شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۹۷

بعد از ۸ مارس

🔸 وجود مناسبت‌ها و روزهای ويژه‌ای مانند «روزجهانی زنان» و غيره در تقويم ايرانی؛ به يک معنا، عيار مناسبی هستند برای سنجش دوبارۀ سطح رُشد افکار گروه‌های مختلف اجتماعی ايران. 



🔸به زبانی ديگر، هر چه آگاهی و شناخت مان نسبت به فلسفه‌ای که چرا يکی از روزها را به نام روزی خاص اختصاص می‌دهند، بيش‌تر باشد؛ به همان نسبت راحت‌تر می‌توانيم طرز تفکر افراد پيرامونی را محک بزنيم. 


🔸 «روز جهانی هشت مارس»، مثل «روز جهانی صلح»، يا «روز جهانی مخالفت با اعدام» ... و غيره، بخشی از موضوع‌ها و بحث‌های حقوقی‌_‌شهروندی بسيار مهم و ضروريی هستند که تحقق واقعی و همه‌جانبه‌ی آن‌ها تنها در آينده مقدور و ميسّر است. از اين منظر، اختصاص دادن و ثبت کردن يک روز ويژه مثلن به نام روز جهانی زن توسط سازمان ملل متحد؛ بدين معناست که آن روز ويژه، بهانه‌ی مناسبی است برای تبليغ، ترويج، و به ويژه تجليل از همه‌ی زنانی که در راه کسب حقوق برابری، آگاهانه بسياری از قيد و بندهای عرفی‌_‌مذهبی را زير پا نهادند، تابو شکنی کردند و از جان مايه گذاشتند.
  
🔸 همه کسانی که در شبکه‌های اجتماعی نوشتند من هشت مارس را به همسرم و دخترم تبريک می‌گويم، يا از اين مهم‌تر، رهنمود دادن به آقايان که در اين روز به عمه و خاله‌تان تبريک بگوئيد؛ نه تنها معنای تبليغ و ترويج را درست نفهميدند و يا به‌نوعی بی‌گانه‌‌اند با فلسفه‌ی نام‌گذاری روز هشت مارس؛ بل‌که رهنمود آن‌ها برای جوامعی مانند ايران که فضای روانی‌_‌غيرانسانی و تبعيض‌آميزش حتا تا پستوه خانه‌های برخی باصطلاح روشنفکران هم نفوذ کرده و حضور کاملن ملموس و آشکاری هم دارند؛ به لحاظ معنايی، ترحمی بيش نيست. آيا زنان مان به ترحم احتياج دارند؟

🔸 خودخواهی اگر نباشد، من همواره در برابر اينگونه شامورتی بازی‌های ايرانی و بومی‌انديشی سطحی مواضع داشتم و دارم. نه آقايان! من روز جهانی زنان را به آن گروه از انسان‌هايی که به هر دليلی برابرخواهی حقوقی را برنمی‌تابند، تبريک نمی‌گويم؛ من برای آزادی امثال زهرا رهنورد از زندان خانگی با دل و جان تلاش می‌کنم اما، بخاطر مبهم‌گويی و ناروشنی پيام‌هايش از سال ۲۰۱۰ به اين سو، هرگز به بهانه روز جهانی زن برای او پيام تبريک نمی‌فرستم! اصول آداب و معاشرت و اخلاق انسانی حکم می‌کنند تا در برابر همه کسانی که حرکت تابوشکنانه #دختران_خیابان_انقلاب را برنمی‌تابند؛ منطقی، مستدلل و استوار بايستيم! اين نکته را هم اضافه کنم که مسئله کليد اين نوشته، نه مذهب بل‌که، فرهنگ تجددستيزی است، فرهنگی که مانع نوآوری‌ست. اغلب کسانی که پيش از انقلاب در برابر نوآوری‌های فريدون فرخ‌زاد ايستادند و ترانه‌ها و «شوی ميخک نقره‌ای» او را تحريم کرده بودند؛ حالا در همراهی با فمينيست‌های اصلاح‌طلب، در برابر حرکت تابوشکنانه‌ی #دختران_خيابان_انقلاب می‌ايستند.  

حاشيه:
🔸 در ارتباط با فريب‌کاری و سفسطه‌گری بعضی از فمينيست‌های اصلاح‌طلب بعنوان ختم کلام، تنها يک نکته بگويم که چگونه يکی از آن‌ها چند شبِ پيش در برابر چشمان ميليون‌ها بيننده «صفحه دو» بی‌بی‌سی فارسی، به دروغ و از روی حسادتِ زنانه به #دختران_خيابان_انقلاب تهمت‌های ناروايی می‌بندد که حرکت آنان سطح خشونت نيروهای امنيتی‌_‌انتظامی را نسبت به زنان افزايش داد. آيا ده‌_‌دوازده سال پيش وقتی نيروهای امنيتی به تجمع زنان يورش آوردند و يک نمونه آن فرق پيرزن بسيار محترم و ارجمندی مثل زنده ياد سيمين بهبهانی را شکافتند، آيا مقصر #دختران_خيابان_انقلاب بودند؟ همين پنج‌_‌شش سال پيش وقتی نيروی‌های امنيتی به زنانی که در جلوی مجلس شورای اسلامی اجتماع کرده بودند، يورش آوردند و بسياری را مجروح کردند؛ آيا مقصر #دختران_خيابان_انقلاب بودند؟
 

هیچ نظری موجود نیست: