یکشنبه، دی ۲۴، ۱۳۹۱

فانوس‌ها را روشن کنيم!




ده‌ــ دوازده سال پيش (٢٠٠١) وقتی که «تونی بلر» نُخست وزير وقت انگلستان با تأکيدی ويژه گفت: «وضعيت تاريک و ناروشن آفريقا داغی است بر وجدان بشريت!»؛ شايد تو نيز جزء آن گروه از انسان‌هايی بودی که می‌گفتی: چراغی را که بر خانه رواست، گذاشتن بر سر کوچه و روشن کردن راه عابران، بی‌معنا و نارواست.

دنيا محل گذر است. اما نه آن گذری که کتاب‌های دينی تفسيرش می‌کنند، بل عينيت و واقعيتی که در جای جای جهان با نام‌ها و نشانه‌های مختلفی پديدار می‌گردند و شب و روز سرگرم حادثه آفرينی‌اند. چرا راهِ دوری برويم؟ ممکن است از آن کوچه تنگ و تاريک تو نيز، کسانی گذر کنند و دست به اعمالی بزنند و تو را به شگفتی و تعجب وادارند. چنان‌که بعد از گذشت پنج‌ــ‌شش سال از آن سخن، بسياری به اين نتيجه رسيدند که قاره آفريقا، می‌تواند محل، مرکز و لانه‌ی انواع بنيادگرايان شوند. اين‌که جهان امروزين بيم آن دارد که فقر کنونی به بنيادگرايی و در نهايت به تروريسم بی‌حيا و ضد انسانی منجر گردد، دلهره‌ای خيالی و دور از حقيقت نيست.

ما ايرانيان بارها ـازجمله در انتخابات سال ٨٤؛ شاهد چنين سرريزهايی بوديم که چه‌سان اقشار فقير و نيازمند، از کوچه و پس‌کوچه‌های شهرمان گذشتند و به تناسب سليقه و انتخاب خود، سرنوشت تلخی را برای ملتی رقم زدند. تازه، اين حرکت، عالی‌ترين، خردمندانه‌ترين و قانون‌مندترين واکنش‌ها بود.

اگر تونی بلر می‌گفت:«جامعه جهانی توان خود را متمرکز کند، قادر به درمان اين داغ است»؛ ما نيز به تناسب وسع خود، اين‌گونه می‌فهميم که چراغ يا فانوس را بايد بر سردَرِ خانه‌ها بگذاریم که هم خانه و کوچه را هم‌زمان روشن کند، و هم راه مشخص باشد و هم عابران قابل شناسايی. چرا که وجدان ايرانی، پيش از فقر، بيش‌تر از جهل و تاريکی داغ‌ديده است. وقتی چشم‌ها با تاريکی مأنوس شوند، ديگر حتا خورشيد نيز قابل لمس و شناسايی نيست. چراغ‌ها را روشن کنيم، حتا اگر کورسويی باشد!

هیچ نظری موجود نیست: