آن سخن بگويند، بعد از گذشته سی سال، بسياری از ابعاد آن روشن گرديد که سياست يک طرفه و غيردموکراتيک حفظ نظام، يعنی طراحی جامعه‌ای که از نظر سياسی دارای ثباتی ويژه، و با ضريب امنيتی فوق‌العاده بالا و غيرقابل برگشت. آن ثبات ويژه را مطابق آيات مختلف قرآنی [از جمله بعضی از آيه‌های سوره انفال] از طريق رُعب و سرکوب می‌شود در جامعه سازمان داد. يعنی با توجه به چنين سياستی، نهاد نظامی‌ـ‌ايئولوژيک سپاه پاسداران را بنيان گذاشتند. که هم مراقب رفتار و نوع زندگی کردن مردم باشند و هم به‌شديدترين وجه ممکن، با گروه‌ها و احزاب مخالف برخورد کنند.
البته هدف اين نوشته نه بازخوانی حوادث ناگوار گذشته، بل‌ توضيح دو نکته‌ست که نخست، آن سياست را نمی‌شود بدون وجود آدم‌های مستعد و از هر نظر آماده برای انجام هر کاری، در جامعه پياده کرد. ده‌ها پاسدار را می‌شناسم با وجودی که انسان‌های مؤمن و وفادار به خمينی بودند، وقتی ديدند استعداد انجام چنين کارهايی را ندارند، استعفا دادند. دوم، بعضی از اصلاح‌طلبان از جمله سعيد حجاريان [با عرض پوزش] در ارتباط با صعود سعيد امامی در دستگاه امنيتی کشور، به مردم دروغ می‌گويند. و در جلوگيری از اطاله کلام، به منبع بالا [برای تاريخ، ص 35] اشاره می‌دهم تا خوانندگان از زبان او بخوانند که براساس سوابق موجود [عمل‌کرد امنيتی سپاه و دادستانی انقلاب] او پيشاپيش می‌دانست که بنيان اصلی سياست امنيت داخلی وزارت اطلاعات [که تازه داشتند پايه‌اش را می‌ريختند] مبتنی بر شکنجه و ترور خواهد بود. به‌همين علت، حجاريان مخالف است تا امام در رأس سيستم اطلاعاتی متمرکز قرار بگيرد. حفظ آبروی امام به‌زعم او، مهم‌ترست از جان هزاران انسان و رعايت حقوق بشر.
از طرف ديگر، آن جامعه با ثباتی که انتظار داشتند و به‌قول برادران يک‌سره بايد از لوث وجود مخالفان سياسی _‌چه از طريق سرکوب، اعدام و يا تحميل فرار از کشور‌_ پاک گردد، در عمل و به‌تجربه دريافتند که نمی‌تواند جامعه‌ای دل‌خواه و با ثبات باشد. چنين ثباتی، از آن‌جايی که به بهای ناامن کردن زندگی عمومی بدست آمده بود، مثل آتش زير خاکستر، هموارۀ بحران آفرين است. وزارت اطلاعات و امنيت نوبنياد، در جلوگيری از شعله‌ور شدن آتش زير خاکستر، يک ستاد عملياتی روانی‌ـ‌فرهنگی ايجاد کرد و آب‌پاش را هم گذاشت در دست‌های افرادی امثال حجاريان و علی ربيعی (عباد) [روزنامه «جام‌جم» 13/3/1380]. تا آقايان بر روی آتش پنهان درون جامعه، آب به‌پاشند. آقايان هم در آن شرايطی که مردم درگير جنگ بودند، شروع کردند به يک‌سری تبليغات مسموم عليه مهاجران سياسی که ببينيد در شرايط سخت، دل‌شان در گروی ميهن نبود و چگونه آن‌ها پشت به مردم کردند.
اشاره‌های بالا، هنوز مربوط است به دهه اوّل انقلاب و دورۀ‌ای که مسئول مستقيم آن آيت‌اله خمينی بود. يعنی همه برادران پيرو خط‌امام، اصلاح‌طلب، اصول‌گرا و غيره، سياست و عمل‌کرد نهادهای امنيتی را، انقلابی و آرمان‌خواهانه ارزيابی می‌کنند. و همين‌طور معتقدند اگر اشتباهی (؟!)، خلافی و يا خطايی صورت گرفت، آن‌ها را بايد به حساب «مقتضای زمان و مکان و خطراتی که انقلاب را تهديد می‌کرد» گذاشت و مورد بررسی قرار داد.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.نامردان همیشه دلایل مردمی میاورند و خودشان را تبرئه میکنند.
متن پائینی خیلی زیبا هست.ممنون

حسـن درويـش‌پور گفت...

!سلام زيتای عزيز
داستان مردان و نامردان را فعلا بگذاريم کنار. همين که نوشته روز هشتم
مورد پسند تعدادی از خانم ها قرار گرفت، باعث خوشحالی است