🔸 دیروز (دوشنبه، ۲۳تیرماه ۱۳۹۹)، روز گفتوگو و تعامل سازنده با جهان بود. عیاری
که میشود از این طریق تمامی دولتهای ناشکیبا و نامُدارا و انسانگریز _بهويژه
دولتهای تمامیتخواه_ را در مناسبات بینالمللی محک زد.
🔸 برای ایرانیان نیز این روز بهانه بسیار مناسبی است در جهت
فهم یک نکتهی بنیانی که نظام اسلامی در روابط بینالمللی تا چه اندازه اهل تعامل
سازنده و مدارایی بود و هست. اما تنها عیار من در تشخیص درجهی تحملپذیری نظام
ولایی در مناسبات سیاسی_دیپلماسی، وابسته است به نوع پاسخی که به پرسش چالش
برانگیز زیر میدهیم:
🔸 اگر چند ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷،
دولتمردان حکومت پیشین صندوق بانک مرکزی ایران را مثل دولتمردان اسلامی امروز کاملن
خالی میکردند و قرض و بدهی بالا میآوردند؛ از منظر سیاسی، فکر میکنید تسخیر
حکومت بیمایه، ندار و بدهکار بهسهم خود چه تأثیر شگرفی بر ذهنیت امام و سمتگیری
سیاسی حکومت اسلامی نوبنیاد او در آن روزها میگذاشت؟
🔸 به باور من، خمینی راهی بجز تعامل سازنده با جهان نداشت. برای
گردش امور روزانهی دولت، او مجبور بود پایبند به همان سیاستی باشد که پیش از
انقلاب در مصاحبههای علنی و قول و قرارهای پنهانی در پاریس اعلام کرده بود. تنها
در زیر سایهی چنین آراستگی بود که او میتوانست در جهت جلب و جذب دولتهای جهان و
به وِیژه دولتهای بزرگ سرمایهداری غرب گام بردارد و مانور دهد، آنها را وادارد
تا به وضعیت حساس ژئوپلتیک ایران توجه نمایند، و در جهت حفظ و تثبیت موقعیت حکومت
ملّایان در ایران سرمایهگذاری کنند.
🔸 در واقع خمینی یا مشاوران او نیک میدانستند که ترکیب
اکثریت قریب به اتفاقی که در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به استقبال امام آمده بودند، از
منظر اقتصادی_طبقاتی از اهالی کوفه هستند و اگر امام توانایی سیر کردن شکم آنها
را نداشته باشد، "باید تنها بماند!" و طعم تلخ شکست را برای دومین بار تجربه
کند. از آنجایی که برای خمینی تثبیت خود و حاکمیت آخوندها در داخل کشور، حائز
اهمیت اساسی بود، بجای راه و روش خشن و غیرمتمدانه، سعی میکرد به شیوه نرم با
جهان اطراف تعامل داشته باشد. به زبانی سادهتر، بجای اینکه در جهان پدرخواندهی
داعش و القاعد و طالبان معرفی گردد، میشد پیشکسوت و پدر معنوی «اردوغان» تا روزی
که شرایط روزگار به نفع او تغییر میکرد و تمایلها و عقدههای درونی سر باز میکردند
تا او را از این سوی فریبنده، به آنسوی شیاطینی بگرداند.
🔸 اما در سال ۱۳۵۷ چنین اتفاقی نیفتاد! مسئول و کلیددار صندوق
بانک مرکزی خدمت امام رسید و کلید صندوقی را که مبلغ ۳۰۰ میلیارد دلار در درون خود
حفظ کرده بود؛ دو دستی، تقدیم امام کرد. وقتی امام متوجه دارایی نقدی و باصطلاح آن
روزها «بیتالمال»(؟!) گردید، ناگهان این رو به آن رو شد و موضوع فرّار تعامل /
پعامل به آنی در درون ذهنش محو و پاک شدند. با آن پول توانست میلیاردها دلار اسلحه
بخرد و هشت سال جنگ لعنتی، جوانکُش و خانمان بر باد ده را، بدون این که ریالی
مقروض گردد، احمقانه ادامه دهد و اداره کند.
🔸 با توجه به گفتار بالا، حالا میتوانیم معنای «تعامل
سازنده» در فرهنگ دولتمردان اسلامی و در قاموس ولایت فقیه را توضیح بدهیم که
چگونه مثل بسیاری از سنتهای اسلامی یا قوانین فقهی، وابسته است به شرایط زمان و
مکان و تشخیص اینکه صدای خواهنده تعامل سازنده، از جای گرمی بلند میشود یا از
جای سرد. 😁
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر