جمعه، تیر ۲۴، ۱۴۰۱

تأملی پیرامون حجاب اجباری

 

🔸من به دلیل پای‌بندی به لیبرال دموکراسی که یکی از پیش‌شرط‌های اساسی آن جدایی دین از دولت است؛ در درون صف‌بندی‌های باصطلاح رایج سیاسی، در ردیف گروه‌های «برانداز» قرار می‌گیرم. دلیل واقعی چنین اشاره و گریززدنی بدین معناست که یادداشت اشاره‌وار پیش‌رو به‌سهم خود می‌خواهد نشان دهد یک برانداز واقعی ­_‌که به لحاظ سیاسی خط و مرز مشخصی با گروه سرنگون‌طلبان دارد؛ از کدام منظر به اعتراض زنان در «مبارزه با حجاب اجباری» می‌نگرد؟ دلایل فهرست‌وار زیر بخشی از این نگاه‌ست که: 


 

🔸نخست؛ وقتی در زیر ذره‌بین نگاه براندازانه، هر چه بیش‌تر موضوع ارتجاعی حجاب اجباری را ورانداز می‌کنم، می‌بینم حجاب اجباری، تنها «نماد» واقعی و کلیدی نظام مستبد ولایی‌_‌اسلامی است. و بدیهی‌ست که فروریختن نمادها در علم سیاست، به‌معنای واقعی یعنی براندازی! یعنی انقلاب! این‌که می‌گویند انقلاب آینده، «انقلاب زنانه» هَست؛ یک علت بنیانی آن [به گمان من] می‌تواند دلیل بالا باشد. به زبانی دیگر، از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، مبارزه با حجاب اجباری یکی از موضوع‌های سیاسی‌_‌اجتماعی بسیار مهمی‌ست که همگان را موظف می‌سازد تا در ارتباط با آن پی‌گیر و فعال باشیم.

🔸دوّم؛ از منظر نگاه براندازانه، مبارزه با حجاب اجباری در ایران، یک جنبش اجتماعی مستقلی هست که در تقابل با نظام‌های ارزشی و سنتی و عرفی، بسیار هم پُرتحرک و جذب‌کننده و تأثیرگذارست. یک جنبش مُدرن شهری و شهروندی‌ست، که به‌منظور ایجاد نظم نوین شهری در زندگی ایرانیان، بیش‌تر در کلان‌شهرهای تأثیرگذار بر سیاست، قابل رؤیت است. و با توجه به چنین واقعیتی‌ست که «مبارزه با حجاب اجباری» در مقایسه با اعتراض‌های صنفی معلمان و کارگران و غیره؛ به لحاظ درجه‌بندی و اولویت‌بندی محتوایی در رأس همه‌ی آن‌ها قرار دارد.

🔸اثبات یک نکته دشوار نیست، مبارزه با حجاب اجباری که در این روزها زیر عنوان #حجاب_بی_حجاب اظهار وجود دوباره و عریان‌تری داشته است، چگونه به مخالفان نشان داد که همه‌ی مؤلفه‌های کلیدی را در جهت اثبات جنبشی بودن را داراست؛

🔸چگونه این حرکت از واکنش‌های فردی و مختص به زنان در طول چهل سال گذشته فرابالید و به یک حرکت جمعی بزرگ فراجنسیتی در حال عمل اجتماعی مستمر مبدل گردید؛

🔸چگونه در درون این جمع بزرگ ما با مفاهیم مشترکی که برگرفته از یک انسجام نظری نسبی در حال تلاش برای ایجاد یک نظم نوین شهری در زندگی ایرانیان رو‌-‌به‌-‌رو هستیم؛  

🔸چگونه این جریان بزرگ عمل‌گرا از طریق یک شبه‌ساختاری مُدرن و مجازی و مورد توافق همگانی، در جهت استمرار جنبش، هدایت و سازماندهی می‌گردد. این نمونه‌ها به معنای واقعی به ما نشان می‌دهند که با یک جنبش جدی و تأثیرگذاری رو‌-‌به‌رو هستیم.      

🔸سوّم؛ وقتی نظام جمهوری اسلامی می‌کوشد تا هم‌زمان در ارتباط با آموزش و ترویج ایده‌های خود در میان ایرانیان، به جهانیان نیز به‌قبولاند که پوشش یک‌سره‌ای بنام «حجاب اجباری» نماد و هویت زن ایرانی است؛ چه دلِ‌مان بخواهد و چه دلِ‌مان نخواهد، مبارزه با حجاب اسلامی در داخل کشور، موضوعیت و اولویت اصلی و اساسی پیدا می‌کند. هویت ما ایرانی‌ست نه اسلامی! در نتیجه مبارزه با چنین تفکر ارتجاعی‌ای، جنبه همگانی دارد. در تأیید این سخن بد نیست به آخرین آماری که در «سمینار [باصطلاح] علمی حجاب» در دو روز گذشته در تهران منتشر گردید، نگاه کنید. این آمار نشان می‌دهد که بعد از ۴۰ سال سرمایه‌گذاری حکومت، تنها ۴۰ درصد زنان جامعه حجاب اسلامی را رعایت می‌کنند. اگرچه این آمار اغراق‌آمیز و غیرواقعی است، با وجود بر این بیانگر حقیقتی است انکار ناپذیر که اکثریت زنان ایرانی، حجاب اسلامی را به‌عنوان هویت زن ایرانی برنمی‌تابند.      

🔸چهارم؛ می‌گویند مبارزه با حجاب اجباری خواست همگانی نیست، و در به‌ترین حالت تنها ۱۵ درصد زنان هنجارشکن درون جامعه را در برمی‌گیرد. خُب فرض می‌کنیم که خواست همگانی نباشد؟ اشکال آن در کجاست؟ مگر در جنبش مشروطیت شعار برتری دادن قانون بر خودرأیی مستبدانه‌ی شاه، خواست عموم مردم بود؟ مهم‌ترین مطالبات مردم در سال ۱۲۸۵ شمسی و پیش از آن، در شهرها، کمبود نان بود، مشکل وبا بود ...؛ و در روستاها معضل خوش‌نشینی بود، نداشتن چند زیرانداز یا حصیری که شب‌ها بتوانند با آسودگی روی آن بخوابند بود و غیره. با این وجود، همه‌ی ما شنیده یا خوانده‌ایم که چگونه جنبش  مشروطیت در برابر خیل بی‌شمار مخالفان به پیروزی رسید و چرا؟ چون که در آن روزها تمایل به استقرار و برتری قانون در داخل کشور، خواست آن طبقه میانی تحصیل کرده‌ای بود که توانایی اولویت‌بندی کردن مطالبات جدی و تأثیرگذار را در درون کشور داشت.

🔸چهار مورد فهرست‌وار بالا کم‌وبیش نشان می‌دهند که نگاه براندازان به جنبشِ مبارزه با حجاب اجباری، یک نگاه آینده‌نگرانه و بسیار جدی است.  

هیچ نظری موجود نیست: