همزمان با صدای بلند و
گوشخراش صدها مداحی که داشتند به بهانهی روز «عاشورا» عليهی "يزيديان
زمانه"، عليهی "دشمنان خونخوار و غدار" و عليهی "منافقان
رنگارنگ"، بذر کينه و نفرت و ستيز و جدايی در کشورهای ايران و عراق و لبنان پخش
میکردند؛ دهها هزار تن از مردم کلمبيا در دفاع از صلح و آشتی و همزيستی مسالمتآميز
با گلهای سفيد به خيابانها آمدند و شعار میدادند: صلح آری؛ جنگ نه! آشتی و
نزديکی آری؛ جدايی و ستيز نه!
کلمبيايیها نخستين ملتی
هستند در جهان که رابطهی بسيار پيچيده و غيرقابل فهم ميان کشف «ديناميت نوبل» و
جايزه «صلح نوبل» را برای جهانيان آسان فهم کردهاند. آنها با واکنشهای مختلف
خود در طول يک ماه گذشته، دستکم، حقيقت بسيار تلخ و تأسفباری را در برابر ديدگان
جهانيان گرفتند که مردم جامعهی بیثبات و اشباع شده از خون و شکنجه و مرگ و چپاول
و دزدی؛ همواره بر سر دو راهی انتخابی بسيار سخت قرار دارند: يا بايد مثل ديناميت
[آنگونه که در خاورميانه میبينيم] منفجر گردند و همه چيز را نابود و ويرانه
کنند؛ و يا بخاطر آينده کودکان خود، دندان به جگر بگذارند و راه مسالمتجويانه و
مذاکره با گروهها يا دولتهايی را پی بگيرند که دستانشان کموبيش آغشته بخون
است. کلمبيايیها راه دوم و راه شکوفايی صلح را انتخاب کردند و به همين دليل از
فردای روزی که کميته صلح نوبل در مراسمی در شهر «اسلو» (پايتخت نروژ) اعلام کرد که
«خوان مانوئل سانتوس» رئيس جمهور کلمبيا بخاطر تلاشهای خستگیناپذيرش در جهت
پايان دادن به تفرقه، جدايی و جنگ داخلی برنده جايزه صلح نوبل ۲۰۱۶ معرفی میگردد؛
به فاصله يک هفته (از جمعه ۷ اکتبر تا پنجشنبه ۱۳ اکتبر) جهان شاهد دو راهپيمايی
بزرگ صلح و صدها آکسيون دفاع از «صلح و آشتی» در شهرهای مختلف کلمبيا بود.
کلمبيايیها بعد از ۵۰ سال
درگيریهای خونين، به تجربه دريافتند که پای صحبت مخالفان نشستن و مذاکره کردن،
نخستين
گام
عليه جنگ داخلی يا مهمترين پادزهر جنگ درون کشوری است! تمايلی که ۱۸۰
درجه
متفاوت است با تمايلاتی که بر فضای کشورهای خاورميانه حاکم هستند. جنگهای داخلی
کشورهای ليبی، سوريه، عراق و يمن بهروشنی نشان میدهند که ناتوانی در برقراری
ارتباطی نزديک با مخالفان داخلی و عدم تحمل ديگران، عمدهترين و بزرگترين مشکل «ما»
مردم خاورميانه است. نگاهمان به زندگی و به انسانها، نگاهی است حاکی از ترس و
وحشت. واقعاً چرا از معاشرت و نزديکی میترسيم؟ چرا همواره حضور ما را با عدم حضور
ديگران پيوند میزنيم و بود ما را با نابودی ديگران؟ آيا چنين نگرشی ريشه در
باورهای دينی و مذهبی ما دارند؟ شايد! اما به باور من اين ضعف، پيش از اينکه
نشانههای اختلافات دينی يا مذهبی باشند، بيشتر برگرفته از فرهنگ قبيلهای است.
فرهنگی که خود را هميشه جدا و برتر میخواهد.
در هر حال راهپيمايی صلح مردم کلمبيا که به
گمانم دامنهی آن تا دهم دسامبر آينده [روز دريافت جايزه صلح نوبل] گسترده و فراگير
خواهند شد؛ با زبانی ساده چشمانداز زندگی را برای جهانيان روشن و مشخص ساختند:
پدران ما هر آشی را که تاکنون پختهاند، دستشان درد نکند. اما ما اجازه نداريم با
گسترش جنگ و نفرت و کينه، آينده و سرنوشت فرزندانمان را به لجن بکشيم! چنين برخوردی
يعنی خودآگاهی و معجزه صلح!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر