توضيح:
سهشنبه گذشته صفحهی فيسبوک لاهيجانیها نوشت:
لاهيجان فكر كنم يكی از اولين شهرهايی بود كه "توتو" در آن متداول
شد و بعدها به ساير شهرهای
گيلان سرايت كرد.
يك سوال هميشه ذهنم را مشغول كرده كه چرا لاهيجان و شهرهای مجاور هميشه در اين قبيل فعاليت ها پيشرو و ثابت قدم بوده و هستند؟
چرا در ساير نقاط كشور، مردم به اين اندازه آلوده اين برگههای وسوسه انگيز نشدند؟
به نظر شما چه تفاوتی در ما لاهيجانیها و گيلانیها وجود دارد كه باعث میشود فعالترين مردم كشور در اين نوع بخت آزمايیها باشيم؟
يك سوال هميشه ذهنم را مشغول كرده كه چرا لاهيجان و شهرهای مجاور هميشه در اين قبيل فعاليت ها پيشرو و ثابت قدم بوده و هستند؟
چرا در ساير نقاط كشور، مردم به اين اندازه آلوده اين برگههای وسوسه انگيز نشدند؟
به نظر شما چه تفاوتی در ما لاهيجانیها و گيلانیها وجود دارد كه باعث میشود فعالترين مردم كشور در اين نوع بخت آزمايیها باشيم؟
متن زير پاسخ يکی از لاهيجانیها است.
حالا که حواسها روی «توتو»ی صفحه فيسبوک لاهيجانیها
متمرکز شدند، بد نيست گريزی هم به لاهيجان قبل از انقلاب و بليط بختآزمايی ملی
بزنيم.
میدانيد
که پيش از انقلاب يک نوع بليط قرعهکشی هفتگی يا لاتاری سراسری در ايران با نام بليط
«بختآزمايی ملی» رايج بود. مطبوعاتی «آزاد» واقع در فلکهی «چهار چراغ» نيز تنها
مرکز پخش بليط بختآزمايی در لاهيجان بود. يعنی آقای آزاد تنها مرجع و منبعی بود
که میتوانست آمار دقيقی از استقبال يا عدم استقبال لاهيجانیها از بليط بختآزمايی
در سالهای ۵۷ـ۱۳۳۵ ارائه دهد.
با توجه
به آمار جمعيت حوزۀ شهرنشينی و تعداد شهرنشينان آن روزهای استان گيلان، آمار فروش
بليطهای بختآزمايی تا سالهای ۵۱ـ۵۰ در حوزه شهری
لاهيجان و در مقايسه با شهرهای لنگرود، رودسر، رامسر و غيره، بسيار پائين بود. اما
از سال ۵۰ ناگهان رقم خريداران، سيری صعودی داشت. دو عامل ظاهری هم
توجيهکننده چنين استقبالی بود: نخست، افزايش جمعيت شهرنشينی در لاهيجان و دوم، افزايش
تعداد لاهيجانیهايی که برندگان بليط بختآزمايی شده بودند. همين الان اسامی
تعدادی از برندگان ده يا بيست هزارتومانی و همينطور يک برنده خوشبخت صدهزار تومانی
در خاطرم هست و دارند در مقابل چشمهايم رژه میروند.
البته
تعدادی هم بودند که علت بالا رفتن فروش بليط بختآزمايی را ناشی از گسترش فقر
توضيح میدادند که بهزعم من چنين توضيحی از بنيان اشتباه بود. من يک بار از آقای
آزاد پرسيدم که به نظر شما دليل استقبال عمومی از بليط اعانه ملی چيست؟ با خنده
گفت: "خوشبخت شدن!". بعد کمی خيره شد به چشمهايم وقتی ديد ناباورانه
نگاهش میکنم؛ افزود: "تمايل به خريد «سری» افزايش يافت". و بديهیست که فقرا و تنگدستان نمیتوانستند هر
هفته ٢٠ تومان از درآمدشان را که تقريبن برابر بود با خرج سه روز يک خانواده چهار
نفره در سال ۵۰، به خريدن بليطهای سريالی که رقمهای صفر تا نُه را در
برمیگرفتند، اختصاص بدهند. همان روز سئوال کليدی اين بود که کدام قشر از اقشار
اجتماعی خريداران واقعی هستند؟
يک نکته
را هم بهعنوان حاشيهی مرتبط بگويم که ميان نسلهای پيش از ما و «قمار» هميشه
ارتباط نزديکی وجود داشت. لاهيجانیها به ماه رمضان، فصل قمار میگفتند و لاهيجان
هم يکی از مراکز معروف «آس»بازی در استان گيلان بود و مهمتر، در ماه رمضان هر سال
لاهيجانیها دستکم ميزبان هفت يا هشت نفر از آسبازهای حرفهای و معروف ايران
بودند! البته چنين پديدهای مختص به بزرگترها نبود. دانشآموزان نيز زمان زيادی
از اوقات تعطيلات تابستانشانی را در کنار چالههای «هشتک» میگذراندند. با اين
وجود، لازمست با تأکيدی ويژه بگويم که اگرچه موضوع اصلی قمار و بليط بختآزمايی
بُرد و باخت است ولی آنها، دو جنس مختلف و دو پديده متفاوتی هستند. مسئلهی کليدی
قمار، مسئلهی افراط و تفريط است و مختصِ طبقهی اشراف. اما بازی لاتاری، بازی
مختص دوران مُدرن است و براساس نيازهای قشر ويژهای ساخته شد. قشر متوسط مُدرن و
حسابرسی که هرگز حاضر نيست مثل اشراف، همهی تخممرغهايش را در درون يک سبد
بچيند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر